روند مصالحه یا تیز تر کردن دندان گرگ ها در افغانستان

نویسنده: محمد ظاهر فایز استاد دانشگاه بامیان

34567534افغانستان کشوری است سراپا چالش، بحران، درد، اضطراب و مملو از نابرابری ها، نابسامانی ها و نا امنی ها که موجودیت چنین چالش ها وبحران ها در فضای سیاسی و اجتماعی تبدیل به یک هویت درد آوری انسان افغانستانیی گردیده است که هیچ پیامدی جز شرمساری و ننگ، زبونی و بیچارگی در میان سایر ملت های مدرن و مترقی امروز جهان نداشته است. افغانستان در دنیای امروز فقط یک افتخار دارد که ناشی از تاریخ گذشتگان ونیاکان ما در دوره های دور و درازی است که پیشگامان ترقی وتمدن در دنیای عصر خویش بوده است. نیاکانی که صنعت و تمدن را از محور آریانا وخراسان تا اقصی نقاط جهان پخش وگسترش می داد و نقش خویش را به عنوان دارندگان فرهنگ بزرگ انسانی و دارندگان تنّور، ترقی و حاملان پیشرفت و تجدد در عرصه جهانی تثبیت کرده بود اما اینکه امروز باشندگان این سرزمین روی چه عواملی از افتخارات گذشته و دست آوردهای آن زمان بریده اند وبه کام ذلت ونابرابری ها سراپا غرق شده اند، جای بحث دارد.

شاید تفکر بعضی ها بر این مبنا استوار باشند که عامل بحران های موجود افغانستان را فقر اقتصادی و نبود یک درآمد کافی که پاسخگوی تمام نیازمندی های افغانستان امروز باشد، شکل می دهد. ضعف و نبود یک اقتصاد نیرومند و پربار ملی را مایه تمام بدبختی ها و فلاکت باری ها قلمداد نمایند، با وجودیکه این فاکتور هم می تواند نقش برازنده ی در قبال چالش های موجود کشور داشته باشد اما مشکل اساسی ما تنها ضعف اقتصادی نیست، بلکه عدم یک تفکر سالم و نیرومند انسانی، اجتماعی و سیاسی بر پایه عدالت محوری، روحیه هم پذیری و خرد پروری است که جلو هرگونه رشد، ترقی، پیشرفت و باروری را در عرصه های مختلف از باشندگان این سرزمین سلب کرده است وبه جای روحیه رشد و بالندگی، پیشرفت وترقی؛ صنعت و تکنالوژی … روحیه تنفر، انزجار، تعصب، انتحار، وحشت ودهشت را جای گزین ساخته است.

به نظر من کشوری می تواند به رشد وخود کفایی دست پیدا کند که اساس پیشرفت ملت خویش را با انکشاف دو بعد مادی و معنوی به صورت متوازن، پر بار و شکوفا سازد که این دوبعد به صورت دوخط موازی همزمان و دوشادوش هم، سیر صعودی اش را به صورت دوامدار ومستمر تعقیب نماید. که یکی ازین ابعاد زمینه ساز و فراهم کننده نیاز های مادی اعم از نظام تولیداتی، وسایل مورد نیاز تکنالوژیکی و فراورده های دست بشری باشد و بعد دیگر آن پشتوانه محکم فکری در طرح و ایجاد وسایل مورد نیاز روز بر پایه اتکا به نفس، خود باوری سالم و پرورش تفکر بزرگ انسانی بر محور عقائید راستین معنوی استوار بوده باشد.

آنچه را که دولت مردان افغانستان در دهه های اخیر از خود نشان داده است عدم توجه به پرورش موازی این دو بعد مهم وانکار نا پذیر ( مادی ومعنوی ) است که با گرایش افراطی، یا دامن مادیت را محکم گرفته و یکسره به آن چسپیده اند ومعنویت را بکلی نفی کردند ویا هم به بعد معنوی قضیه با برداشت ها وقرائت های انحصار گرایانه و غیر قابل قبول از دیدگاه عقلانی و فلسفی چنان ناشیانه متوصل شدند که با شلاق دین بدنه ملت رنج کشیده افغانستان را آنچنان بی رحمانه فشردند و شلاق زدند که سیلاب های بزرگ خون از گوشه وکنار افغانستان به جوشش آمد و تراژیدی های خونین و بزرگ انسانی همراه با قتل عام ها، تحریم های غذایی، خانه سوزی ها و اعدام های احساساتی روی جاده ها و اعمال شلاق زدن ها و به گلوله بستن ها وحتی به ریشه کن کردن تاکستان ها و صدها جنایات دیگر بوقوع پیوست که نمونه بارز این دو رویکرد متناقض را در گذشته های نه چندان دور کشور در دو دور حکومت نظام کمونستی و طالبانی به صورت آشکارا می توان مشاهده کرد .

از آنجای که شاعری گفته است :
دیدی که خون پروانه شمع را چندان امان نداد که شب را سحر کند؛

خون شهروندان بی گناه میهن ما برای بقای طالبان مجالی نداد و واقعه پنتاگون بوقوع پیوست و در اثر حمله ایالات متحده آمریکا به کابل نظام و کاخ استبدادی طالبان به یکبارگی فرو ریخت و به کمک آفرینشگر هستی، جامعه جهانی و ائتلاف شمال دولت موقت، انتقالی و از آن گذشته دولت جمهوری اسلامی افغانستان را شکل وقوام داد و فرصت نفس کشیدن انسان افغانستانی در فضای آزاد مساعد گشت، قانون اساسی در پرتو ارزش های اسلامی، ملی وبین المللی تصویب شد و دست آورد های بزرگ ملی اعم از برخورداری با یک قانون اساسی مدرن، بوجود آمدن یک دولت فراگیر بر پایه ارزش های دیموکراتیک با مؤلفه های: آزادی، مساوات، عدالت، قانون محوری، آزادی و رسمیت یافتن مذاهب باهم برادر اسلامی، حقوق بشر بمیان آمد و باز یافتن موقف اجتماعی وسیاسی دولت درجامعه جهانی و … ده ها مورد خوشحال کننده دیگر دو باره نصیب افغانستان گردید.

دست آوردها و پیامد های مثبت روند دموکراسی در افغانستان برای دشمنان ترقی و رفاه کشورما غیر قابل تحمل واقع گردید و نیروهای تروریزم بین المللی تحت عنوان القاعده وطالبان با چندین گروه های خورد و کوچک دیگر اعم از شورای کویته، نیروهای تروریستی وابسته به ملاحقانی و طرفداران حکمتیار و… با حمایت و دسیسه سازی های کشور چون پاکستان و افراطیون وهابیت یک بار دیگر افغانستان را به خاک وخون کشاند واین تجدید نیروهای ترورستی در افغانستان زمانی دو باره آغاز به فعالیت کرد که اردوی ملی و پولیس ملی افغانستان با کمک نیروهای آیساف و حضور نیروهای مسلح بین المللی در صحنه جنگ با ترورستان در کشور از توان وقدرت خوبی برخوردار گردیده بود و توان صدر در صد دفاع و حتی حذف فزیکی و سرکوب دائمی این نیروهای وحشی را از کشور دارا بود ولی متاسفانه با برخورد عاطفی و عدم خردگرایی سیاسی دولت مردان افغانستان در برابر نیروهای خون آشام و برادر خطاب کردن رئیس جمهوربه آنان ومنع جریان عملیات شبانه ی نیروهای بین المللی و سرکوب کردن طالبان تحت نام مردمان ملکی روحیه مبارزه را از اردوی با افتخار کشورما تا جایی سلب کرده و اردوی ملی را تقریبا با دستان بسته در برابر گلوله های طالبان قرار داد و موجودیت این امر سبب گردید که دندان اژدهای خون ریز را روز به روز تیز و تیزتر کرده وجریان شهادت جوانان ارتش کشور و مردمان ملکی را در بسا از نقاط کشور سرعت ببخشد و گرنه جا داشت که دولت هر نیروی مسلح غیر قانونی را که در برابر نظام مشروع ومتخب دولت دست به مبارزه می زد جلو آن را مهار می نمود و به جزای ننگین شان می رساند که نشد، پولیس افغانستان با ارزش جان وخون خویش با روحیه شهامت، ایثار وفداکاری به تعداد ۵۰۰ تن از تروریستان را در ورای چند سال به اسارت گرفت و به محابس کشور سپرد باز هم زمینه فرار آنان مساعد شد و این «حادثه فرار از زندان قندهار» انفجار و انتحار را در گوشه گوشه کشور با قدرت مضاعف تسریع وتشدید نمود باز هم طرزالعمل خاصی از طرف دولت در جنگی با ترورست ها وضع واعمال نشد. بروز چنین حادثات هم جریان عدالت محوری دولت را در داخل زیر سوال برد و هم دولت افغانستان را به عنوان یک دولت ضعیف ونا کارامد در سطح منطقه وجهان نمایان ساخت و از طرفی هم برچسب انتحار گری ومبازره با تنّور و پیشرفت نصیب مردم مظلوم افغانستان گردید .

برخورد عاطفی دولت در برابر نیروهای تروریستی و التماس های پی در پی جهت تامین صلح و ثبات در کشور و همچنان راه اندازی «شورای عالی صلح» از زمان زعامت شهید بورهان الدین ربانی تا زمان حاضر نه تنها دست آوردی را در قبال آورد بلکه زمینه رشد، بالندگی و نفوذ جریان های تروریستی را در کشور مساعد ومساعد تر هم ساخت و از طرفی هم به آنان غرور و خود باوریی به عنوان مبارزان نیرومند وشکست نا پذیر را ارزانی داشت .

ایجاد دفتر طالبان در قطر هم نه تنها راهی را برای جستجوی صلح باز نکرد بلکه صبغه بلند جنگی طالبان را به عنوان یک معضله صد در صد خطرناک وحل ناشدنی و حتی حضور آنان را به دور از صحنه های نبرد در مسایل سیاسی کشور افغانستان نیز به مراتب در سطح منطقه و جهانی بالا برد و این تجدید نیروی اهدایی به طالبان آن قدر جسارت و جرأت داد که بتواند از طریق تکنیکهای نظامی تا ارک ریاست جمهوری – نشستنگاه رئیس جمهور نیز دسترسی داشته باشد و یک بار دیگر برای دولت مردان افغانستان و جهانیان نشان دهد که منطق طالبان منطق مصالحه نیست بلکه منطق انتحار است همراه با ایجاد وحشت ودهشت و اضمحلال یک نظام دموکراتیک و برگرداندن جامعه به طرف سیاه روزی و تاریکی های ناشی از ظلم، اختناق وخفقان .

گرچه صلح واژه و اصطلاحی است مقدس و دوست داشتنی وقابل قبول برای هر مسلمان افغانستانی ولی از آنجای که طالبان چهره خشن وانعطاف ناپذیر خویش را از زیر جلیقه های انتحار و راکت ها و مسلسل های سرد ناشدنی و مملو از گلوله نشان داده است صلح نه تنها که کار ساز نیست بکله خطرناک و شکننده هم هست. با توجه به جریان و اصرار طالبان در قبال راه حل نظامی، منطق و ایدیولوژی افراطیت و بنیاد گرای اسلامی نه با درخواست التماسانه ی صلح دولت امروزی افغانستان سازگاری دارد ونه اساسات یک حکومت دموکراتیک را می پذیرد.

استمرار جریان صلح جویی ملتمسانه توسط دولت افغانستان در برابر بغاوت ها و دشمنی های دوامدار طالبان و سایر نیروهای تروریستی که تعدادی از آنان نه صبغه افغانستانی دارد و نه در پشت قضایای صلح جویانه از دولت افغانستان حساب می برد، بیشتر در گرو منافغ نظامی وسیاسی آی.اس.آی رقم می خورد، که با اظهار ضعف بیش از حد دولت این نگرانی را تشدید می کند که مبادا صلح ومصالحه با طالبان به بهای زیر پا گذاشتن خون هزاران تن از جوانان افغانستانی باشد که در سنگر مبارزه با دشمنان تنّور و پیشرفت و یا هم در کنار جاده ها در اثر عملیات تروریستی و انتحاری جام شهادت نوشیده اند و از طرفی هم این نگرانی را بر می انگیزاند که تمام دست آوردهای ده ساله افغانستان را با شمول زیر سوال بردن قانون اساسی، برهم زدن روند دموکراتیزه شدن حکومت، حقوق مساوی اتباع افغانستان نظر به قانون مدّون، هنجارهای چون حقوق بشر، آزادی، روند نا تمام پروسته تامین عدالت، توازن نسبی قدرت و ده ها مسایل ارزشی دیگر را به باد فناد و نابودی داده و به جای این همه دست آورد های ظاهرا خوشحال کننده، جریان افراطیت وسیاه روزی دوران طالبان را دو باره بالای باشندگان مظلوم این سرزمین اعمال نموده و به زور بقبولانند.

طرح روند مصالحه با طالبان که در روز های اخیر از طرف خانه ملت ( پارلمان ) افغانستان تسوید گردیده و قرار است که بعد از «شورای عالی صلح» در صورت توشیح ریاست جمهوری پیگیر مسایل جنجال برانگیز واغماض گونه جریان صلح و ثبات آغاز به فعالیت نماید، ظاهرا مایه امیدواری است ولی با توجه به اصرار بیش از حد طالبان با مسائل ایدیولوژیک و وارد شدن آنان از راه های نظامی غرض سرنگون کردن دولت فعلی و قبول نداشتن قانون اساسی، ارزش های حقوق بشری، دموکراسی و آزادی، مردود دانستن ارتباط افغانستان با کشورهای هم پیمان غربی، عدم شناخت دقیق پارلمان از گروه های تروریستی با یک آدرس مشخص و نبود ضمانت وفاداری این گروه ها در جریان معاهدات صلح، پیچیدگی وگره خوردن این گروه های غیر افغانستانی با گروه طالبان افغانستانی و تاثیر پذیری همه نیروهای متخاصم با دولت افغانستان از فرمان برداری آی.اس.آی پاکستان و برخی کشورهای عرب، برای بار اول جریان صلح جویانه دولت و پارلمان کشور را از یک سو نا کار آمد تعریف می نماید و ازسوی دیگر اضطراب و نگرانی شهروندان افغانستان را مبنی بر زیر پا گذاشتن ارزش های بزرگ انسانی، قوانین نافذه و دست آوردهای مزبور شدت می بخشد.

باتوجه به ملحوظات فوق، نویسنده به عنوان یک شهروند افغانستان از دولت جمهوری اسلامی افغانستان، پارلمان کشور به عنوان حنجره رسای عدالت خواهی و تربیون آزاد حقوقی ملت، سازمان ملل متحد، جامعه جهانی ، کشورهای کنفرانس اسلامی، سایرکشورهای دخیل درحل این معضله، مدافعین حقوق بشر و آزادی، دموکراسی خواهان و آزاد اندیشان، احزاب سیاسی کشور و نهاد های مدنی ، رهبران جهادی و… متوقع است، جریان مصالحه با طالبان را بر اساس منافع کلان ملی به دور از هرگونه تبعیض و تعصب با دور نمای آینده روشن افغانستان، با عبرت از گذشته تلخ تاریخی، طوری مدیریت و رهبری نمایند که یک ضمانت اجرایی و وفادارانه ی طالبان افغانستانی در جدایی از شبکه القاعده و قطع رابطه با نیروهای تروریستیی دیگر خارجی و غیر افغانستانی را در قبال داشته باشد و از طرف دیگر با احترام گذاشتن طالبان به قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی افغانستان، احترام به حقوق تمام اتباع کشور در پرتو قانون اسلامی و زیر پا نکردن دست آورد های ده سال گذشته دولت ما را به هیچ عنوان زیر سوال نبرند .

In this article

Join the Conversation