نظام فدرالی راه حل بحران کنونی درافغانستان

محمد عوض نبی زاده

نظام های دولتی جهان از لحاظ تئوری قدرت به دو بخش ( متمرکز و غیر متمرکز) تقسیم میشوند، دولت فدرال دولتیست که برپایه ء عدم تمرکز قدرت شکل گرفته ویکی ازاشکال دولتهای مدرن ازبهم پیوستن اجتماعات انسانی میباشد،زمانیکه ملت واحد شکل گرفته باشدفدرالیسم وسیعترین شکل عدم تمرکزقدرت درعرصهء سیاسی بوده ویکی ازبارزترین مدلهای نظام دولتهای دموکراتیک بشمارمیرود. دولتهای فدرال عمدتا با دوگرایش درساختارهای اجتماعی جوامع بشری عرض وجود کرده اند: اول گرایش اتحاد جویی ممالک کوچک دردرون یک ساختار کلان برای حضور بعنوان یک قدرت بزرگ درعرصه ء بین المللی، دوم گرایش حفظ هویتهای کوچک در سایه ء حقوق شهروندی دریک ساختاربزرگتر دولتی با حفظ هویتهای کوچک درقالب یکرژیم حقوقی مشخص است. بنیاد نظام فدرالی،نمادعالی دموکراسی بحساب میرودوفدرالیسم و دموکراسی لازم و ملزوم هم اند ویکی درنبود دیگری نمیتواند رشد وبقا کند.درنظام فدرالی دولت مرکزی هیچگاه میان ایالتهای تابع تبعیض وتفاوت قایل نبوده،بلکه مانند خورشید برهمه یکسان میتابدوبا المقابل،ازهمه انتظارکار و وفاداری به مردم رادارد.نظام سیاسی فدرالی نباید مخالفین آنرا هراسان سازد چون اکنون نظام سیاسی فدرال درهر گوشه ء ازجهان یک گزینه مهم درانتخاب طرز اداره دولتی بشمار میآید.

کشورسوئیس یکی ازمثالهاواز قدیم ترین کشورفدرال در جهان است و میتوان ازنظامهای فدرالی آلمان – امریکا – کانادا- هندوستان – پاکستان وغیره ممالک دنیا نیزنام گرفت و بخصوص تجربه نظام فدرالی درپاکستان کشورهمسایه ء ما قابل دقت و تامل بیشتراست که جهت الگوسازی برای نظام فدرالی درافغانستان شده میتواند گرچه کشورپاکستان زیرعنوان مفکوره واندیشه های اسلامی ازنیم قاره هند جدا وایجادگردیده است ولی نقش عمده واصلی را درتشکیل نظام فدرالی پاکستان چهارقوم بزرگ وعمده از جمله پنجابیها – سندیها – بلوچها و پشتونها دارا بوده است.طوریکه اکثریت نفوس باشندگان ایالت پنجاب را اقوام پنجابی و اکثریت نفوس ایالت سند را اقوام سندی و اکثریت نفوس ایالت بلوچستان را اقوام بلوچ و اکثریت نفوس ایالت صوبه و سرحد ومطابق نام جدی آن ایالت پشتونخوا را اقوام پشتون تشکیل میدهند که بدین ترتیب در ایجاد فدرالیزم پاکستان اقوام آن کشور نقش و سهم قابل توجه داشته ودارند.

چنانچه تجزیه پاکستان شرقی بعد ازنیمه دوم قرن بیستم بنام کشوربنگله دیش نیزبراساس موقعیت جغرافیائی جدا افتاده ازپاکستان غربی و اختلاف درترکیب وساختار قومی مردم بنگال پاکستان شرقی ریشه داشته است که اکنون مردم پاکستان شرقی دیروز بنام کشوربنگله دیش چندین دهه است که درکنارسایرممالک دنیا بحیث یک کشورآزاد زیست مستقیلانه دارند. بدینترتیب افغانستان نیزازنظام فدرالی میتواندسود بیشترببرد.اگردرافغنستان نظام فدرالی پارلمانی با تفکیک واقعی قوای سه گانۀ دولت که ناشی ازارادۀ مردم ودرهمسانی موازین اعلامیۀ جهانی حقوق بشرودموکراسی بمیان آید وانتخابات آزاد ارگانهای محلی قدرت وادارۀ دولتی ازبالا تاپایان تاسطح محلات ازمیان با شنده گان اصلی محل انجام گردد که دیگروالی،قومندان، ولسوال، قاضی، دادستان وغیره ازمحلات دیگربه فرمان مرکزصادرنخواهد شد. زیرا افغانستان کشوریست که درآن اقوام وقبایل گوناگون با ساختارمتفاوت جغرافیائی-اتنیکی- ربانی ومذهبی بودوباش مینمایند.وهرکدام ویژه گیهای قومی جداگانه خودرا دارند. هیچ یک ازاقوام کشورازلحاظ تعداد نفوس به تنهائی اضافه از پنجاه فیصد نفوس عمومی کشوررا پوره کرده نمیتواند بناء افغانستان رامیتوان سرزمین اقلیتهای قومی نامید.مردم افغانستان درطی مدت سه قرن وبخصوص سه دهه ء اخیررژِیمهای استبدادی خاندانی – سلطنتی وحکومت های ایدئیو لوژیکی راست وچپ راهمراه با خونین ترین جنگهای میان قومی تجربه نموده است.

اما نظامهای استبدادی ومحافل حاکمۀگذشته به بهانه ها ی گوناگون ملیتهای محروم راسرکوب نموده ودرحیات سیا سی،اقتصادی وفرهنگی کشورسهم ونقش برابروفعا ل به آنان قایل نشدند؛بوحدت ملی آسیب رسیده و.میان ملیتهای باشنده نارضایتی بوجودآمده است. قبیلهءحاکم با خشن ترین شیوه های حکومتداری تبعیض و بیعدالتی راعلیه اقوام محروم کشور تطبیق کرده اند نسل کشی مردم هزاره در سال – ۱۸۹۳- میلادی توسط عبدالرحمان خان نشانگر رابطه خونین و استبدادگرانه دولت مرکزی با اقلیتهای قومی وبحران سه دهۀ اخیربا انگیزۀ سیاسی وایده ئولوژیک که،خشونتهای بسیارخونینراسبب شد وتا حال پا یان نیافته که نمونه درد ناک مظالم و بیداد گری گذشته را برملا میسازد .زندگی باهمی درافغانستان نیازبیشتربه سعی دولت برای نزدیکی اقوام دارد که همه افغانها با وجود رقابتها، خیانتها و جنگهای داخلی به این معتقد شوند تا زمانی که همه خودرا اهالی یک کشور دانسته وهمه کسانی که در ین کشور زندگی میکنند را از خود بدانند و دشمن یکی از گروه ها را دشمن تمام کشور بدانند افغانستان یک کشور قبیله ای است، پایبندی به طایفه و قبیله افراد اطراف خودرا در دو گروه، یعنی از خودی و بیگانه، تقسیم میکند، جنگ داخلی افغانستان همیشه جنگ قومی بوده است.اینجنگها برملا میسازد که هرقوم درافغانستان، ویژگیهای خود را دارد که با قوم دیگردرافغانستان، این ویژگی، قابل اختلاط نیست واقعیت اجتماعی افغانستان، بیشترین ارتباط رابا سیستم فدرال دارد.

افغانستان،ازجمله کشورهای است که قوم،زبان ومذهب متکثرومتفاوت دارد گروههای مختلف قومی هرکدام درمیان قبایل خود ادارات قومی داشته وبیشتراوقات تقسیم بندی قومی بجای ادارات دولتی بوده است. اما برای اداره و رهبری درمناطق مختلف نیاز به قدرت اقتصادی واعتماد سیاسی میان اقوام کشورمیباشد.نفوس افغانستان ونفوس اقوام درافغانستان مشخص نیست.همیشه حکومتها دراین رابطه چشم پوشی کرده و درسایه این پنهان کاریها، حق تلفیها به عنوان امتیاز بیک قوم درنظرگرفته شده است. جغرافیای قومی افغانستان در سیستم فدرال بیشترمحسوس خواهد بود ودرسیستم فدرال حکومت مرکزی، جای است که حضورتمام مردم فدرال میتواند درآن محسوس باشد.ایالتها درامورداخلی شان طبق سیستم فدرال، استقلال وابتکار خود را دارند که حکومتهای فدرال بایست از حکومت مرکزی در سیاست خارجی شان اطاعت داشته باشند.در حالیکه هرجغرافیای قومی درافغانستان علاقه دارد که والی شانرا خودشان انتخاب کند و ازمیان خودشان باشد .با تغییر سیستم دولتی، مشکل فساد، مشکل جنگ، عوامل جنگ و بسا پنهان کاریهای دیگرروشن خواهد شد وهربخش باید از قوانین عام داخل کشور پیروی کنند. اما درمحلات در رابطه با مسایل منطقوی میتواند لوایح جداگانه و مجرد وجود داشته باشد.اختیارات بخشهای فدرال باید مساویانه باشد. دربخشهای نظامی و سیاسی، باید تابع مرکز باشند، اما در ساحات فرهنگی و اقتصادی باید مستقل و دریک رقابت سالم قرار داشته باشند .

چون در فدرالیزم، رهبران ایالتی فدرال توسط خود مردم همان ایالت تعین می شود، و درمقابل مردم جوابده است و هرگاه ازعهدهء کار به درستی برآمده نتواند و رضایت مردم را در خدمت رسانی به آنها حاصل کرده نتواند، بار دیگر انتخاب نمیگردد. گرچه که درمناطق مرکزی وشمال کشورتقسیمات ملکی غیرعادلانه بصورت تبعیض آمیزازطرف نظام های استبدادی افغانستان انجام گردیده است که تاهنوزمیراث شوم آن درین مناطق بیداد میکنند.اما افغانستان سرزمین کثیرالاقومی است که هریک ازاقوام بزرگ کشورسرزمین ومناطق طبیعی وجغرافیائی خویش دارند ودرگذشته ها نیز بنامهای باشنده گان این منا طیق یاد میگردیدند بطورنمونه ولایات بلخ– جوزجان– فاریاب –سرپل– سمنگان را بنام مناطق ترکستان یاد مینمودندکه اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام ترک تبارازبک – ترکمن وبا فیصدی های معین اقوام هزاره تاجک و پشتون تشکیل میدهد. وولایات قندوز – بغلان – تخار و بدخشان را بنام سرزمین قطغن یاد میکردند که اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام تاجک و با فیصدی های معین اقوام ازبک – ترکمن – هزاره وپشتون میسازند .

و ولایات پروان – پنجشیر و کاپیسا بنام سرزمین کوهستان یا د میشدند که درین ولایات اکثریت باشندگان آنرا اقوام تاجک و با فیصدیهای معینی اقوام هزاره – پشتون نیز درین ولایات زیست دارند .و ولایات بامیان – دایکندی – مناصفه ولایات غزنی و وردک – برخی از محلات ولایات غور – پروان – سرپل -سمنگان و بغلان را حکومت های مستبد و قومگرا بنام مناطق مرکزی ولی خود مردم این سرزمین به اسم هزاره جات و یا غرجستان آنرا یاد میکردند .و ولایات هرات – غور – بادغیس بنام مناطق شمالغربی یاد میشد ند که اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام تاجک و با فیصدی های متفاوت اقوام هزاره – پشتون – ازبک و ترکمن و قیر غیز نیز درآن زیست دارند . وولایات قندهار – هلمند – ارزگان و زابل را بنام لوی قندهار یاد میکردند که اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام پشتون و با فیصدی های کمتر اقوام هزاره و تاجک نیز در آن زیست می نمایند .و ولایات پکتیا – پکتیکا- خوست و لوگر و مناصفه و لایت غزنی را بنام لوی پکتیا یاد میکردند که اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام پشتون وبا فیصدی های معینی اقوام هزاره و تاجک نیز درین ولایات بود وباش دارند . وولایات ننگرهار – کنر – لغمان و نورستان را بنام لوی مشرقی یاد میکردند که اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام پشتون و اما با فیصدی های کمتر اقوام نورستان – پشه ای و تاجک نیز درین سرز مین زیست می نمایند.و ولایت و شهر کابل بنام پای تخت افغانستان مسمی است که اکثریت باشندگان محلات درولایت کابل را اقوام تاجک و با فیصدی های کمتر اقوام پشتون و هزاره تشکیل میدهند چون در شهرکابل تاهنوز نفوس شماری دقیق انجام نشده است ولی بر اساس تخمین نفوس اصلی شهر را اقوام تاجک وهزاره میسازند ولی اقوام پشتون – ازبک – ترکمن و دیگر گروه های گوناگون قومی نیز درین شهر بود وباش می نمایند.

همچنان درباره ساختار اداری افغانستان در مرکز و وولایات کشور در دهه هشتاد میلادی نیز تجارب معینی جهت اداره بهتر و برجسته نمودن نقش مردم در اداره دولت صورت گرفت و- ولایات افغانستان در آن زمان به زون های ذیل تقسیم گردیده بود که :- زون مرکز شامل ولایات کابل – بامیان – پروان – کاپیسا – وردک -و لوگر میشد و زون شمال – شامل ولایات بلخ – سمنگان – جوزجان – فاریاب و سر پل بودند و زون شمالشرق شامل ولایات قندوز – بغلان – تخار و بدخشان میگردیدند –و زون شمال غرب شامل ولایات هرات – بادغیس و غور میشدند و زون جنوب شامل ولایات قندهار – ارزگان – هلمند و زابل بودند و زون جنوب غرب شامل ولایات فراه و نیمروز میگردیدند و زون شرق شامل ولایات ننگرهار – کنر – لغمان و نورستان میشدند و زون جنوب شرق شامل ولایات پکتیا – غزنی – پکتیکا وخوست بودند وهم چنان در دهه هشتاد گامهای دیگری نیز در رابطه به انتخابی شدن ارگانهای محلی و شهری قانون انتخابات ارگانهای محلی کشوربرداشته شد و تا حدودی معین با وجود تداوم جنگ و مداخلات خارجی درمراکز ولایات و برخی از شهرها ی کلان کشوراین قانون تطبیق و عملی گردیده بود اما بنا بر ایدیو لوژیک بودن حاکمیت – قانون ارگانهای محلی وقت کمتر ساحه تطبیقی پیدا نمود بادر نظر داشت تداوم سه دهه جنگ ومداخلات نظامی خارجی هنوزکه هنوزاست بحران عدم امنیت و ثبات در کشور پایان نیافته است و جامعه جهانی نیز کدام راه بیرون رفت برای حل معضله دیر پای افغانستان پیدا کرده نتواسته است.

گرچه درین اواخیر امریکا و متحدینش به این نتیجه رسیده است که در برخی از رسانه ها نیز منعکس یافته که آنان میخواهند صلاحیت های والی ها و دیگر مسولین محلی را در اداره ارتقا بخشند تا از تمرکز قدرت در مرکز کاسته و همه مسایل را از طریق محلات حل و فصل نمایند این طرح مقامات غربی گرایش آنهارا بطرف فدرالیزم در افغانستان نشان میدهد .بناء افغانستان نیز میتواند از تجربه کشور همسایه و اسلامی پاکستان در باره تطبیق فدرالیزم بهره گیردچون فدرالیزم در پاکستان براساس ترکیب اقوام تطبیق شده است در افغانستان نیز باید بر اساس ترکیب اقوام عمده چهار گانه ایجاد گردد و یکی از راه حل قابل پذیریش بحران کنونی کشور تشکیل فدرالیزم میباشد . براساس نامهای قدیمه مناطق مختلف افغانستان ترکیب قومی و اتنیکی و موقعیت و ساختار جغرافیائی میتوان کشور را به هشت ایالات و فدرال های ذیل تقسیم نمود :

اول : – ایالت و یا فدرال ترکستان که شامل ولایات بلخ – جوزجان – فاریاب – سمنگان و سرپل میشوند که اکثریت باشندگان آن را اقوام ازبک و ترکمن ترک تکبار میسازند.

دوم :- ایالت و یا فدرال قطغن که شامل ولایات قندوز – بغلان – تخار و بدخشان میشوند که اکثریت نفوس آن را اقوام تاجک تشکیل میدهند .

سوم :- ایالت ویا فدرال کوهستان که شامل ولایات پروان – پنجشیر و کاپیسا است که اکثریت نفوس آنرا اقوام تاجک میسازند.

چهارم :- ایالت و فدرال هزاره جات و یا غرجستان که شامل ولایات بامیان و دایکندی و مناصفه نفوس و جغرافیای ولایات غزنی و وردک و با فیصدی های متفاوت برخی ازمحلات ولایات پروان – غور – سرپل – سمنگان و بغلان را نیز احتوا مینمایند که اکثریت نفوس این مناطق را اقوام هزاره تشکیل میدهند.

پنجم :- ایالت و فدرال شمال غرب که شامل ولایات هرات – غور و بادغیس است که اکثریت نفوس آنرا اقوام تاجک تشکیل میدهند.

ششم :- ایالت و یا فدرال لوی قندهار که شامل ولایات قندهار-هلمند – ارزگان و زابل میشوند که اکثریت نفوس آنرا اقوام پشتون میسازند.

هفتم :- ایالت و یا فدرال لوی مشرقی که شامل ولایات ننگر هار – کنر -لغمان و نورستان است که اکثریت نفوس آنرا اقوام و نورستا نی تشکیل میدهند.

هشتم :- ایالت و فدرال لوی پکتیا که شامل ولایات پکتیا – پکتیکا – خوست – لوگر و برخی از محلات غزنی میباشند که اکثریت نفوس آنرا اقوام پشتون و قسما هزاره و تاجک میسازند.

فدرالیزم یکی ازاجزای متشکله دموکراسی است وبرای دستیابی به راه حل سیاسی مسایل افغانستان وتحقق دموکراسی تطبیق نظام فدرالی یکی از راه های حل معقول درجامعه چندین قومی افغانستان پنداشته میشود طرح ایجاد نظام فدرالی بر اساس ترکیب قومی ومناطق جغرافیایی، یک نظام شایسته ومردم سالاردرشرایط موجود افغانستان است وتسهیلات بیشتردرین نظام سیاسی برای مردم افغانستان فراهم خواهد گردید.

رویکردها:

سایت آریائی گفت وشنود میان آقایان «محمد بشیر بغلانی» و«عزیز جراًت

سایت آریائی زیرعنوان فدرالیسم دموکراتیک الترناتیف مثبت دردورنمای افغانستان نویسنده :-انجینر حسن پیمان

سایت کابل پرس زیر عنوان فدرالیزم در افغانستان فعلاَ جریان دارد و کار نمی کند نویسنده: رضا جاوید

سایت کابل پرس زیر عنوان ا لگوی فدرال و تئوری دولت سازی در افغانستا ن نویسنده: یعقوب ابراهیمی

سایت کابل پرس زیر عنوان فدرالیزم در افغانستا ن نویسنده: نجیب روشن

سایت کابل پرس زیر عنوان فدرالیزم در افغانستان, نویسنده: یعقوب یسنا

سایت کابل پرس زیر عنوان فدرالیزم در افغانستان ., نویسنده: نعمت الله ترکانی

سایت کابل پرس زیر عنوان فدرالیزم در افغانستان, نویسنده :-عبدالسمیع رفیع صافی

یادداشت های شخصی صاحب این قلم – ۹- ماه- می – سا ل ۲۰۱۰ –

In this article

Join the Conversation