مروری بر مسموم کردن دختران مکتب در افغانستان

داکتر ثنا نیکپی/ متخصص علوم حقوق و دولت


مسموم کردن دختران مکتب در زمان حکومت ببرک کارمل و داکتر نجیب الله شروع شد. زمانیکه مجاهدین درگیر جنگ مسلحانه با حکومت وقت بود، استخبارات پاکستان ، بخاطر بی ثبات کردن وضع و جلوگیری از پروسه تعلیم و تربیه در افغانستان به مسموم کردن دختران مکتب در کابل اقدام میکردند.


پاکستان نه تنها دختران مکتب را مسموم می کرد، با تبلیغات شان از طریق مجاهدین شک و تردید هایی را در میان مردم بوجود آورده بودند که گویا حکومت بخاطر جلوگیری از تظاهرات ضد دولتی این کار را انجام میدهد. اگر مسموم کردن شاگردان مکتب از طرف حکومت حقیقت داشت، پس شاگردان پسر نیز باید مسموم میشدند که هیج وقت این کار نشد. زیرا زمانیکه آی اس آی این کار را توسط مجاهدین انجام میداد، آنها رفتن دختران به مکتب را از دید اسلام ناجایز میدانستند. اگر آی اس آی این کار را به مکتب پسران پلان میکردند، برای مجاهدین سوال پیدا می شد.

حالا که در زمان کرزی این کار غیر انسانی در اکثر ولایات شمالی افغانستان گسترش می یابد، یک بار دیگر به اثبات می رسد که مسموم کردن دختران مکتب کار آی اس آی پاکستان است.

جالب اینکه عاملین این کار بطور سحرآمیزی مخفی مانده و هیچ کسی بخاطر ارتکاب این جرم دستگیر و مجازات نمی شد.

در این روز ها دستگیر شدن چند نفر به شمول یک مولوی که معلم دینیات یکی از مکتب های که شاگردان آن مسموم شده بود، پرده از روی این جرم مرموز برداشت و به مردم افغانستان و جهان ثابت شد که دست استخبارات پاکستان در عقب این جنایت هولناک قرار دارد.

چیزی که رابطه مسموم کردن شاگردان مکتب را در زمان ببرک کارمل و نجیب الله و کرزی با هم پیوند میدهد، مشابهت هایی است که میان این جرم خطرناک در دو زمان مختلف و رژیم های از هم متفاوت بوقوع پیوسته است.
مشابهت های این جرم قرار ذیل اند:

۱. قربانی جرم هم در گذشته و هم حالا دختران است. زیرا قصد جرمی که همانا بی ثبات کردن وضع و ایجاد مانع و مشکل در مقابل تحصیل زنان از طرف سازمان دهنده های جرم و نیت جرمی تعصب مذهبی اجرا کننده ها در مقابل تحصیل زن می باشد.

۲. نوعیت مواد مسموم کننده و تاثیرات هم در گذشته و هم اکنون یکسان است. مثلا بیهوش شدن، سردردی، دل بدی، ترس و نگرانی ، ضعف و بی حالی جاری شدن اشک در چشمان قربانی، ، برطرف شدن آن بوقت معین و عمل غیرارادی که در حالت بیهوشی رخ میدهد.

۳. زنده ماندن قربانی بعد از رفع کسالت که هم در گذشته و هم حالا کاملا مشابه است. در هردو دوره قربانیان مرگ و میر نداشته اند. یعنی هدف جرم مرگ حتمی دختران نیست. تنها تهدید، ترس و بوجود آوردن حالتی است که دختران را مجبور به ترک مکتب و انصراف از ادامه تحصیل کند.

۴. هم در گذشته و هم حالا مواد مسموم کننده بوی خوش مانند عطر داشته و از طریق تنفس تسمم صورت میگیرد.
تفاوت میان اجرا کردن ، نیت جرمی و بکاربرد این جرم با اهداف سازمان دهنده های آن مطابقت دارد. در آنوقت تنها در کابل اجرا می شد و حالا در ولایات شمال افغانستان به شکل گسترده و پیهم تکرار میگردد. زیرا ولایت های تخار، بغلان، سر پل، کندز و بامیان در محراق توجه حکومت کرزی، استخبارات پاکستان قرار دارد. گرچه چندی قبل دختران مکتبی خوست و لوگر را نیز مسموم کرده بودند، ولی اکنون در پهلوی انتقال جنگ از جنوب به شمال افغانستان، قتل های زنجیره یی و انتحارات و انفجارات هدفمند در این ولایات که نمی تواند دست حلقات حکومت کرزی از آن جدا باشد، اینک جبهه جدید فشار بر مردم را افزایش داده اند که مسموم کردن دختران مکتب می باشد.
من در یکی از نوشته های خود شماری از جرایم از جمله آدم ربایی و قاچاق اعضای بدن انسان را (جرایم حمایت شده) نامیده بودم.

من حکومت افغانستان را در بی تفاوتی و خاموشی در مقابل جرایم خودسوزی زنان، قاچاق مواد مخدر، آدم ربایی، قاچاق اعضای بدن انسان، متهم می کنم. زیرا این جنایات مورد بررسی دقیق قرار نمی گیرند، منابع و حمایت کننده های آن افشا نمی شوند، در بیش از ده سال حکومت کرزی در مورد کشف، تحقیق ، مجازات و جلوگیری از این جرایم خاموشی خاص حکومت و فرار مجرمان از زندان برای من سوال برانگیز است. پس دست های وجود دارد که از این جرایم حمایت می کنند. امید وار هستم در آینده بتوانم تصویر روشنتری را در باره (جرایم حمایت شده) ارائه کنم.

مسموم کردن دختران مکتب و استفاده گسترده آن در ولایت های شمال افغانستان، بی تفاوتی در جلوگیری جدی از آن این جرم را نیز در جمع جرایم حمایت شده قرار میدهد.

چنانچه امروز زمانی که این مقاله را می نویسم، در ولایت سرپل ۹۴ دختر شاگرد مکتب مسموم شده اند، در ۱۹ جون و قبل از آن بیش از ۱۰۰ دختر در بامیان و به تاریخ سوم جون به تعداد ۲۰۰ دختر در چند مکتب ولایت تخار مسموم شدند.

شدت این جرم که بیشتر جنبه های سیاسی دارد تا جنایی، وقوع یک باره آن در ولایات بامیان، سرپل و تخار نشان میدهد که این جرم نیز با انتحار، طالبان کوچی و انتقال جنگ همگام است.

طالبان معمولا مسوولیت اجرای وحشیترین عمل های انتحار را که به مراتب بد تر از مسموم کردن است ، به عهده می گیرند. ولی آنها از تیزاب پاشی بر روی دختران مکتب در قندهار و مسموم کردن دختران را انکار کردند و مسوولیت آنرا نپذیرفتند. احتمال دارد که آی اس آی در اجرای این کار از اجرا کنند های جدید کار گرفته باشند. دست داشتن مولوی مکتب در یکی از قضایای مسموم شدن دختران این شک را زیاد تر می سازد. معلوم شود که اولین گروه دستگیر شده در قضیه مسموم شدن دختران مکتب چه حقایقی را بیرون میدهد. گرچه حکومت در تحقیق این قضیه بسیار مهم مستعد نیست و هر قضیه یی می تواند قربانی سیستم فساد ، موجودیت جرایم سازمان یافته و دست اندازی های سیاسی، استخباراتی و مافیایی شود و متهمین از زندان فرار داده شوند.

جالب این که مسموم کردن دختران مکتبی یکی پی دیگر انجام می شود و حکومت افغانستان افغانستان نمی تواند یا نمی خواهد خود را تا عامل اصلی این جرم رسانیده و اجرای این جرم را متوقف کند.

هرگاه حکومت به زودی در بررسی و محاکمه افراد گرفتار شده اقدام نکند، ادعای بی تفاوتی و حتی دست داشتنش را در این جنایت به اثبات می رساند.

تشدید مسموم شدن دختران مکتب در ولایت های تخار، کندز، سر پل و بامیان شک و تردید در دست داشتن حلقات حکومت کرزی در این قضیه را بیشتر می سازد. زیرا کرزی بخاطر جلوگیری از جنبش طرفداران حکومت پارلمانی دست به هر کاری می زند. ولایت های نام برده مخالفان جدی حکومت متمرکز ریاستی هستند که به موضوع کار کرزی، آی اس آی پاکستان و دیگر شرکای این معامله تبدیل شده اند.

In this article

Join the Conversation