در لابلای نامه به یک دوست

م. مالستانی

سرآغاز
شاید یکی از مشکل ترین سوال در عصر حاظر این است که: چگونه و برخورد مناسب با انسانها و گروه ها و فرقه هایی که بخاطر بدست آوردن کلید بهشت، دست به وقیح ترین، شنیع ترین، وحشیانه ترین، فاجعه بارترین و خون آشام ترین کشتار می زنند، چیست؟ چنین به نظر می رسد که حتا تمام دنیا، اکنون در برابر این سوال، در جست و جوی پاسخ اند. ولی هنوز پاسخ مناسب برای آن نیافه اند یا هم آنهایی که احتمالاَ پاسخی می توانند داشته باشند، از دادن پاسخ طفره رفته اند.

تا جایی که به نظر می رسد، کشتار بی رحمانه هزاره ها در کوئطه پاکستان، بیشتر خواستگاه مذهبی دارد. اما رفته رفته، اکنون رنگ نسل کشی را هم گرفته است. گروه های خون آشام بهشت طلب- پیروان واقعی خشونت و وحشت- شیعه گفته می کشند تا ورد به بهشت خدا و زندگی پس از مرگ، برای شان قعطی و حتمی شود.

اما گذشته از اینها، فقط یک سوال برای ما باقی می ماند. و آن اینکه، راه مقابله و مواجهه و رویارویی با چنین گروه هایی، کدام است؟ پاسخ مناسب در مقابل آنها چیست؟

بیستم ژانویه
دوست عزیز!
خواستم خیلی صمیمانه و دوستدارانه خدمت عرض احوال کنم. می دانی! به رغم اینکه به خودم تلقین می کنم خوشحال و بی درد ام، ولی نه. انگار حجم بزرگی از درد، روی سرم سنگینی می کند. به این خاطر، مصمم شدم تا از جزئی ترین و خصوصی ترین کلمات و جملات، برای عرض احوال استفاده کنم.

مثل همیشه، قبل از همه آرزو دارم سرحال باشی، زندگی به کامت باد و شب و روزت خوش. همین طور آرزو دارم از روزهای زمستان، از لحظه لحظه ی زندگی و از خلوت و سکوت و تنهایی لذت ببری. من ام بد نیستم. می گذرد، خلاصه بد نیستم و حال ام خوب است. خیلی مصروف هم نیستم. فقط برخی روزها از صبح تا شب اتاق می مانم و حتا یک دفعه تا بالکن نمی روم تا نفس تازه کنم. کم کم کتاب می خوانم. خوشحالی من از دوری و فاصله از انترنت و دهکده پرهیاهوی فیس بوک، تنها از این جهت قابل قبول و خوشایند است که نه از اخبار و گزارش ها و حوادث آزار دهنده همیشگی کشور خبر دارم و نه از جار و جنجال های عاق و ناق و ذهن مشغولی های بی حاصل. بلکه به جای این، تا اکنون سه کتاب مطالعه کرده ام و کتاب چهارمی هم در دست مطالعه است. حد اقل روزانه چهل صفحه کتاب مطالعه می کنم در کنار اینکه برخی داستانک های کوتاه از روسی به فارسی ترجمه می کنم و همین طور مرتب فیلم می بینم و البته خوب قدم هم می زنم. باورت می شود بعضی روزها، حتا تا چهار- پنج ساعت به تنهایی قدم می زنم. همه اش پیاده. پیاده گردی را آنقدر دوست دارم که حاضر نیستم آن را با هیچ چیزی عوض کنم. تا جایی که امکان داشته باشد و تا زمانی که یک ذره نیرو در بدن ام است، می گردم و می گردم و می گردم. خستگی این پیاده گردی که شب ها بر جسمم سنگینی می اندازد، برایم خوشایند است.

اگر بگویم جالب ترین اتفاق در یک ماه تعطیلی من چه بوده، چیزی خاصی به خاطر ندارم. و الا حتماً برایت قصه می کردم. فقط از شب و روزهای برفی لذت فراوان بردم. هنوز هم از آن لحظه ها سرخوش ام. تنهایی خیلی خوب است. به آدم امکان فکر در مورد خیلی چیزها را می دهد، وقتی تنها قدم می زنی، به چیزها و مسائلی می اندیشی که در اوقات عادی و بخصوص در کنار افراد دیگر، هرگز به ذهن ات نمی رسد.

البته کاملاً بی خیال هم نبودم. خبر کشتار هزاره های کوئطه را شنیدم. تکان دهنده بود. چه کار می شود کرد! واکنش ها، اعتراضات مدنی و سر و صداها، خوب است؛ اما نه کارساز. به هرحال، من ایده خاصی در مورد حل این مشکل ندارم جز اینکه بگویم هزاره ها با توجه به واقعیت های اجتماعی و بادرک مسائل جاری، باید یک سیاست خردمندانه و یک راهکار درست و حسابی در مواجهه با چنین نسل کشی، اتخاذ کنند. مشخصاً تا جایی که به نظر می رسد، بیشتر این مشکل، ناشی از حساسیت های مذهبی است. خب، یکی از ناخوشایندترین جلوه ها و چهره های مذهب، همین است دگه. شما تا اکنون مذهبی را سراغ دارید که تاریخ اش پاک و مصفا از خون و خشونت باشد؟ خصوصاً مذاهب اسلامی! رسیدن از چنین مطلق اندیشی، تا اعاده فرهنگ تساهل و تسامح، راه هزارساله و توشه ی بس بزرگ می طلبد که به رغم همه ی ناامیدی ها، سعی باید کرد امیدوار باقی ماند.

دوست عزیز! من معتقد ام این آدم کشتن ها بصورت وحشیانه و این نسل کشی ددمنشانه و فاجعه بار، تا حدی زیادی ریشه در عقده های مذهبی دو طرف دارد. این عقده، رفته رفته، سطوح گسترده تری را در بر می گیرد و در نتیجه منجر به وقوع چنان فجایعی می گردد که قلب و روح و وجدان هر انسانی را می آزارد و به وحشت می اندازد.

من نیک و کارساز می دانم که در کنار اعتراضات مدنی انسان دوستانه و آگانه در مواجهه با این نسل کشی وحشیانه و دور از منش انسانی، به هزاره ها هم گفته شود و فهمانده شود که شیوه مراسم مذهبی و شیوه برگزاری دین و آیین خود را قربانی احساسات نکنند. بیایند و هوشمندانه از جنبه های نمایشی سوگواری چندتا عرب که حالا مرده ی آنها، تمام زندگی این جماعت مذهبی شده، بکاهند و در مقابل با درک شرایط موجود و با توجه به حضور چنان نیروها و گروه های وحشت افزا و خونخوار بی عقل و وحشی، از موضع دیگری برخورد کنند. اینها (جماعت مذهبی هزاره های کوئطه) می آیند خود را در رویارویی با گروهی قرار می دهند که تمام دنیا از اداره و کنترول آنها عاجزشده و کسی و هیچ گروهی جز آنها، گوی میدان را در وحشت و خون باری و خون فشانی و قصاوت و کوردلی و بی رحمی و وحشی گری، نبرده است. آنهم در کشوری (مثل پاکستان) که از سر و صورت اش کثافت و رذالت می بارد.

منطق انسانی چنین حکم می کند که در مقابل ابلهان، باید راه میانه تری انتخاب کرد نه مثل خود آنها. در ایالت بلوچستان پاکستان- در شهر کوئطه که بیشترین تعداد هزاره ها در آن ساکن اند- وضعیت این گونه است. گروه های افراطی که نسل اندر نسل و ریشه به ریشه با عمیق ترین خوی و احساسات، با فاجعه بار ترین و خون آشام ترین و یاغی ترین گروه ها و ایدئولوژی های ویرانگر و خطرناک از طالب و تروریست گرفته تا القاعده و وهابی و … پیوند خونی دارند، نباید با ابزار و منطق خود آنها برخورد کرد. با توجه به اینکه هزاره ها از نیروی انسانی کافی و از ابزار دفاعی لازم و از کمک جهانی و جامعه بین المللی در حد کافی برخوردار نیست، بناءً خیلی ضرور و واجب به نظر می رسد تا سیاست صلح آمیزتر اختیار اتخاذ کنند و در جست وجوی راه هایی برای برقرار صلح و کنار آمدن با چنان گروه ها و فرقه باشند.

برای کاهش خشونت و دور کردن تیغ و خنجر گروه های وحشی تندرو و آدمکش، و برای برقراری صلح و زندگی مسالمت آمیز- نظیر آنچه مقدمتاً و بطور کلی به آن اشاره کردم- راه ها و گزینه های زیادی وجود دارد که بطور کلی چنین اشاره می گردد:

• خونسردی و خویشتنداری و اتکاء به ابزار عقل و منطق و پرهیز از مقابله به مثل یا هرگونه تلاش برای پاسخ خون با خون.
• تلاش های نخبگان جامعه هزاره در راه بیداری و آگاهی دهی توده ها در جهت درک و تشخیص موقعیت و شرایط موجود اجتماعی، سیاسی و فرهنگی.

• یکی از مهم ترین مسائل که بیشترین ضربه را متوجه جامعه هزاره کوئطه کرده، برخوردهای احساساتی و اجرای نمایش وار مراسم و آیین های مذهبی است. نخبگان جامعه هزاره با درک رسالت روشنگرانه و روشنفکرانه، عاقلانه و ثمربخش تر، با این پدیده برخورد کنند.

• قطع رابطه و جلوگیری از اعمال نفوذ گروه های غیر هزاره شیعه در مراسم و آداب و آیین مذهبی در مراسم مذهبی نظیر محرم و عاشورا و قدر که در حقیقت عامل و محرک و بهانه اصلی را دست دشمن می دهد.

• تلاش در جهت فهم دقیق سیاست های جاری در هر سطوح و اتخاذ تصامیم و الگو دهی فرهنگی برای جامعه هزاره در همسویی هرچه بیشتر با فرهنگ جهانی و جامعه جهانی.

گزینه هایی یاد شده، عام و کلی هست و البته این همه فقط ایده و نظر شخص نگارنده است. تلاش های فرهنگیان، نخبگان و روشنفکران جامعه هزاره، در واکنش به چنین نسل کشی فاجعه بار و وحشتناک، قابل قدر است. بلندکردن صدا و اعتراض علیه چنین وضعیت، صدای رسا و انسان دوستانه و بشردوستانه در خطاب به تمام انسانهای دنیاست. گذشتن و بی تفاوت بودن هر انسانی در مقابل چنین نسل کشی بی رحمانه و قصاوت جویانه، بی تفاوتی و بی میلی برای دفاع از حقوق و امنیت و موجودیت تمام گروه های انسانی است. آنچه امروز در کوئطه پاکستان می گذرد، و چنین نسل کشی بی هیچ دادخواستی، وجدان هر انسانی را آزرده می سازد. نسل کشی، نسل کشی است، و بانیان این نسل کشی، باید از سوی جامعه جهانی و جامعه بین المللی و حقوق بشر، مورد سوال و بازخواست قرار گیرد.

با حرمت و احترام

In this article

Join the Conversation