چیستی برخوردهای کودکانه با «مبارزه» و «مبارزین»

کاظم وحیدی
گرچه مبارزه اقدامی برخوردار از انگیزه، آگاهی و تجربه بوده و اجرایش نوع پیچیده ای از هنر استفاده از ابزارهای متنوع سیاسی به شمار می رود، اما گاهی استفاده های ابزاری و اپورتونسیتی از آن، چنان گسترده می گردد که مفهوم واقعی مبارزه را در میان انبوهی حرافی های بی ارزش و دانش فروشی های ریاکارانه به کلی مستور می سازد. برخوردهایی از این دست معمولاً برای آن صورت می گیرند که مبارزه بازیچه و سرگرمی افراد بی دغدغه ای گردد تا طی ور رفتن کلامی با آن، عده ای بی مایه ی تهی از عمل خود را در زمره ی «مبارزین» جا بزنند، درست آن گونه که بعضاً سری به شعر و داستان و این جور چیزها هم می زنند و در محافل ادبی سرشان را بلند می گیرند.

در این اواخر خانم معصومه ابراهیمی رییس خانه ی فرهنگ افغانستان که تمام مبارزات سیاسی شان تنها در یک وبلاگ نحیف و بی رمق مملو از مسائل شخصی اش خلاصه شده است (فراموش نکنیم که امروزه وبلاگ داران خود را افراد سیاسی و مبارز به شمار می آورند)، به هر دلیلی که هست، از دعوت شان برای پیوستن به کنگره ی جهانی مردم هزاره که یکی از بزرگ ترین تشکل های هزارگی تاکنون بوده و عصاره ی دو سال تلاش پی گیر مبارزین واقعی به شمار می رود، سخت به خشم آمده و از این که در غیاب و عزلت گزینی خودش، دیگران بیکار نمانده و کار شبانه روزی برای منسجم کردن هزاره ها را روی دست داشته اند، بسی ناخوشنود به نظر می رسید. او برای این که بتواند این بدبینی و شاید هم نفرت خود را از فعالین سیاسی هزاره بروز داده و دیدگاهش را مشروع جلوه دهد، نخست به خود مقام و صلاحیت صاحب نظری و تحلیل گری عرصه ی سیاست و مبارزه را تفویض نموده و زیر نام تحلیل اوضاع، هرچه بد و بیراه که دلش خواسته نثار مبارزان پیشتازی نموده است که نخواسته چون خودش اسیر پول و مادیاتی نماید که بسته به زرنگی افراد از دونرهای خارجی می گیرند. وی با فراموش کردن این که خود عمری را بدون توجه به مسائل و مصایبی که بر مردمش می رفته در خارجه گذرانیده، رندانه خود را به دلیل سکونت کنونی اش در داخل کشور محق دانسته تا مبارزینی که عملاً در صحنه حضور دارند را به بهانه ی خارجه نشینی، همه ی آنان را مورد تاخت و تاز قرار داده تا بدین گونه بیش از هرچیز جایی برای خود در میان مبارزین پیدا نماید.

از آن جا که سخن گفتن از سیاست و تحلیل رخدادهای سیاسی در جامعه ی ما امروزه به مدی پر جاذبه تبدیل شده و هرکس که حتا یک روز هم در این عرصه پا نگذاشته، نظرات بلندبالا سرداده و پیش کسوتان و مبارزین حرفه ای و تمام وقت را به باد انتقاد گرفته و از همه بدتر این که، پرتوقعانه خواستار تغییر یافتن اوضاع و صف بندی های سیاسی بر وفق مراد خودشان می گردند که در غیر این صورت، مبارزین و برنامه های شان را انحراف از راه مردم به شمار می آورند. در این میان خانم ابراهیمی نیز نخواسته اند تا از قافله عقب بماند، بنابراین با گرفتن ژست مبارزین سیاسی حرفه ای مدعی می گردد که « زمانی این دوستان از پیشروان دفاع از حقوق قوم و ملت بودند و دم از مبارزه برای اعاده حقوق مردم خود می زدند و اینکه ما به عنوان روشنفکر وظیفه داریم هدایت جامعه را به عهده بگیریم تا از دست ناکسان رهایی بخشیم و…. پس این همه شعار و آرمان چه شد؟ نکند منظور از اعاده حق مردم، گرفتن یک پاسپورت خارجی برای این دوست روشنفکر ما بوده است که حتی حاضر نیست برای خراب نشدن هیستوری پاسپورتش به مملکت آبایی و اجدادی خود برای کوتاه مدت برگردد، چه رسد به مبارزه. شاید روش مبارزه برای این دوستان فرق کرده است و فکر می کنند می توانند از پشت میز خانه خود در یوروپ و کانادا و استرالیا در جهت اعاده حقوق مردم پا برهنه خود مبارزه کنند»!!

شاید مسأله ی بریدگی سیاسی مبارزین در ابعاد و محدوده های مشخصی صحت داشته باشد و اساسا چنین امری کاملا طبیعی بوده و تمامی مبارزات سیاسی در سراسر جهان و طول تاریخ دارای ریخت و پاش بوده اند که معمولا با پیچیده و مآلا سخت تر شدن مبارزه و شرایط مبارزاتی، عده ی زیادی انگیزه ی تداوم مبارزه را از دست می دهند و به گوشه ای می خزند و یا به مسائل اقتصادی و یا تحصیل صرف به مثابه ی امری شخصی روی می آورند. خوب، چنان که گفته شد این مسأله ارتباط مستقیمی به مبارزه و مبارزین داشته که باید آن را به بررسی گیرند و نه این که هرکس از راه رسید زبانش دراز شود که فلانی ها چنین شده اند و یا چنان کرده اند!! مگر خانم ابراهیمی در عمرشان «مبارزه» و «سیاست» و «حق مردم» و این جور چیزها را توجه داشته اند که دیگران را به خاطر نکردنش مورد ملامت و حتا تلویحا مورد شماتت و توهین قرار داده اند؟ اگر خارج رفتن ذاتاً امر ناجور و نادرستی است، شما که نزدیک سه دهه را در خارجه (مگر این که شما زوارها ایران را به دلیل الینه شدن در فرهنگ شان، دیگر خارج نشمارید) گذرانیده اید، چرا دیگرانی که اغلب در همین نیم دهه ی اخیر رهسپار دیار بیگانه شده اند را آرام نمی گذارید تا مدتی را در آن جاها زندگی کنند؟ آیا بار آنان بر دوش شماست که بخل می ورزید و خارجه نشینی را امری نکوهیده تلقی می کنید؟ فراموش نکنیم که وی وقتی این سخنان را بر زبان می راند، داعیه ی روشنفکری از نوع اصیلش را دارد چون دیگران را متهم به روشنفکر نبودن می کند و در موردشان از واژه ی «به اصطلاح روشنفکر» استفاده می کند.

به راستی خانم ابراهیمی که تنها در همین چندسال اخیر افتخار حضور در داخل کشور را داشته و او خودش آن را امتیاز روشنفکری و پیشرو حقوق مردم می داند (اگر چنین نمی اندیشید هرگز دیگران را چنان متهم نمی کرد) و به همین دلیل هم به خود حق می دهد تا هرگونه که دلش می خواهد بر دیگران بتازد، خود چه زمانی از خانه ی فرهنگش پا بیرون نهاده و برای حقوق مردم خود در راهپیمایی های ضد کوچی نمایان، علیه جنایاتی که در کویته بر مردم ما صورت می گیرد و یا مسائلی مانند توهین به زنان و حقوق انسانی آنان، سهم گرفته و گام کوچکی برداشته است؟ اگر همه ی خارجه نشینان را با یک چوب می کوبد که برای خراب شدن سابقه ی پاسپورت شان حتا برای کوتاه مدت هم به وطن نمی آیند، مگر خودش خراب شدن سابقه اش نزد تمویل کنندگان امریکایی را پشت گوش انداخته و تاکنون کوچک ترین گامی برای مردم خود برداشته است، حتا از نوع خفیه ای چون همکاری پنهان مالی به مبارزه که دونرها هرگز از آن باخبر نخواهند شد؟ درحالی که همین خارجه نشینانی که از نظر وی منفور هستند، تاکنون حداقل صدها هزار دالر برای بهسود و مسائل متعددی نظیر آن کمک فرستاده اند، اما چون برداشت خانم ابراهیمی بر نفرت از آنان بنا یافته است باید به جرم این که در خارجه هستند، شأن و کرامت شان از امثال خانم ابراهیمی ای پایین تر به شمار ایند که تاکنون حتا یک افغانی هم در این راستا به مبارزه و مبارزین و مردم فقیر کمک نکرده است که هیچ، بلکه برای برگزاری محافل روشنفکران و ادیبان و فرهنگیان قوم خودش که به خاطر مشکلات مالی از وی درخواست نموده اند تا در فضای رایگان خانه ی فرهنگ مراسم شان را برگزار نمایند، درخواست مبالغ هنگفتی آن هم با منت می نماید!!

حالا نمی دانم اساسا چگونه طرح مسأله ی بی کارگی و بی انگیزگی مبارزین هزاره ی خارج کشور برای خانم ابراهیمی اولویت یافته و جزء اهم امور به شمار رفته است تا آن را ناشکیبانه بروز دهد و هزاران انسان مهاجر را مورد تاخت و تاز قرار دهد؟ اساسا تلاش برای بدنام سازی مبارزین خارج کشور با چه منظوری صورت می گیرد و فردی که ایشان پیامبرگونه به حرف هایش باور نموده و آن را ملاک تمامی نیکی ها شمرده است، چه کسی بوده و از چه سابقه ی مبارزاتی برخوردار می باشد که مبارزین واقعی نه تنها نام او را نشنیده اند که باید به خاطر گفته های جادویی اش چنین مورد غضب قرار گیرند؟ این ها نکات مبهم و تاریکی در سخنان خانم ابراهیمی هستند که اگر می خواهد خود را با چنین بیانات سرتاپا تهمت شان خود را فردی غرض ورز در انظار عمومی معرفی ننماید، باید آن ها را روشن کند تا همگی به طور مشترک به حل گوشه هایی از معضل مبارزاتی مردم خود اقدام کنیم. یعنی این پیامبر نوظهوری که تنها خانم ابراهیمی توانسته از وحی گهربارش مستفید گردد، کیست که با مهارت فوق العاده اش توانسته ماهیت خنثا و بی کارگی خود را به همگان تعمیم دهد و چنین وانمود کند که تمامی غرب نشینان انسان هایی بی عار و فاقد حس قوم دوستی هستند و این مهم را با چنان مهارتی انجام داده که خانم ابراهیمی همه ی آن ها را به طور دربست پذیرفته و به آن ها ایمان آورده و شمشیر هم از نیام کشیده تا به انتقام گیری از آنان بپردازد.

آیا از نظر خانم ابراهیمی که تنها به آن پیامبر مجهول و یا امام غایب نوی ایمان آورده است، کسانی که در اعتراض به کشتار هزاره ها در پاکستان و یا بهسود، همه ساله و در سراسر جهان دست به راهپیمایی می زنند، تنها برای پاسپورت خود این کارها را انجام می دهند؟ آیا کسانی که تا امریکای لاتین می روند و برای معرفی هزاره ها در سمینارهای بین المللی فریاد برمی آورند، تنها به خاطر سوابق پاسپورتی شان این کارها را می کنند؟ به راستی کسانی که برای وضعیت مهاجرین هزاره در یونان و ایتالیا و سویدن کشورها را درمی نوردند تا بتوانند اعتراضی به وضعیت مهاجرین قومش نمایند که بیهوده و پس از صرف زمان و پول هنگفتی از آن کشورها اخراج نشوند، به فکر چه چیزی غیر از مبارزه و دفاع از حقوق جوانان قوم شان در سراسر دنیا هستند؟ این که فردی از اروپا آمد و چیزهایی گفت (انعکاس بی عرضگی و بی کاری خودش را بیان داشت) هرگز دلیل نمی شود که واقعیت فعال بودن بسیاری از کارهای سیاسی ـ مبارزاتی ای را که همه روزه شاهدش هستیم، به هیچ انگاریم. مثلا در همین کابل که به خاطر ساکن بودن تان در آن خود را مفتخر به امتیازاتی می دانید و چنین هم غره شده اید، شما خانم ابراهیمی چه فعالیت سیاسی ـ مبارزاتی برای مردم خود انجام می دهید و در کدام جلسه و یا اکسیونی شرکت داشته اید تا از فعالیت های مردم و مبارزین هزاره ی خود باخبر باشید؟ آیا درست است اگر کسی وضعیت کابل را از شما پرسید، چون خود در آن ها شرکت ندارید و از هیچ حرکتی هم آگاه نیستید، باید بگویید که هیچ خبری نیست و همگی درصدد رفتن به خارجه هسند وفلان و بهمان؟ مگر همین کابل همه روزه اقدام و تلاش مطبوعاتی و راهپیمایی و جلوگیری از اقدامات جاسوسی بیگانگان و مزدوران شان صورت می گیرد، عاملان همه ی آن ها نیروهای نامرئی و اجنه هستند و یا این که کسانی در پشت تمامی این رویدادها قرار دارند و مسوولانه تلاش می کنند؟ با تمامی احترامی که به شما دارم، انتظار تعمیم اندیشه ی فردی پسیو و منفعلی که برای راحتی و پوز دادن به اروپا رفته به همه ی مبارزینی که در اروپا و دیگر کشورها نیز خواب راحتی ندارند، را از شما نداشتم. در اروپا بسیارند کسانی که مشترکا با مبارزین داخل کشور همکار و هم سو هستند، حالا چرا چشم آن پیامبر خانم ابراهیمی آن ها را نمی بیند، جای تأمل است.
متأسفانه نمی دانم که انگیزه ی نوشتن سطوری توسط خانم ابراهیمی تنها برای مطرح شدن میان جامعه ی روشنفکری و مبارزین است که چنین ناجوان مردانه همه را از دم تیغ بدبینی و عقده ی خویش گذرانیده و حتا مبارزین داخل را به باد افترا گرفته و می گوید، «نکته مهم تر دیگر این است که این دوستان چگونه دم از رفع تبعیض در دستگاههای دولتی می زنند، در حالیکه خود پس از تلاش بسیار ( با تکیه بر استعداد شخصی و یا حمایت های این و آن) به پستی رسیده و از همین مدرک عازم یوروپ و …. شده اند». این سخن وی بدان معنی است که تمامی کسانی که برای مردم و علیه تبعیض روا یافته بر آنان مبارزه می کنند، یا برای رسیدن به پستی است که بالاخره از میان آن راهی نیم بر برای اروپا و دیگر جاها برایش باز گردد!! عجبا، انگار خانم ابراهیمی که حاکم مطلق خانه ی فرهنگ گردیده، شدیداً دچار توهم شده و خود را یگانه شقایقی می پندارد که در مرداب سیاست هزارگی روییده و آن سلطه ی مطلق خانه ی فرهنگی اش را باید بر همگان و همه جا (شاید هم تا اروپا و…) بگستراند، چون دیگران همگی منحرف شده و مبارزه را رها نموده اند!!

بله، حالا ببینیم که این ترویج نامردمانه ی بدبینی ها و خلق فضای بی اعتمادی میان مبارزین هزاره که مبارزات شان طی دو سال اخیر به¬طور فزاینده ای اوج گرفته و از همبستگی و هم دلی برخوردار گشته است، به چه منظوری صورت می گیرد و اساساً نسخه ی مورد نظر خانم ابراهیمی در پاسخ به وضعیتی که خودش در ذهنش ترسیم نموده، با توجه به شرایط اعتلای مبارزاتی مردم ما که باید بر میزان تشویق آنان بیفزاییم، چیست؟ این را از متن نوشته ی خودش درمی یابیم، جایی که می نویسد «در این حالت بهتر است به همان زندگی کوچک شخصی خود بپردازیم و حرف های و شعار های بزرگتر از حد و اندازه خود نزنیم. مردم فقیری که در این مملکت زندگی می کنند بهتر از من و شما می فهمند که چی کنند. زمانی که لازم بود جنگیدند، زمانی قربانی تعصب کور شدند، امروز سرگرم تلاش برای احیاء خود هستند و فردا هم راه درست خود را خواهند یافت.» یعنی به جای تلاش و تشویق و جذب همگان به مبارزه درست آن گونه که شهید مزاری انجام داد و مقاومت غرب کابل را به مقاومتی بزرگ و کاملاً توده ای ارتقا بخشید، سعی بر این شود تا از سویی همه را مورد توهین قرار دهد، سپس وضعیت و احساس بی اعتمادی را میان شان بپراکند تا دست آخر بتواند درست برخلاف انتقاد قبلی اش مبنی بر مبارزه نکردن خارجه نشینان، نسخه ی خانه نشینی را برای آنان بپیچد و مدعی شود که مردم خودشان کارشان را می کنند، شما بی غم و راحت باشید؟!!

آری، وقتی سیاست و مبارزه بازیچه ی کودکان گردد و هرکس از راه رسید بدون کوچک ترین سابقه و تجربه و دانش مبارزاتی، ادعاهای بزرگ نماید و حرف های گنده بزند که «در حقیقت تلاش کرده ام یک فرایند نا مبارک در طول چند سال گذشته را باز گویی نمایم»، باید هم چنین سرنوشتی برای ما رقم خورد و هرکس که یک انجو و یا مرکز فرهنگی را درست اداره کرد و از آن پول هنگفتی درآورد، فوراً چشمش را به سوی اورنگ ریاست قوم هم بدوزد. خوب اگر این کار رندان است تا همه را به باد توهین بگیرند و دست آخر هم بسیار ساده بگوید که امیدوارم کسی ناراحت نشود، من نه رندم و نه چنین روشی را تاکنون داشته ام، بلکه حق سخن گفتن در این عرصه را به خود می دهم، اگر چه این گفته ها کسانی را ناخوش آید.

روشن است که خانم ابراهیمی نه از مبارزه چیزی می داند و نه این که خودش در این میدان پایی نهاده است، اگر نه بسیار خوب درک می کرد که مبارزه در خارج کشور هیچ گونه منافاتی با کل مبارزه ی مردم ندارد و چه بسا انقلابات و تحولات سیاسی ای که از خارج کشور هدایت و رهبری شده اند. البته منظور من این نیست که مانند ایشان همه چیز را تعمیم دهم که سرنوشت مردم ما و چگونگی مبارزات آنان هم از خارجه تعیین خواهد شد، بلکه تنها خواستم بگویم که مبارزه از خارج کشور برای کسانی که آن جا هستند نه تنها زیانی برای کل جنبش و مبارزات دموکراتیک و برابری خواهانه ی مردم ما ندارد که می تواند یاور و مکمل مبارزات داخل باشند. حالا کسی که یا برای کار و یا تحصیل به آن دیار رفته است، اگر مبارزه کند واقعا مرتکب اشتباه و گناه شده است؟ و اگر بخواهیم مبارزات و تلاش آنان را نادیده بگیریم، باز مانند آن چه در رابطه با داخل تذکر داده بودم، باید بگویم که مطمئناً سیل مردمی که طی دوسه سال گذشته در سراسر اروپا و قاره ی امریکا و ترکیه و استرالیا به تصرف خیابان ها می پردازند و برای جهانیانی که تاکنون از پدیده ای به نام «هزاره» چیزی نمی دانستند، خود و مردم شان را به بهترین شکلی معرفی کردند، همگی واقعی هستند و هرگز نمادهای مجازی و ساخته شده توسط کمپیوتر و یا تخیلات من و تو نیستند که لازم است خانم ابراهیمی آن را به امام در غیبتی تذکر دهد که چون خزانه ی پنهان عبدالحی حبیبی تنها محرم وی بوده است.

اما در مورد کنگره ی جهانی مردم هزاره، باید این توضیحات را داد که اعضا و بنیان گذاران آن نیز هزاره های حقیقی هستند و کاملاً عینیت دارند و تاکنون بخش بزرگی از مبارزات خارج و داخل کشور را نیز آنان هدایت و رهبری کرده اند. این جمع که یکی از اجزایش شبکه ی سراسری مردم هزاره است، همه دیدند که طی فراخوان مشترکش با حزب دموکراتیک هزاره، راهپیمایی های اعتراض آمیزی در سراسر جهان و من جمله داخل کشور صورت گرفت. بنابراین کنگره ی جهانی مردم هزاره متشکل از مبارزین عمل گرایی هستند که در خارج و داخل کشور حضور عینی و ملموس دارند و هرگز آن گونه که شما پنداشته اید، شامل تنها چندنفر بیکاره در خارج نمی باشند. از این پس نیز ما شاهد تحرکات عملی بیشتری در رابطه با حوادث کشور از سوی این جمع بزرگ و سراسری¬ای خواهیم بود که لحظه به لحظه بر هواداران آن افزوده می گردد، چراکه این حرکت یگانه ساز، بالاترین و مبرم ترین کاری بوده که تاکنون مبارزین هزاره توانسته اند انجامش دهند.

متحد و پر توان باد یگانگی هزاره های جهان

In this article

Join the Conversation