مزاری، وجدان جمعی و شعور مردم

ولی فیاضی


تجلیل از هفدهمین سالروز شهادت رهبر شهید بابه مزاری در شهر سیدنی آسترالیا

روز شنبه هفده هم مارچ، سالروز شهادت رهبر شهید بابه مزاری و یاران با وفایش در شهر سیدنی، با حضور جمعیت عظیمی از هزاره های مقیم این شهر گرامی داشته شد؛ این برنامه که توسط انجمن کاتب هزاره ترتیب داده شده بود حدود ساعت هفت ونیم بعد ازظهر، با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید توسط قاری عبدالقادرعلی زاده، آ غاز گردید و بعد فرهاد روشن یکی ازاعضای گروه جوانان انجمن کاتب هزاره مقاله ای را که راجع به شهادت رهبر شهید نوشته بود به خوانش گرفت، ایشان فرمودند که با شهادت رهبر بزرگ مردم هزاره در تاریخ افغانستان ، یک روز خونینی در تقویم این کشور ثبت گریده است.

از دست دادن مزاری، صدمۀ بزرگی را بر جامعۀ هزاره وارد کرد و این مردم با از دست دادن مزاری، رهبری را از دست داد که با مقاومت و تلاش برای تامین حق مردم، تا قربانی شخص خودش پیش رفت و با متحد کردن آنها فردای روشنی را برای شان به ارمغان آورد، ایشان بر این نکته تاکید ورزید که اگر ما می خواهیم راه رهبرشهید مان ویاران با وفایش را که راهی آزادی، عدالت، و برادری میباشد، ادامه بدهیم باید باهم متحد باشیم ومتحدانه برای فردای روشن در جامعۀ خویش کار نماییم. همچنان ایشان شعری انتخابی در زبان انگلسی را دکلمه نمود که در قسمت آن آمده بود:

Stop all the clock, cut off the telephone
Silence the pianos and with muffled drum
Bring the coffin let the mourners come
Let the aeroplane circle moaning over head
Scribbling on the sky the word he is martyred
Let the traffic policeman wear back cotton gloves
He was our south, our north our east and west
Our working week and our Sundays rest
After he was leader of all the best

و در ادامه، مقاله دیگری توسط حبیبه روشن که بازهم به زبان انگلسی تهیه گردیده بود بخوانش گرفته شد، ایشان روی موضوع تحصیل و اهمیت آن در رابطه با تغیر سرنوشت مردم در دیدگاه مزاری، سخن گفت و با تکیه بر بعضی سخنان رهبر شهید، تاکید کرد که مزاری هم تحصیل را وسیلۀ رشد اقتصادی میدانست و هم راه تکامل اجتماعی و فرهنگی و بهبودی نظام سیاسی در کشور؛ خواهر روشن، شعر گونۀ ذیل را با صدای دلپزیری قراءت کرد که تحسین زیادی حاظرین را بر انگیخت:

gave me a life of freedom with power to make the choice of the right path,
He set examples for us to lead the future
He pointed out study hard work hard the future is in your hand
I address you baba mazari i wish for us to follow your steps
It’s been pages of history that you’ve gone
But why I feel you’ve left us today …
I honour your say I treasure your quality
“we must consider the young generation, as the future will be in their hands, the time will be changed, they will make us satisfied”.

سیف بیانی شعری را از کتاب تبر و باغ گل سرخ تهیه دیده بود که با صدای گیرای قراأت کرد ودر قسمتی از آن آمده بود:
گمانم آسمان بغض دگر کرد
و هرچه غچئ ، از اینجا سفرکرد

غروب غرب کابل جابه جا ماند
تو گویی رفتی و تنها خدا ماند

سبک مثل پر کفتر پریدی
توخون دادی و یک کشور خریدی

به دنبال آن خادم علی، هنرمند مشهور و محبوب جامعۀ ما مقاله اش را به خوانش گرفت، ایشان با تمجید از شخصیت عظیم و حرمت بلند بابه، گفت :

من نه بعنوان یک سخنران بلکه بعنوان یک نقاش به شخصیت بزرگ و جایگاه بابه نگاه میکنم؛ ایشان با اشاره به سه داستان یا خاطره از دوران مقاومت غرب کابل تصویر جالبی را رایه کرد و گفت که در زمان جنگ های غرب کابل خانواده بابه مزاری درفقری شدید بسر می برد ودر آن زمان زینب یگانه یادگاری بابه مزاری دوساله شده بود، مادر بابه به بابه نامه نوشت که: “باچَی سلام!” شما چرا از ما احوال نمیگیرید، ما هیچ پول و خرچی برای خانه نداریم، زینب هم دوساله شده است و کالا ندارد، برای ما پول بفرست تا برای زینب کالا جورکنیم؛ و بابه زمانیکه نامه را در یافت کرد در جواب چینین نوشت: “آبی جان سلام!” من نمی توانم برای شماپول بفرستم چون که پول بیت المال است.

در خانه در داخل صندق چوبی یک جوره لباسم هست آن را قیچی نموده برای زینب لباس درست کنید؛ از سنگرهای خط مقدم غرب کابل نیز صادق سیا برای بابه چنین پیام فرستاده بود که ” به بابه بگویید صادق سیا کالا ندارد” جواب بابه این بود که تنها صادق سیاه نسیت که کالا ندارد تمام کسانیکه در جبهه هستند کالا ندارند، بابه بلیبوری صادق شود و تمام دنیا صدقی یک تار موی صادق؛ وصادق از نامه بابه خوش بود و هروقت دق میشد آن را میخواندو می بوسید؛ خواهر صادق سیاه میگوید که بعد از شهادت صادق، روزی خبررسید که جبهه مرمی تمام کرده و بابه از مردم خواسته است که هر کس در خانه مرمی دارد در جبهه بفرستد و از صادق سیاه چهل تا مرمی در خانه مانده بود مادر صادق آن را در جبهه برد ولی خودش در راه بازگشت شهید شد و دیگر به خانه بر نگشت.

خادم علی گفت که اگرچه سخنان او پراگنده است اما از دیدگاه او، کنارهم قرار دادن این سه خاطره، تصویر زیبای از جایگاه بابه در رهبریت جامعۀ هزاره ارایه خواهد کرد.

نونهال خورد سال فاطمه شفق سروده ای مشهوری در رابطه با رهبر شهید را بخوانش گرفت که مجلس را شدیدا تحت تاثیر قرار داده و باعث تمجید حضار گردید و این سروده چنین آغاز شده بود:
تو را پامیر و بابا می شناسد
تو را ای موج!دریا می شناسد

و در این قسمت از برنامه داود رضائی پیام استاد حاجی محمد محقق را که به مناسبت هفدهمین سالروز شهادت “بابه” فرستاده شده بود برای حاظرین قراأت کرد؛ در پیام استاد محقق شهادت رهبر شهید سر آغاز مصیبتهای بیشماری برای مردم افغانستان دانسته شده بود؛ در قسمتی از پیام ایشان با اشاره به تلاشهای جدید آمریکا برای مزاکره با طالبان از یک طرف و تضرع دولت افغانستان برای مزاکره با آنها از جانب دیگر، چنین امده بود:

اما آن چه در این فعل و انفعالات جایش خالی است، مردم افغانستان است. جبهه ملی که از بخش بزرگی از ملت افغانستان نمایندگی می کند و نیز دیگر جناح های سیاسی و جامعه مدنی وجامعه زنان بیرون از پروسه مصالحه اند در حالی که اینان در دوره مقاومت با طالبان و تروریسم بین المللی درگیر بودند و طی یک دهه گذشته با قبول خلع سلاح عمومی، حکومت و جامعه جهانی را برای ساختن یک حکومت ملی همراهی کرده اند.

آقای محقق اعتبار و کارکرد دولت افغانستان را زیر سؤال قرا داده و به مردم افغانستان از تلاش حلقات قومگرا و انحصار جو در درون این دولت هشدار داده بود؛ ایشان گفته بود: حلقه حاکمیت تلاش می کند ثابت کند قبیله آنان بیش از ۶۳ % و دیگران درصدی های نا چیزی هستند چنان که در دائرهالمعارف دروغین خویش نوشته اند. حاکمیت در تلاش است مشارکت دیگران را در ارگان های امنیتی و نظامی کمتر ساخته و آن را غیر ملی تنظیم نماید.

حاکمیت در تلاش است که قراردادهای کلان معادن طبیعی را در اختیار تیم و یا قبیله خودش منحصر کند تا بستگان خودشان را غنی و دیگران را فقیر نگه دارند. حاکمیت در تلاش است که ساختار کابینه را بیشتر به سوی تک قبیله ای سوق داده و اداره ملکی را بیشتر تصاحب کند. حاکمیت در تلاش است با حذف نام اقوام از سند تابعیت، دیگران را نادیده گرفته و به جهانیان وانمود کند که در این کشور دیگران نیستند.

در پیام آقای محقق از بیانیۀ آقای “ایان کوبیش” نمایندۀ ملل متحد در افغانستان، که در آن نتیجه بخش بودن مصالحه را تنها با شرکت دادن همۀ جوانب دانسته بود، پشتبانی شده بود.

در قسمت اخیر بخش اول برنامه روح الله قاسمی با همکارانش در گروه جوانان انجمن کاتب هزاره سرود زیبای را که خود سروده و کامپوز کرده بود با صدای شیرینی به آهنگ دراورد؛ اجرای زیبای این سرود نیز مجلس را شدیدا تحت تاثیر قرار داده ومورد تشویق قرار گرفت.

بخش اول برنامه توسط خواهر نرگس عمارزاده عظو گروه جوانان، به شکل زیبای مدیریت گردید و بخش دوم برنامه با مدیریت عبدالخالق علی زاده مسؤول کمیتۀ فرهنگی انجمن و شعری از سروده های خودش در رثای رهبر شهید، آغاز گردید؛ آقای علیزاده تجلیل از مزاری را تجلیل از عظمت زندگی دانست و گفت که برخلاف برداشت بعضی مغزهای حقیر که تجلیل از مزاری را جنازه کشی مردگان قلمداد میکنند، تجلیل از مزاری تجلیل از خود زندگیست چون مزاری زنده ای شاهد بر زمان و تاریخ است که با تلاش، تدبیرو صداقتش تاریخ راکت و مردۀ یک قوم را جان تازه بخشیده ورمز زندگی انسانی را بر مردمش آموخت و بالاخره خونش را نیز بخاطر حیات دادن به جامعه اش ایثار کرد و یاد او نیز همیشه نشان زندگی برای هزاره هاست؛ ایشان مزاری را پاسخ به “صدهاسال ناله” و “دوای دردهای” تاریخی یک قوم ستم کشیده دانست و گفت که مزاری آرزوی انصاف و عدالت در دل پر درد مادران افشار و التیام زخم در سینۀ زخمی دل-دیوانگان غرب کابل بود.

حاجی عباس دلجو نیز، صحبت هایش را با یک شعر هزارگی که خود سروده بود آغاز کرد و پیرامون این پرسش که مزاری چرا برای جامعۀ ما یک رهبر جاودانه است، بتفصیل بحث نمود؛ ایشان گفت که مزاری بازیگر نقش مهمی در تاریخ و سرنوشت هزاره هاست که از زاویه های مختلفی برای نجات هزاره ها تلاش نمود؛ ایشان گفت که هزاره ها به مشکلات و خصوصیات نادرست زیادی خو گرفته بود چون هزاره ها یک هویت مجرم، یک قوم محروم، یک مردم ستمکشیده، یک کتلۀ انکار شده، بی باور به استعدادهای خود و فریب خورده از خیانت، بودند، مزاری آمد و به مردمش هویت انسانی بخشید، خواهان تامین حقوق آنهاشد، از عدالت سخن گفت، بر شعاع وجودی آنها تاکید کرد، خود باوری بخشید و چهره های خیانت پیشه را افشا کرد؛ پس بدون شک که او یک رهبر است.

جناب حجت الاسلام آقای صادقی زاده نمایندۀ محترم آیات عظام محقق کابلی وآیت الله فیاض در اروپا، که درین روزها در آسترالیا بسر میبرند یکی از سخنرانان این مجلس بود؛ ایشان مزاری را ارادۀ الهی توصیف نمود که در زمانۀ مشخصی در میان محرومین افغانستان پدیدار شد تا مردم را از حرمان وکتمان نجات بخشیده و در میان آنها همبستگی ایجاد کند؛ ایشان گفت آنچه ما امروز داریم از آن مزاریست و با او بدست آمده اند، امتیازات امروز جامعۀ ما همچون وحدت و همبستگی، رشد فکری و فرهنگی، بالا رفتن سطح دانش، آزادی سیاسی، تشریک مساعی در مدیریت کشور، آزادی مذهبی و … هیچ کدام بدون تلاشهای مزاری و تعالم او امکان پزیر نبود؛ ایشان با تاکید بر وحدت اجتماعی هزاره ها گفت که دشمن از ضربه زدن بر جامعۀ ما عاجز است ولی نفاقهای محلی، طایفوی وگروهی مردم مارا ضربه پزیر خواهد نمود، و اظهار داشت: اگر کسی به چنین نفاقهای دست بزند نه متعهد به سرنوشت مردم بوده و نه هم پیروی مزاری می باشد.

آقای یاوری مسؤول انجمن کاتب هزاره، مزاری را شهید عدالت خواند که از عدالت فریاد کشید و برای عدا لت به شهادت رسید؛ وی سالروز شهادت رهبر شهید را فرصتی خوب برای بحث روی سرنوشت کنونی جامعۀ هزاره دانست و گفت امروز متاسفانه هیچ کسی به فکر سرنوشت آیندۀ جامعه، مخصوصا بعد از سال ۲۰۱۴ میلادی که نیروهای بین المللی افغانستان را ترک می کنند نیست، سیاست مداران ما فقط به چوکی وریاست تکیه زده و فکر می کنند و روشن فکران ما هم به جان دین و مذهب چسپیده اند و همگی به چیزهای فرعی و غیر ضروری مشغول گردیده اند واین نمیتواند راه حل مشکلاتی باشد که در فرا روی آیندۀ مردم قرار گرفته است و تاکید کرد که اگر امروز به ۲۰۱۴ فکر نشود یقینا که خشن ترین قربانی تحولات آن زمان، جامعۀ ما خواهد بود؛ ایشان مزاری را نیز رهبری دانست که همیشه و جدی روی مشکلات مردم خویش فکر میکرد؛ ایشان تذکر داد که بزرکترین هنر مزاری فکر کردن روی مشکلات عینی و موجود جامعه بود و به همین خاطر او یک رهبر مردمی و همگام با مردم بود.

محترم حسین رضایت سخنور توانا و مسؤول عمومی شورای سراسری هزاره های آسترالیا، سخنان زیبا و پر محتوای را، پیرامون شخصیت رهبر شهید ارایه نمود؛ از دید ایشان مراسیم تجلیل از رهبر شهید در شهر سیدنی هر سال پربارتر وشکوهمند تر شده میرود، همانگونه که هر سال در ماه های فبروری و مارچ، فریاد نام مزاری در سرتا سر جهان، رساتر، عاشقانه تر و خوبتر از گذشته، از طرف همۀ هزاره ها بلند میشود و به این ترتیب اندیشه های بلند او بیشتر مورد بررسی قرار گرفته و شخصیتش هر سال بزرگتر درک میگردد، و این بیانگر آنست که مزاری، براساس سنت الهی، زنده ای است که جاودانگی را نصیب شده است؛ ایشان مزاری را بنیانگزار وحدت اجتماعی مردم دانست که با تشکیل حزب وحدت در بامیان و ایجاد رهبری واحد در غرب کابل، به آن جامۀ عمل پوشاند؛ و گفت: مزاری درد را میشناخت ، دوا را پیدا میکرد وآنرا برای تداوی اعمال مینمود؛ آقای رضایت دردهای اجتماعی مردم مارا در دنیای مهاجرت عبارت دانست از:

۱- فاصله گرفتن از مسؤلیتهای جمعی وچسپیدن به زندگی شخصی
۲- اختلافات حزبی وگروهی
۳- نفاق طایفوی وسمتی و
۴- وابستگی شدید به دسته بندیهای آیدولوژیکی بدون در نظرداشت منافع مردم؛ و علاوه کرد که با تصدی به رهبر شهید، دوای چنین دردها هم عبارتند از احساس مسؤلیت و ارادۀ جمعی برای همکاری و همبستگی.

سخنران اخیر مجلس، اندیشمند محترم، همسنگر و یاور رهبر شهید، استاد عزیزالله شفق بود که مثل همیش به اندیشه و احساسات مردم جان تازه بخشید؛ استاد با ارایۀ سخنان مبسوطی پیرامون شخصیت بابه و شاخصه های مقاومت غرب کابل، گفت که در غرب کابل مردم خواست مزاری و مزاری خواست مردم بود؛ مزاری وجدان جمعی، شعار جمعی و شعور جمعی مردم بودکه به معیار، محور وملاک مردم تبدیل شد، و کسی که در تمام صحنه ها باید سخن آخر را میگفت و همین بود که او سردار مردم شد، و مردم نیز با یک پارچگی در پای سخن مزاری استاده می شد ندو می دانستند که همگی به یک محور ضرورت دارند و مزاری بهترین محور بود؛ ایشان رمز یکپارچگی مردم در مقاومت غرب کابل را، در “مشخص شدن خواست همگانی” دانست و گفت که ما با مزاری، درک کردیم که خواست ما چیست؛ ایشان تذکر داد که بر خلاف آنچه گفته میشود، خواست ما فقط شریک شدن در قدرت سیاسی،رسمیت مذهب، بدست آوردن مناصب دولتی و… نبود بلکه خواست ما اساسا این بود که “حرکت از اول بروفق مراد ما” باشد، یعنی اینکه ماهستیم و میخواهیم در کنار دیگران ومثل دیگران باشیم؛ وی گفت همبستگی در میان یک جمع با تحلیل و دعوت وتضرع وفشار هرگز بوجود نمی آید بلکه مردم بر معیار تفاهم جمعی و مشترک کنار هم جمع میشوند و معجزۀ مزاری و مردم غرب کابل این بود که بر “معیار خواست مشترک و مشخص” گردهم جمع شدیم؛ ایشان تمام دستاوردها و رشد کنونی جامعۀ هزاره را محصول مقاومت غرب کابل و مزاری دانست که اگر با آرمان و ارزشهای غرب کابل زندگی کردیم، سربلند تر خواهیم شد، اما اگر از آن آرمان فاصله گرفته و ازراه مزاری منحرف شویم به سرافگنده گی دچار خواهیم شد؛ ایشان اظهار تاسف کرد که کم کم ما دچار این انحراف گردیده ایم؛ ایشان گفت که سیاستمداران، علما و روشنفکران هر کدام با اغراض شخصی و سلیقه ای و دیدگاه های خاص خود میروند این باعث شده که در میان مردم پراگندگی بوجود آید و خواستها و منافع مشترک در ابهام قرار گیرد؛ بعضی از سیاستمداران بدون خواست مردم به مناصب خویش چسپیده اند و بعضی نویسندگان بدون توجه به منافع مردم، فقط به مطرح شدن دید گاه های شخصی ونام خویش گرفتارند؛و در این میان تنها مردم است که به خواستها و سرنوشت شان توجه نمی گردد.

استاد شفق گفتند که هم اکنون “کم کم چوندگ گرفتن از پای مزاری شروع شده است که اگر در جایش جواب داده نشود با شمشیر در برابر آرمان مزاری خواهند آمد”، و گفت که شهادت مزاری هیچگاه مصیبتی برای ما نخواهد بود، چون خون او به همبستگی و مشحص شدن راه ایندۀ ما کمک می کند، ولی گم شدن راه مزاری خسارت جبران ناپزیر خواهد بود؛ سخنان استاد با این آرزو که “تا دنیا باشد دشمنان مزاری ناکام و دوستداران او سرفراز باد!” یادبود رهبر شهید و یارانش با صرف نذر، حدود ساعت دوازدۀ شب به آخر رسید.

In this article

Join the Conversation