تقسیم کار؛ منشاء اسارت زنان

نویسنده: ظاهر دقیق
اگر به تاریخ سیر تکاملی بشریت ملاحظه گردد، چنین بر میاید که زنان ملیونها سال به حیث رئیس خانواده و نیروی فوق العاده خلاق و ایجاد گر بوده‌اند، رول و نقش زنان از زمانی رو به سعود گذاشت که فلزات اختراع گردید و فلزات در زندگی نیاکان اولیه ما باعث تغییرات جدی گردید. قبلآ کارگران عمده و اساسی زمینهای زراعتی را زنان تشکل می‌دادند که کج بیل‌ها را در دست داشتند؛ اما برای زنان بسیار بعید بود که با به لوس و اسپار (یوغ و سوقمه) سنگین مقابله نمایند و از عهده این شغل کنار آیند. این مقام و شغل زن‌ها را مردها عوض نمودند. کشت و زرع نمودن به شغل مردانه ای مبدل گردید. مزرعه داران به احشام ضرورت داشتند که چرخه و اسپار به آن مهار گردد. آن‌ها سعی می‌نمودند که نرگاوها و اسپهای قوی را انتخاب و با خود بگیرند، اگر خوراک برای احشام کفایت نمی‌کرد، از «نَی «زمینهای زراعتی تغذی می‌گردید.
بدین گونه تقسیم کار و جدائی زمینداران از مالداری به وقوع پیوست. مردها دیگر احساس می‌نمودند که همه کاره و نان آور خانه هستند و قدرت در خانواده و بیرون در انحصار مردها درآ مد و بدین ترتیب از امتیازات زنان کاسته شد و به مرور زمان رویش، دیدگاه‌ها، قوانین، مورال و اخلاق در جامعه به نفع مردان چرخش نمود و زنها به بردگان واقعی مردها مبدل گردیدند.
ولی درین جنگ خانوادگی و اجتماعی مردها هیچگاهی خویش را پیروز ندانند؛ زیرا در لحظه ای حاضر رشد تحنیک، صنعت، علم و سایر تسهیلات برای زندگی، بر تری زن‌ها را منحیث موجود خلاق، با مهارت، پر حوصله و انحطاف پذیر در برابر پرابلمها نشان داده و اهمیت نیروی فزیکی مردها را تضعیف کرده است. علاوه بر آن، زنان منبع و ریشه تداوم نسل بشریت است، رول تربیت و پرورش نسل جوامع بشری را به عهده دارند که این برتری و رسالت زنان در طول تاریخ بشریت حایز اهمیت حیاتی است.
در بعضی نقاط جهان، اگر به طور مشخص بیان گردد، در کشور مانند افغانستان، زن‌ها به خاطر اعاده حقوق برابر با مردان راه دور و دراز را در پیش دارند. برخورد با زنان در جامعه سنتی، مذهبی و قبیلوی هنوز هم به منوال قرن‌ها قبل پا برجا ست. چه فجایع مانند دست زدن به خودکشی، گوش بریدن‌ها، بینی بریدن‌ها، پاشیدن تیزاب در سر و صورت زنان، جبری شوهر دادن آنهم با مردان پیر، سلب اشتراک در کارهای اجتماعی، درس، تعلیم و تربیه، قید گذاشتن در کنج خانه‌ها، توهین و تحقیر در روی جاده‌ها توسط مردان و انواع بی انصافی‌های دیگر و خشونت در مقابل زنان را می‌توان نام برد. اکثریت زنان د ر اسارت قوانین سنتی قومی، قبیلوی و مذهببی قرار دارند که زندگی را برای آنان به جهنم روی دنیا مبدل کرده‌اند. طالبان چه فجایع که نبود در حق زنان نکردند و هنوز هم این افکار و حاملین آن یعنی طالبان، مجاهدین و باندهای مافیای در پیکر جامعه به قوت خویش مسلط‌اند.
امید وارم که همه نهادهای حقوقی، مدنی و سازمان‌های زنان، احزاب مترقی – دموکرات و تمام نیروهای وطنپرست دوشادوش زنان به مبارزه‌شان استوار ادامه بدهند و از حق و حقوق مشروع زنان به حیث نیم پیکر نفوس جامعه افغانی دفاع نمایند و تا باشد که زنان از آزادی‌های انسانی برابر با مردها مستفید شوند.
زنده و پیروزباد زنان، خواهران و مادران مان!

In this article

Join the Conversation