بهسود تنها گذاشته شده؛ کرزی دیگر “رئیس جمهور” من نیست!

فروزان میرزایی

امروز اوایل صبح بود که شنیدم مناطقی در بهسود بار دیگر مورد حمله کوچی ها قرار گرفته و ده ها خانواده بر اثر این حمله مجبور به ترک خانه هایشان شده اند. امروز از یک قوما که از بهسود به خانه مان تماس گرفته بود از حمله دوباره کوچی ها به چندین قریه در حصه های اول و دوم بهسود، بخصوص در کجاب و اطراف آن خبر شدم.
امروز از این تماس تلفونی، شنیدم که چگونه در تاریکی شب مزارع که مردم از آن نان می خوردند تخریب شده، شنیدم که چگونه سرپناه مردمی عاجز و صلح خواه به آتش کشیده شده و باز هم شنیدم که چگونه کجاب و مناطق اطراف کجاب بهسود مورد هجوم، چور و چپاول (دزدان کوچی) قرار گرفته است.


پس از شنیدن این خبر، تمام روز افکار گوناگون در ذهنم خطور می کرد. تصاویری دلخراش از حمله گرگ ها “کوچی” به خانواده های بی دفاع بهسود به ذهنم نقش می بست. تصاویری از فرار زنان و کودکانی که بی خبر از همه چیز در خانه هایشان مورد حمله قرار گرفته اند و مجبور بودند نیمه شب سر و پا برهنه برای نجات جانشان، خانه را ترک کرده و ویرانه کوه و دشت گردند و به همین گونه ذهنم مملو از تصورات صدها صحنه های دلخراش دیگر به مانند این شده بود.

مردم بهسود که سر در کار خویش بودند و ارام و در صلح کامل، بدون هیچ دردسرسازی برای دولت، به زندگی خویش مصروف بودند امروز در یک توطئه (کوچی و کوچی گری) که معلوم نیست از کجا ریشه گرفته می سوزند.
مردمی که کشت و کار شان حلال بود و مثل مردمان دیگر در جنوب افغانستان دست به کشت کوکنار نمی زدند تا دولت از آن بدنام شود و مردم دنیا از ان ضرر ببینند، امروز بی هیچ وسیله دفاعی، مورد تهاجم عده یی جنایت کار قرار گفته است و هیچ پشتیبان و حامی ندارد.


امروز با شنیدن خبر حمله تازه کوچی ها به شماری از مناطق بهسود، ذهنم کاملا دگرگون شده بود. فکر حمله کوچی ها بر بهسود کاملاً ذهنم را مخدوش کرده بود و در دانشگاه نتوانستم برای لحظه یی هم بر درسهایم تمرکز داشته باشم. هر لحظه و ثانیه افکار جدید از حمله بر بهسود در ذهنم خطور می کرد و با هر فکری که از حمله وحشیانه کوچی ها در ذهنم می آمد، با صدها سوال مواجه می شدم که بعضی ها را می توانستم جواب دهم اما بعضی ها بی جواب ماند
نمونه یی از سوالهایی که به ذهنم می امد و توانستم برای آن جواب پیدا کنم این ها بودند. بهسود چرا فراموش شده؟ چرا بهسود در قبال حمله کوچی ها که تا به دندان مسلح هستند، تنها مانده؟ چرا دولت و نیروهای امنیتی در مقابل حمله کوچی ها که البته به نام کوچی هستند و در حقیقت “طالبان” اقدامی نمی کند؟
گرچه بهسود و زخم بهسود، چیزی نوی نیست. این زخم کهنه و قدیمی است که بر دل تک تک مردم هزاره مانند داغی وجود داشته است و وجود خواهد داشت و امسال نیز یک بار دیگر با حمله کوچی ها بر بهسود، این زخم کهنه، تازه شد. بهسود امسال نیز به روال هر سال در قبال حمله صدها تن تا به دندان مسلح به نام کوچی تنها مانده و هیچ واکنشی در قبال این تهاجم و هیچ صدایی در نکوهش این تهاجم بر بهسود بلند نمی شود.
بهسود در قبال حملات کوچی ها به فراموشی سپرده شده چرا که سازماندهندگان این حمله بر فراموش شدن بهسود و ساکت ماندن صدای مظلومیت بهسود و بهسودیان، راضی هستند. آنها با طرح توطئه یی به نام “کوچی و کوچی گری” خواستند تا مناطق امن هزاره را ناامن بسازند و با ناامن ساختن مناطق هزاره نشین اهداف شوم خویش را بدست آورند.
بهسود در قبال حمله وحشیانه کوچی ها تنها مانده زیرا کسانی که باید از بهسود و مردم بهسود دفاع کنند، امروز مصروف دست یافتن به منافع خود هستند و زمانی که منافع شان حمایت از مردم بهسود بود، به حمایت از بهسود اقدام می کنند.
این جوابی بود که من برای سوال (چرا دولت و نیروهای امنیتی در مقابل حمله کوچی ها که البته به نام کوچی هستند و در حقیقت “طالبان” اقدامی نمی کند؟) توانستم پیدا کنم . مردم بهسود در آتشی که چندین سال است افروخته شده، می سوزند اما کسانی که باید این آتش را خاموش کنند، در افروخته شدن و شعله ور شدنش تلاش می کنند.
بر هیچ کس پوشیده نیست که حکومت خود این شعله را در بهسود افروخته است و واضحا با این اقدام خویش اهدافی را دنبال می کند پس تا رسیدن به این هدف، هیچ گاه برای پایان دادن تهاجم سالانه کوچی ها به بهسود اقدام نخواهد کرد.
حال می خواهم به کرزی بگویم:
حامد کرزی در راس حکومت افغانستان قرار دارد و (رئیس جمهور) خود را خطاب می کند. رئیس جمهوری که به حمله و تهاجم مسلحانه بر مردمش هیچ توجهی ندارد و در عوض کسانی را که کارشان روز به روز ترور و قتل و کشتار است “برادر” صدا می زند و به برادر گفتن شان افتخار هم می کند.
وقتی چند نفر در جنوب یا واضح تر بگویم در مناطق پشتون نشین به هر دلیلی به قتل می رسد، سرو صدای رئیس جمهور حامد کرزی دنیا را می گیرد اما در “بهسود” در چند کیلومتری پایتخت در روز روشن، مردم مورد حمله قرار گرفته و به قتل می رسد، اما در قبال این حملات گوش حامد کرزی کر و چشمش کور است.

بهتر است دیگر حامد کرزی را “رئیس جمهور” نگویم زیرا امروز برایم واضح شد که او دیگر برای من و مردمم “رئیس جمهور” نیست. او تبدیل شده به حافظ منافع قوم خودش و او رئیس جمهور قوم خودش است و برای آنها خدمت می کند نه برای ما.
وقتی چند طالب در جنوب کشور بر اثر حمله نیروهای خارجی کشته می شود، این حامد کرزی است که کشته های طالب را “ملکی” گفته و فریاد می زند بر خارجیان که چرا “ملکی” را کشتید. اما بر کشته شدن افراد ملکی و بی دفاع واقعی در “بهسود” که مورد حمله قرار گرفته، خاموش است. پس چرا من باید او را “رئیس جمهور” بگویم؟
رئیس جمهور به کسی گفته می شود که حافظ منافع تمامی مردم کشور باشد اما حامد کرزی فقط حافظ منافع قوم خودش است و توجهی به هیچ قوم دیگر به شمول ما هزاره ها ندارد. نه تنها توجه ندارد بل به مانند حاکمان سابق افغانستان با طرح توطئه ها و دسیسه های مختلف سعی بر تضعیف مردم هزاره دارد.

پس باز به تکرار می گویم (کرزی دیگر رئیس جمهور من نیست).

In this article

Join the Conversation