نیم نگاهی به علما!

احمد یوسفی

Untitledچند روز قبل مکتوب رسمی که از آدرس شورای علمای جاغوری مبنی بر جلوگیری از برگزاری یک کانسرت موسیقی به مقام ولسوالی جاغوری گسیل گردیده بود، سروصدا های زیادی را در داخل و خارج از افغانستان به دنبال داشت، بنده از طریق صفحات فیس بوک دوستان آنرا مشاهده نموده و در فکر فرو رفتم که علما چه کسانی هستند وعالم کیست، و آیا دوستان آخوند ما هم در زمره ی علما به حساب می آیند و یا خیر، به همین منظور لازم می بینم چند نکته ی را در مورد علما و عالم از نکته نظر منابع معتبر علمی بیان کنم.

مطابق معلومات که از منابع معتبر و کتاب های علمی در مورد معنی و مفهوم کلمه علما داشتم متوجه شدم، دوستان که در کنارهم جمع شدند و ظاهراً شورای را زیر نام ( شورای علمای جاغوری ) تشکیل دادند، در کتگوری علما جای ندارند.

معنی واژه ی عالم عبارت از فردی است که دارای علم باشد و علم درباره بدست آوردن دانش دقیق و قابل اتکا از دنیای اطراف ما است و به عبارت دیگر، علم ساختاری است برای تولید و ساماندهی دانش دربارهٔ جهان طبیعی در قالب توضیح‌ها و پیش‌بینی‌های آزمایش‌شدنی. اگر مفهوم فوق را بپذیریم، بدون هیچگونه شکی می توانیم ادعا کنیم که آخوند عالم نیست، چرا که هیچگونه اثری علمی در مورد تولید و سازماندهی دانش در باره ی جهان طبیعی از این دوستان سراغ نداریم.

با تعریف فوق، دوستان که در ولسوالی جاغوری لقب عالم را برای خودشان انتخاب نموده اند، در قدم اول باید یک تجدید نظر کلی در مورد لقب و یا پیشوند اسمی خویش( عالم ) نمایند، تا علمای بزرگ چون ارسطو، فیثاغورس ، کنفوسیوس و هزاران عالم دیگر که خدمت به بشریت کردند و امروز جهان از خدمات و اکتشافات آنان سود برده و بشریت زنده گی آرام را تجربه می کنند، تن شان در آرامگاه ایشان نلرزند، چرا که علما همیشه سعی و تلاش شان برای بهبود زنده گی انسانها و محیط که انسان در آن زیست می نماید می باشند، و از آنجاییکه انسان همیشه به دنبال تنوع و پیشرفت در زنده گی خویش می باشند، نیاز به روحیه ی سالم،محیط آرام و آزاد دارد.

اگر نیم نگاهی به ماحول خویش بیندازیم، عبارت خنده آور که دوستان برای خویش بکار می برند ( علما ) تا بحال هیچگونه مفیدیت و موثریت برای جامعه و ماحول ما نداشته اند، و در هر برهه ی از تاریخ ملت ما ( هزاره ) دوستان علما در مقابل پیشرفت و ترقی مردم ما قرار گرفته اند، همچنانکه در تاریخ ملت پرافتخار ما مکرراً ثبت شده است که در اکثریت نبرد ها یکه مردم ما طعم تلخ شکست را چشیدند پای یکی و یا عده ی قابل توجه از همین دوستان علما در میان بوده است، و علت عمده ی این مسئله خطرناک هم این می تواند باشد که دوستان علما، کار و فعالیت جسمی ندارند و توان کار کردن هم ندارند به همین لحاظ هر زمانی که نیاز مادی پیدا کنند با قیمتی بسیار ناچیز خویشتن را در خدمت دشمن و دسیسه های بیرونی قرار میدهند.

از آنجائیکه که انسان نیاز به اعاشه ، اباته و مایحتاج زنده گی دارد و در صودتیکه توان جسمی و روحی برای برآورده شدن نیاز های اولیه خویش را نداشته باشد، دست به کار های خطرناک می زنند و اگر بخواهیم به صورت ساده قضیه را بنگریم لازم است فقط شرایط یک انسان معتاد را در نظر گرفته فوراً به نتیجه می رسیم، بدن انسان معتاد به مواد مخدر نیاز دارد و شخص معتاد توان و انرژی کار کردن برای بدست آوردن نیازمندی بدن خویش را از راه های قانونی ندارد، به ناچار دست به کار های مانند سرقت و غیره زده و از این طریق مواد مورد ضرورت بدن خویش را بدست می آوردند.

لذا دوستان عزیز ما که از زمان های بسیار قدیم تا حال به شغل شریف آخوندی مشغول هستند، به مفت خوری عادت کرده اند و تقریباً بدن ایشان همانند انسان های که به مواد مخدر معتاد هستند دیگر توان کار کردن و زحمت کشیدن را ندارند، به همین لحاظ باید از یک طریق توجه کسانی را که می توانند به ایشان پول و امکانات بدهند را به خود جلب کنند، که البته دوستان علما بسیار در این کار خبره و موفق هستند.

با توجه به موارد فوق این نکته را هم نباید فراموش کنیم که جامعه ی ما در برخورد با این دوستان مقصر هستند، چرا که در هر مقطع ی از زمان بیش از حد به این قشر توجه مبذول داشتند و ایشانرا به مفت خوری عادت داده اند که واقعا جای تاسف است، البته در اینجا لازم می بینم از آنعده علمای که به حق عالم دین بودند و خدماتی را برای بهبود وضعیت مردم خویش انجام داده اند را نیز یاد آور شوم که البته تعداد شان متاسفانه اندک بودند و با آنهم کار های چشم گیری را انجام دادند که قابل قدر هستند.

در همین لحظه ی که این مقاله را می نویسم، یکباره به این فکر افتادم که از دیدگاه یک آخوند به قضیه نگاه کنم، متوجه شدم که آخوندی بسیار شغل خوب، بی زحمت، بی درد سر، پردرآمد و با احترام است، فقط کافی است که یک و یا دو سال در یکی از مدرسه های دینی ( ضربه، ضربا، ضربو ) بخوانی سپس مستقیما وارد بازار کار میشوی، و هر عمل که مطابق به سلیقه ات نبود را میتوانی به آسانی نفع کنی و محیط را مطابق دلخواه خود بسازی و از نام دین به هرچیزی که میخواهی دست یابی.

به موضوع برمیگردم و حالا از دیدگاه خود یعنی یک انسان عادی دوباره به قضیه نگاه می کنم، و اینک باید به حال خویش زار زار گریه کنیم، اگر به گذشته برگردیم که اجدادمان به این قشر محترم ( علما ) بی نهایت ارادت داشتند، آنان را نباید سرزنش کنیم، باید شرایط سخت آنان را نیز در نظر بگیریم، در آن زمان از تکنولوژی که امروز ما در اختیار داریم خبری نبود، در آن زمان دید مردم ما به زنده گی در محدوده ی همان کوه ها و دره ها بود و کسی از دنیای بیرون اطلاع نداشت به همین لحاظ برای آنان یعنی اجدادمان شناختن این قشر محترم بسیار دشوار بوده، و یا به بیان دیگر امکانات این را نداشتند که تشخیص به اعمال نیک و بد دوستان علمای آن زمان را داشته باشند.

امروز ما در قرن بیست و یکم و در سال ۲۰۱۳ زنده گی می کنیم، و تکنولوژی بیش از هر زمانی دیگری در اختیار ما قرار دارد، و خوشبختانه تقریبا به اکثریت مردم ما، نیت و کار های این دوستان ثابت شده است.

بنابراین وظیفه ی هریک از ماست که در هر جایکه هستیم به اندازه ی توان خویش به آنعده از مردم خود، که هنوز در اسارت فکری این دوستان هستند اطلاع رسانی کنیم، و ملت خویش را از دستان ناپاک و مخالفین ترقی و مدنیت نجات دهیم، تا باشد طعم شرین آزادی، پیشرفت، سعادت و خوشبختی که همانا زنده گی در فضای آرام و بدور از هر گونه تحمیل اندیشه است را بچشیم و جامعه ی بسازیم که هر فرد بتواند نظر خویش را بدون هیچ گونه هراسی آزادانه بیان کند و محیط بسازیم که هر شخص بتواند آزادانه به هر فعالیت هنری که دوست دارد بپردازد و جامعه ی بسازیم که آنعده افرادیکه مخالف شاد زیستن مردم می باشند را به شادی و زنده گی برگردانیم، و فضایی ایجاد نماییم که ملت غیور هزاره همیشه خندان باشد و با گریه و غم بیگانه باشد.

In this article

Join the Conversation