مسوولیت و حساسیت اخلاقی در برابر نژادپرستی

شاکر مهریار | روزنامه هشت صبح
شر «اطلس اتنوگرافی اقوام غیرپشتون» سبب واکنش‌های مختلف در کشور شد، تا این‌که رییس‌جمهور چهار مسوول «اکادمی علوم افغانستان» را از کار برکنار و به‌ لوی‌سارنوالی معرفی کرد. رییس‌جمهور اقدام آن‌ها را «توهین به ملت» افغانستان خواند. مطالب نشرشده در این کتاب، در باره هزاره‌های افغانستان، اهانت‌آمیز تلقی شد و سبب واکنش شدید نخبگان سیاسی، فرهنگی جامعه افغانستان گردید. سوال اول این است که «اهانت به هزاره‌ها» دارای چه ماهیتی است؟ دوم، اشخاص حقیقی و حقوقی مسوول در این ماجرا چه کسانی‌اند؟ سوم، خشم و حساسیت اخلاقی جامعه مدنی در قبال اهانت و توهین، به چه معنا است؟

راسیسم و فاجعه کشتار انسان‌ها

قتل و کشتارهای بزرگ در زندگی بشر، همواره ماهیت اقتصادی نداشته و مبتنی بر منافع سیاسی-اقتصادی نیز نبوده‌ است، بلکه بسیاری وقت‌ها، قدرت و سیاست برای نفرت‌های فرهنگی و نژادی، مورد استفاده قرار گرفته و منجر به کشتارهای دسته‌جمعی و پاک‌سازی‌های نژادی شده است. نمونه‌های برجسته آن هولوکاست، قتل عام ارامنه و کشتار هزاره‌های افغانستان در زمان عبدالرحمان و گروه طالبان‌اند. میکانیزم‌های فرهنگی و ایدیولوژیک راسیسم و فاشیسم، همواره بر برتری‌طلبی و نفرت از دیگری استوار است. برتری‌طلبی و نفرت از دیگری می‌تواند در چارچوب‌های فرهنگی، مذهبی و نژادی (تفاوت‌های فزیکی) جستجو شود. اسطوره‌ها، کلیشه‌ها، مبناهای اعتقادی همه ‌و ‌همه در توجیه و اشاعه برتری‌طلبی و نفرت از دیگری می‌توانند استفاده شوند. پژوهشگرانی مثل سامویل گارتنر، جان دو ویدیو، نورما روم، کارمیکایل و هامیلتون، به انواع راسیسم اشاره می‌کنند و معتقداند که ارایه کلیشه‌های منفی از اقوام و گروه‌های انسانی هدف، توام با ارایه کلیشه‌های برتری‌جویانه و اسطوره‌ای از خود، یکی از دلایل مهم شکل‌گیری راسیسم است.

از این‌رو، امروزه انواع راسیسم (نژاد‌پرستی) درجهان شناسایی شده است، به‌عنوان مثال، من به راسیسم فرهنگی، نهادی و ساختاری برای روشن شدن بحث اشاره می‌کنم. راسیسم فرهنگی برای تبعیض‌های نژادی ماهیت فرهنگی قایل شده، ویژگی‌های تنفرآور و مسخره‌آمیزی را به گروه‌های انسانی مترتب می‌کند تا زمنیه سرخوشی در تبعیض‌ورزی و در نهایت آزار و قتل گروه‌های مشخص انسانی فراهم شود. راسیسم نهادینه‌شده یا نهادی عبارت از نوعی نژادپرستی است که به بازتولید پیوسته تبعیض و جدایی‌نژادی به‌صورت نسلی، توسط نهادهای مشخص تولید‌شده، تحقیر و محرومیت نژادی را به‌صورت نسلی بازتولید و انتقال می‌دهد. راسیسم ساختاری، نوعی از نژادپرستی است که تبعیض و جدایی‌نژادی را بر اساس ساختارهای ناهماهنگ و مبتنی بر تبعیض، بازتولید کرده، فرودستی و فرادستی گروه‌های نژادی- قومی را به‌صورت هنجار غالب معرفی می‌کند که فرصت‌های برابر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را آسیب می‌زند. در این نوع راسیسم، تبعیض‌ورزی، یک رفتار نهادینه‌شده و هنجاری و روزمره می‌باشد.

اما میکانیزم‌ها ودینامیزم‌های تمام انواع نژادپرستی یا راسیسم، به یک صورت عمل می‌کنند و یکی از پایه‌ترین میکانیزم آن، عبارت از «انسانیت‌زدایی» (de-humanization) از گروه‌های انسانی است که به آن عمومیت داده می‌شود و این‌گونه زمینه تبعیض‌ها و کشتارهای فاجعه‌آمیزی فراهم می‌شود. این فاجعه، زمانی مهارناپذیر می‌شود که از یک‌طرف اعتقاد برتری‌طلبی در درون یک گروه اجتماعی نهادینه می‌شود و از طرفی دیگر، از گروه خاص اجتماعی دیگر، انسانیت‌زدایی‌ شده زمینه‌های تبعیض و تنفر نسبت به آن‌ها فراهم می‌شود. بنابراین، در فرایند شکل‌گیری نژادپرستی، دو وجه اخلاقی از بین می‌رود: مبنای مشترک و برابری انسانی، وجه برابر و اخلاقی وجود «دیگری»؛ در حالی‌که این دو وجه، از اساسات جامعه مدنی و اخلاق شهروندی در یک جامعه سیاسی سالم است. فیلسوفان مثل ایمانویل لویناس، تعامل و رابطه با «دیگری» (چه‌فردی و چه‌گروهی) را مبنای برساخت‌های اخلاقی می‌داند. پیش‌فرض این نظریه این است که «دیگری» را در مقام برابر از نظر اخلاقی بنشانیم. اما مادامی که این «دیگری» تحقیر شود، «دیگر آیینی» در تعامل از بین رفته و این به‌معنای اضمحلال امر اخلاقی است که سپس حذف و اضمحلال آن «دیگری» را در پی دارد.

آن‌چه در اتنوگرافی اقوام غیر پشتون از سوی اکادمی علوم نسبت به هزاره‌ها مترتب شده‌ است، بر اساس تمامی معیارهایی که ذکر کردم، نژادپرستانه است و زمینه تبعیض‌های فاجعه باری را فراهم می‌کند. به‌خصوص این تبعیض‌ها و تنفرها ریشه‌های عمیق تاریخی داشته و بارها فجایع مثل کشتار و قتل عام هزاره‌ها در تاریخ دوصد سال اخیر افغانستان رخ داده است. رخدادهایی که امروز کم‌تر کسی حاضر است به‌خاطر وجه اخلاقی مساله، از قربانیان آن حداقل با دیده احترام یادآوری کنند تا تشفی خاطر بازماندان آن فراهم شود. بر خلاف تصور، اکادمی علوم افغانستان با مترتب کردن توهمات تنفرانگیز نسبت به هزاره‌ها و معرفی هزاره‌ها به‌عنوان یک گروه انسانی مسخره و نقطه نیرنگی، دوباره زمینه تبعیض‌های وحشتناک را فراهم می‌کنند که ما نمی‌دانیم حد و حدود آن تاکجا خواهد بود.

بی‌معیاری و مسوولیت رییس‌جمهوری

روی سخن من، طرف حلقات فاشیست و نژادپرست که اطراف رییس‌جمهور کرزی جمع شده‌اند، نیست. آن‌ها اگر اهل سخن و مفاهمه می‌بودند، کار به این‌جاها نمی‌کشید. به‌نظر من مسوول اصلی رییس‌جمهور است. من از رییس‌جمهور کرزی هیچ تشکری هم نمی‌کنم که گویا «بسیار کار خوب کرد و نویسندگان کتاب مذکور را عزل کرد»، آری ایشان کار خوبی کردند، اما این وظیفه رییس‌جمهور است که این کار را می‌کرد. در نظام‌های دموکراتیک، توهین و رویکردهای نژادپرستانه جرم است. به‌ این دلیل، ما از کسی به‌خاطر انجام وظیفه و مسوولیتش نباید تشکری کنیم. اما چرا روش‌های خلاف معیار را برگزنیم که نتیجه آن منتهی به جرم یا هم افتضاح اخلاقی- سیاسی- اجتماعی شود؟ به این دلیل، سخن مهم این است که چه کسی این افراد را به اکادمی علوم گماشته است؟ معیارها در انتخاب این افراد چه بوده است؟ چرا این افراد با تمایلات نژادپرستی، برتری‌طلبی و از نظر سطح و سویه بی‌سواداند؟ بدون شک همه این‌ها را رییس‌جمهور در اکادمی علوم به کار گماشته است؛ همان‌طوری که فاشیست‌ها را در ارگ جمع کرده است؛ اما اگر کسی دیگر حرف تندی بر زبان آورد «تجزیه‌طلب» خوانده می‌شود. گفتن ندارد که ما هنوز در هیچ کار و «سیاست‌گذاری» رییس‌جمهور کرزی چیزی به‌نام «معیار» نداریم. در هیچ عرصه، معیاری وجود ندارد. برای همین است که قیافه شهر ما خراب است. با کوچک‌ترین زلزله هزاران نفر زیر آوار می‌شود، فساد اداری بیداد می‌کند، اقتصاد رونق ندارد و کل حکومت و دولت به خیمه‌شب‌بازی بدل شده است.

دراکادمی علوم هم آدم‌هایی را گماشته است که کوچک‌ترین آشنایی با مبادی روش‌های تحقیق، ادبیات تحقیقی و الزامات نویسندگی ندارند. کافی است شما یک صفحه از اتنوگرافی اقوام غیرپشتون را مرور کنید، به ساد‌گی به این افتضاح پی می‌برید. نگاه به کار «اکادمی علوم افغانستان» و نگاه به آدم‌هایی که در این مرکز به‌عنوان «سرمحقق» کار می‌کنند، به‌خوبی آشکار می‌سازد که هیچ‌گونه معیاری در سایر عرصه‌ها نیز وجود ندارد. در چنین شرایطی، بروز هرگونه فاجعه و افتضاح محتمل است. به‌خصوص که کار اخیر اکادمی علوم افغانستان، از روی فاشیستی‌ترین احساس و روی‌کردهای سیاسی پرده برداشت که می‌تواند فجایعی نظیر تبعیض، کشتار، قتل عام و تکه‌تکه شدن افغانستان را فراهم کند. برای همین مسوول اصلی مسایل رییس‌جمهور کرزی است؛ شاید هم اگر اعتراض و مشوره چند تا آدم عاقل نمی‌بود، اصلا دست به اقدام هم نمی‌شد و به نویسندگان این «تبعیض‌نامه» جایزه هم می‌داد.

خشم و حساسیت اخلاقی جامعه مدنی

خشم و حساسیت اخلاقی می‌تواند هم مشابه و هم متفاوت باشد. مشابه از این جهت که هردو واکنشی است نسبت به بی‌عدالتی، ظلم، تبعیض، تهمت و اجحاف. اما متفاوت از این جهت است که حساسیت اخلاقی، واکنشی از از سوی افراد و گروه‌های اجتماعی ابراز می‌شود که خود الزاما قربانی نیستند و بلکه به‌دلیل صرفا امر اخلاقی، هم‌بستگی شهروندی و نیز سلامت اجتماعی، از خود حساسیت اخلاقی نشان می‌دهند. اما خشم اخلاقی، حساسیت اخلاقی قربانی در مقام دفاع از خود و احترام گذاشتن به خود است. بسیاری از فیلسوفان و دانشمندان معاصر مثل جفری مورفی، کنیت ایمار هیما، رومان دوید، کارسنسکی و دیگران، ارج فوق‌العاده نسبت به خشم و حساسیت اخلاقی برای تحقق عدالت، سلامت جامعه سیاسی و سامان اخلاقی جامعه قایل‌اند. مورفی می‌گوید که خشم اخلاقی سه ارزش بنیادین اخلاقی دارد که عبارت‌اند از احترام به خود، دفاع از خود، و دفاع و احترام برای سامان اخلاقی جامعه. به بیانی دیگر، خشم و حساسیت اخلاقی، هردو، معطوف به نهادینه‌سازی ارزش‌های انسانی و شکوفایی سامان اخلاقی جامعه در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است که هم در سطوح فردی مهم‌ می‌باشد و هم در سطوح گروهی. احترام به خود، ارزج‌گذاری به کرامت خود به‌عنوان کنشگر اخلاقی است؛ دفاع از خود، ممانعت از تجاوز و نقض کرامت و منزلت انسانی است؛ دفاع و احترام برای سامان اخلاقی جامعه، به معنای دفاع از آرمان‌های اخلاقی است که مناسبات انسانی را برقرار می‌کند.

بنابراین، در برابر عمل‌کردهایی خشم و حساسیت اخلاقی وجود دارد که پیامدهای فاجعه‌بار برای جامعه درپی دارند، عدالت را زیرپا می‌گذارند، کرامت انسانی افراد و گروه‌های اجتماعی را نقض می‌کنند، و تهیج و انگیزه‌های تحقیر و توهین و تنفر را دامن می‌زنند، غیراخلاقی و غیرانسانی‌اند. هرگاه این خشم و حساسیت اخلاقی وجود نداشته باشد، در کنار احتمال فجایع بدتر انسانی، بخشی از جامعه عملا تحقیر و توهین شده و ممکن راه برای گسترش و فراگیری راسیسم و نژادپرستی، و توهین و تحقیرهای بیشتر باز شود. حساسیت اخلاقی باید در برابر توهین و تحقیر هر قومی وجود داشته باشد، مهم نیست که پشتون است یا هم هزاره و تاجیک و ازبک. به این دلیل، در برابر عملکرد اکادمی علوم بایستی حساسیت‌های اجتماعی با قوت تمام وجود داشته باشد. چه بسا که تنها مساله اهانت به هزاره‌ها در کتاب اتنوگرافی و یا هم مساله درصدی نفوس در دایره‌المعارف مطرح نیست، بلکه علاوه بر آن‌ها، بخش‌ها و رایت غالب در دایره‌المعارف، عملا معطوف به تحریف تاریخ و فرهنگی کهن افغانستان است. اما دیده می‌شود که نه حساسیت لازم اخلاقی و شهروندی وجود دارد و نه هم آن‌هایی که مسوول هستند، پاسخ می‌گویند.

نتیجه

در نتیجه، اهانت و توهین به هزاره‌ها در اطلس اتنوگرافی اقوام غیرپشتون افغانستان، دارای ماهیت نژادپرستانه و فاشیستی است که پیامدهای بسیار خطرناک اجتماعی و سیاسی را می‌تواند در پی داشته باشد. این کتاب، فاقد ابتدایی‌ترین معیارها و روش‌های اکادمیک بوده و حکایت از بلاهتی تام دارد. مشخص است که یک عده آدم‌، با گرایش‌های راسیستی و برتری‌طلبانه، با بی‌سوادی و بلاهت دست به این کار زده‌اند که صرفا تلاش‌شان معطوف به گسست‌های قومی و نژادی در افغانستان می‌باشد. در ضمن، این نکته نیز باید روشن باشد که چه کسانی دست به سازمان‌دهی چنین اهانت‌ها و تنفرانگیزی‌ها می‌زنند. ولی آن‌چه تاکنون مشخص است، این است که این افراد از سوی رییس‌جمهور به‌کار گماشته شده‌اند، بنابراین، بایستی منتظر بمانیم که رییس‌جمهور اشتباهش را درنادیده گرفتن یک سلسله معیارها و اصول چگونه جبران می‌کند. ولی مهم‌تر از همه، از یک‌طرف هم دولت و مسوولان امور باید به خشم و حساسیت اخلاقی جامعه پاسخ بدهند و هم از طرفی دیگر، برای سلامت اجتماعی- سیاسی در افغانستان که یکی از بزرگ‌ترین بحران آن، زوال اخلاقی جامعه است، ما نیاز به خشم و حساسیت اخلاقی در جامعه مدنی، قلمرو عمومی و سپهر سیاسی داریم. بنابراین، برای عدالت و همبستگی شهروندی، باید از حساسیت اخلاقی در جامعه حمایت کنیم.

In this article

Join the Conversation