تقابل عریان و زننده وکلای هزاره باهم

عباس دلجو

شوربختانه باردگر نفاق درون‏اجتماعی هزاره ها به شکل عریان و زننده ای در تقابل پنج تن از نمایندگان هزاره برای بدست آوردن معاونت دوم ریاست پارلمان در بین آقایان احمد بهزاد، جعفر مهدوی و محمد عبدو در دور اول انتخاب‏ هیئت‏اداری و احمدشاه رمضان و خانم شاه گل رضایی در دور دوم، در انظار عمومی به نمایش گذاشته شد . این بار نیز بی تجربگی و ناپختگی سیاسی پنج تن از نمایندگان جامعه‏هزاره به شکل آزاردهنده ای روح و روان جامعه مظلوم ما را آزرده ساخت . آنان با این تقابل بی حاصل، نتیجه را ضرب بر صفر کرده و هیچ کدام از آنان آرای کافی به دست نیاوردند و در نهایت، کرسی نایب دومی ریاست پارلمان را از دست دادند .

این نمایندگان جامعه‏هزاره، با این کار نسنجیده شان نه تنها چانس معاونت دوم ریاست پارلمان را از دست دادند بل، باعث تشتت، پراگندگی و نفاق درون اجتماعی بیشتر در میان مردم ما شده و ثابت کردند که شایستگی اعتماد مردم را ندارند . باید مردم‏هزاره مخصوصا انانی که به آنها رای داده اند از اینان سوال کنند که چرا خواست عمومی هزاره ها را که وحدت و همگرایی و هم پذیری نمایندگان شان است را نادیده گرفته و عملا رو در روی هم ایستاده و رای هزاره ها را منقسم کرده اند؟. مگر هزاره ها برای این، رای شان را به آنان پیشکش کرده بودند که از ان چماقی برای کوبیدن هم ساخته و برخلاف مصالح و منافع قوم از ان کار گیرند؟. در حالی که میتوانستند با تفاهم و هماهنگی یک نفر را از بین خودشان برگزیده و از آرای متراکم و توحید شده شان در راستای پیروزی آن شخص استفاده کنند .

شوربختانه، «خرد واژگونه» نمایندگان‏هزاره در پارلمان باعث شده است که میدان نبرد جدیدی در مقابل هم گشوده و در صف بندی های سیاسی کشور به عنوان مهره های اجرایی عده ای از دکانداران سیاسی، ایفای نقش کنند . در یک مورد خاص پنج تن از نمایندگان هزاره عملا روی در روی هم قرار گرفته و رای هزاره ها و موتلفین شان را، منقسم و در نتیجه سوخته و ناکارآمد سازند . این نخبگان جامعه ما باید درک میکردند که در شرایط حساس و سرنوشت ساز کنونی با آگاهی و عقلانیت سیاسی، اختلاف نظرهای خود را در مقابل فتنه ها و ترفند های شیونیست های عظمت طلب کنار گذاشته و حول محور تامین منافع جامعه شان با یکدیگر، هم پیمان و هم رای می شدند . تا از یک طرف سیاست پر ابهام و غبار آلود “تفرقه بیانداز و حکومت کن” دشمنان، را نقش بر اب می کردند و از سوی دیگر با تراکم رای شان در چوکی معاونت دوم پارلمان نیز تکیه میزدند .

اکنون اینان چطور میتوانند با این وضعیت متشتت، در تعاملات سیاسی کشور نقش تعین کننده و تاثیر گذار ایفا کنند؟ و چگونه در قبال تغیرات و تحولات رویدادهای سیاسی کشور آنهم با توجه به روند شتابنده ی که این تحولات بخود گرفته است موضع گیری مثبت، فعال و واحد به نفع مصلحت جمعی خواهند داشت؟. فاعتبرو یا اولی الابصار !!
مگر آقایان مهدوی، بهزاد، عبدو و رمضان و خانم رضایی فراموش کرده اند که حامل رای و اراده مردم شان هستند و به نمایندگی از هزاران انسان مظلوم هزاره به پارلمان راه یافته اند و سوگند یادکرده اند که در راستای تامین منافع موکلین شان اقدام کنند؟. نه اینکه مقابل هم قرار گرفته و منفعت شخصی شان را بر مصلحت قومی ترجیح داده و خود حمل کننده تابوت آرزوهای بربادرفته مردم شان شوند . اینان با این کار بی حاصل، نشان دادند که هیچ عبرتی از گذشته خونبار مردم شان نگرفته و علیرغم ادعای روشنفکری و نخبه بودن، اسیر خودخواهی و خودشیفتگی شده و در نهایت در دام نفاق و تفرقه ای که دشمنان هزاره پهن کرده اند، گیرافتاده و از همان سوراخ برای چندمین بار گزیده شده اند .

شاید مردم ما، از آنانی که فقط به خاطر تامین منافع شخصی شان به صورت مداوم به عنوان عاملین اجرایی خواسته های دکانداران سیاسی عمل کرده و گاهی این طرف و گاهی آنطرف غلطیده اند، زیاد انتظار نداشته باشند . اما از اقای بهزاد با توجه به شعار ها و موضع گیری های قبلی شان، طبعا انتظار بیشتری دارند . آیا آقای بهزاد به این مسئله توجه نکرده است که آقای ظاهر قدیر که هم سبق و هم طبق کنونی آقای بهزاد در پارلمان میباشد، با اخذ ۱۴۰ رای بر کرسی معاونیت اول پارلمان تکیه میزند . اما همین ۱۴۰ رای آقای ظاهر قدیر، چرا پشتوانه ای برای تثبیت موقعیت آقای بهزاد که او نیز در حلقه ائتلاف حمایت از قانون و ائتلاف تغیر و امید قرار دارد، نشده و فقط ۷۲ تن به آقای بهزاد رای میدهند . این بدین معنی است که ۶۸ رای از حلقه ائتلاف حمایت از قانون و ائتلاف تغیر و امید تبدیل به رای منفی و سفید گردیده تا آقای بهزاد رای لازم را کمایی نکرده و قربانی توطیه «کمپاین رای سفید» شود . مگر اقای بهزاد از شروع کار حلقه ائتلاف حمایت از قانون تا کنون، برای آنان گلو پاره نکرده است؟. آقای بهزاد به خاطر ظاهر قدیر و رفقای موتلفش حتی رنج سفر به جلال آباد را متقبل شده بود؟. در حالیکه در طول دو دور عمر نمایندگی اش در پارلمان مگر چندبار سفری به هزارستان داشته و از نزدیک شاهد رنج و محنت و فقر و بیچارگی هزاره ها بوده؟.

رهبران و نخبگان جامعه هزاره اما ! باید به این واقعیت غیرقابل انکار تن دردهند که از دیرباز به این طرف در اثر اختلاف آنان، رای هزاره ها متشتت و پراگنده شده و در نتیجه، هزاره ها از حلقه حاکمیت به بیرون پرت گردیده و اکنون در حاشیه قدرت دیگران تعریف می شوند . رهبران و نخبگان جامعه ما بدانند که در شرایط کنونی ضروری ترین و عمده ترین کار برای جلوگیری از حاشیه نشینی و طرد و انکار، آنست که طرق مشارکت متناسب در قدرت سیاسی را با رویکرد های واقعگرایانه که جنبه عملی داشته باشند، در پیش گیرند و باید به بازی جدید و قاعده اش آشنائی کامل پیدا کرد که الفبای آن این است : « وارد شدن در بازی قدرت، قدرت می طلبد.» اما فر اموش نباید کرد که قدرت زمانی به وجود میاید که رهبران و نخبگان جامعه ما با وحدت و هماهنگی و تفاهم و هم پذیری حول محور مصالح و منافع مردم، رای و اراده هزاره ها را متراکم و متمرکز ساخته و پشتوانه مستحکمی در راستای پیشبرد اهداف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه هزاره قراردهند . تا جامعه هزاره در اثر وحدت و همبستگی درونی شان قدرت لازم اعم از قدرت نرم ابزاری و سخت ابزاری را برای شرکت در بازی های نفس گیر سیاسی پیدا کنند .

شبکه ی سراسری مردم هزاره

In this article

Join the Conversation