ایران وپالیسی رقابت منطقه ای

1134 0

قسمت سوم و پایان:
روابط ایران بامخالفین دولت افغانستان.
فرستادن سلاح برای مخالفین دولت افغانستان و برقراری ارتباط با طالبان و القاعده روزبه روز گسترش یافته که بارها اسناد آن به دست نیروهای ائتلاف و آیساف افتاده و طی اطلاعیه ها و کنفرانس های مطبوعاتی افشا گردیده اند. این امر در عراق از ابعاد وسیع تری برخوردار بوده و چندی قبل تعدادی به اصطلاح دیپلومات که مشغول آموزش نظامی ـ استخباراتی بودند، دستگیر گردیده و تاکنون در بازداشت دولت عراق و نیروهای آمریکایی قرار دارند.
صدور تروریزم یکی از ویژگی های رژیم ایران از زمان به قدرت رسیدن آخوندها بوده که بارها توسط پارلمان اروپا و کشورهای متعددی تأیید گردیده که هم علیه ایرانیان مخالف درخارج ایران به کار گرفته می شوند و هم علیه دولت هایی که مناسبات خوبی با ایران ندارند. اقدامات تروریستی ای چون بمب گزاری در آرژانتین، پاکستان توسط سپاه محمد و سازمان دانشجویان امامیه (ISO) مربوط به شیعیان این کشور، ترور و آدم ربایی مخالفین سیاسی در سراسر جهان مانند موارد ربودن اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران (رهبریت اپوزسیون براندازی) در ترکیه و نیز قتل رهبران حزب دموکرات کردستان ایران در آلمان، دخالت مستقیم عناصر تروریستی در ایجاد ناامنی در لبنان، فلسطین و افغانستان توسط حزب الله، حماس و جهاد اسلامی و گروه های شیعه محور و نسب گرا در افغانستان به منظور فضاسازی جهت نفوذ ایرانیان در این کشورها و… امروزه به امری عادی برای رژیم تروریست ایران تبدیل گشته که مردم و آزادگان جهان همه از آن باخبر هستند. صدالبته که سازماندهی اعمالی چون قتل های زنجیره ای در داخل کشور و اعدام بیش از صد هزار مبارز طی سال های گذشته و نیز اعدام ده ها نفر تنها به جرم راهپیمایی علیه دولت در همین روزها، همه برای دیکتاتوری بی حد آخوندها کارهای روزمره ای به شمار می روند که در داخل کشور کاربرد ناایستا دارند. بنابراین، زمانی که این کشور قادر است تا به آمریکای لاتین با دوری فاصله، و اروپای امن تروریست اعزام نماید، در کشور ما که به دلیل احساس خطر شدید ازحضور آمریکا (هم مرزی)، و نیز داشتن زمینه های داخلی (با افزایش روزافزون نارضایتی ها و نیز موجودیت عناصر استخباراتی هم کار این کشور)، هم چنین نزدیکی و راحتی ارسال چنین عناصر و امکانات و تسلیحاتی، به مراتب بیش تر و گسترده تر عمل خواهد نمود.

می بینیم که در هیچ یک از اقدامات این رژیم توسعه طلب حتا به اندازه ی شمار انگشتان دست و پا هم از مردم هزاره حضور نداشته و مدت هاست (از آغاز دهه ی ۷۰) که دیدگاه دولت مردان ایران نسبت به هزاره ها «مغول های تاراج گر ایران» بوده که در بخش افغانستانِ اداره ی اتباع بیگانه ی وزارت خارجه ی رژیم آخوندی شان و نیز مکاتب این کشور علناً و بدون مصلحت اندیشی مطرح می گردند که خود نشان از پایان رسیدن امید و اعتماد ایرانیان نسبت به هزارها است. آنان عملاً درک نموده-اند که هزاره ها علی رغم برخورداری از مذهب مشترک با آنان، همیشه «قوم گرایی» شان بر «مذهب» چربی می نماید و این مردم هنگام قرار گرفتن در موقعیت «انتخاب»، همیشه قومیت خود را برجسته ساخته اند که این روی کرد در تضاد مستقیم با «فاشیزم پارس»ی قرار می گیرد که همه ی عمرش به اوائل حکومت رضاخان می رسد. این است که از یک سو با تکیه بر زبان و نژاد فعالیت های خود را روی تاجیکان متمرکز نموده و به موازات آن با عمده سازی «تشیع»، «شیعه محوران عمدتاً غیرهزاره» و «نسب گرایان» را در کشور ما به استخدام گرفته تا در کنار کار مبتنی بر اعتماد روی آنان، انتقام گیری از هزاره های از نظر آنان «خائن» را نیز در دستور کار خود قرار داده اند که اینک و به طور روزمره شاهد هم سویی شدید جناح های متعدد تاجیک، شیعه محوران و نسب گرایان در تهاجم علیه مردم خود هستیم.
با توجه این حقایق روشن و مسلم، باز هم ما شاهد بی توجهی دولت و ارگان های امنیتی کشور در قبال فعالیت های کاملاً سازمان یافته ی این رژیم در کشور هستیم که خود ریشه در سیاست عمده سازی پاکستان داشته و غیرمستقیم توسط ایران و عواملش سمت و سو داده می شوند و باید مورد توجه جدی قرار گیرد.
از همه مهم تر این که، وقتی دست ایران در کشور ما چنان باز است که به راحتی جبهه می سازد (جبهه ی به اصطلاح ملی)، با مخالفین مسلح (طالبان و القاعده) هم کاری نظامی ـ استخباراتی دارد و به وزیر خارجه ی سابق ما (رنگین سپنتا) علناً پول دستی داده و موضعش را تغییر می دهد، تشکیلاتی بزرگ و فراگیر به نام دفاع از حریم سادات ایجاد می کند و با امکانات و پول و تسلیحات مجهز شان می سازد، آیا دولتی که خود را شدیداً مصروف پاکستان ساخته است، فردا ها می تواند خودرا یک-شبه جمع و جور نماید و آمادگی مقابله با آن را بگیرد؟ باید مانند خود ایران که بخشی مرکب از وزارت اطلاعات (استخبارات) و سپاه را به نام «قرارگاه۴ انصار» به منظور پیش بردن مداخلات خود در افغانستان ایجاد نموده است، تشکل ویژه ای جهت رد یابی تحرکات ایران، تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده و شناسایی عوامل اطلاعاتی و تروریستی شان زیرنظر رییس جمهور به وجود آید. مسلماً با بنیان گذاری چنین نهادی، هزاره ها بیش ترین سهم را خواهند گرفت، چراکه آنان با تمامی زجر و جوری که از رژیم های ستم پیشه ی ایران دیده اند، متأسفانه با موج گسترده ی تبلیغاتی خود ایرانیان و عوامل شان در کشور ما که به منظور منزوی سازی هزاره ها در انظار جهانیان و پناه بردن به دامن آنان صورت می گیرند، هنوز عوامل و طرف داران ایران شناخته می شوند. در این راستا اگر واقعاً اندک صداقتی در کار هست، چرا افراد، گروه ها و جریاناتی را که از سویی سال گرد خمینی را به راه می اندازند و عکس های او را در اندازه های بسیار بزرگ در غرب کابل نصب می کنند و از سوی دیگر علیه هزاره ها در رسانه ها تبلیغات زشتی را به کار می بندند، مورد شناسایی قرار نمی دهند؟ آیا از عدم استقبال این یادبود و تجلیل ها (چه توسط رسانه ها و مطبوعات هزارگی و چه شرکت در مراسم) از سوی مردم هزاره و تنها با اشتراک چند سید و…، هم چنین تنش موجود میان هزاره ها و این جریانات خود روشن گر بسیاری از مسائل نمی باشند؟ چشم پوشی و خاک پاشی روی واقعیت های عینی و ساختاری جامعه ی تشیع تا چه زمانی می تواند دوام بیاورد و جز خوشنودی بیگانگان (ایرانیان) چه سود میهنی خواهد داشت؟ دیگر زمان آن رسیده که جهانیان و به ویژه غربیان این واقعیت ها را درک نمایند و سیاست های خود را بر اساس آن پایه ریزی کنند که در غیر این صورت خودشان دچار بن بست های پی درپی در کشور ما خواهند شد.

نویسنده: کاظم وحیدی
قسمت اول این نوشته را اینجا بخوانید
قسمت دوم این نوشته را اینجا بخوانید

In this article

Join the Conversation