زهرا سپهر: جز به حمایت و پشتوانه واقعی مردم به هیچ چیز دیگری متوسل نمی شوم

من کیستم و چرا میخواهم وارد رقابت های انتخاباتی برای حضور درپارلمان شوم؟

زهرا سپهر، فعال مدنى، و وکیل مدافع حقوق کودکان و زنان.

نامم زهرا سپهر است، فرزند حاجی محمد اسحاق محمدی و راضیه مقصودی هستم، پدرم از بامیان، مادرم از غزنی و همسرم از میدان وردک است، دریکی از شبهای ماه عقرب سال ۱۳۶۳ درشهرمشهد ایران به دنیا آمدم، پدرم ومادرم تحصیلات عالی ندارند اما توانمندی عالی برای حمایت و تربیت فرزندانشان دارند، سالهای کودکی و نوجوانی را مثل خیلی از کودکان دیگر درمهاجرت سخت و پراز رنج گذراندم، پدرم ومادرم وسایر اعضای خانواده ام مخصوصا همسرم بزرگترین حامیان و مشوقان من برای حضور من درتمامی فعالیتها و پیشرفتهایم ، ازابتدا تا اکنون هستند.
از سن ده سالگی در برنامه های فرهنگی و اجتماعی مربوط به مهاجرین حضور داشتم، سرود ومقاله میخواندم و گرداننده برنامه ها بودم، اولین تجربه های کاری و استقلالیت مالی ام درسن ۱۴ سالگی با کار به عنوان معلم درمکاتب مربوط به مهاجرین افغانی و تهیه گزارش و نوشتن مقالات به مجله های مهاجرین شروع شد، درسن ۱۷ سالگی ازدواج کردم با مردی متعلق به یک خانواده سنتی اما خودش روشنفکر و طرفدار حضور من دراجتماع، نام همسرم محمد آهنگران است، حاصل این ازدواج دو پسر به نام های علی سینا ۱۵ ساله و امیرعلی ۱۳ هستند، اما از آنجا که به کار با کودکان و مبارزه با نقض حقوقشان علاقه دارم چندین دخترخوانده و پسرخوانده دارم که درحد توان حمایت و سرپرستی شان میکنم که میتوانم به یاسین ، عنایت ، کوثرو زهرا اشاره کنم.
به خاطرعضویت همسرم درتیم ملی تکواندو به افغانستان برگشتیم و بازگشت به افغانستان فصل جدیدی درزندگی من بود، محمد طی این سالها با همه فشارهای روانی که به خاطر فعالیتهای من از طرف جامعه و باورهای غلط به او وارد می شد درکنارم ماند و حمایتم کرد.
دراولین دور انتخابات ریاست جمهوری، کارم را به عنوان خبرنگار دررادیو سلام وطندار آغاز کردم و بعد ازآن همکاری ام با رسانه هایی چون رادیو وطندار، رادیو ندا و تلویزیون نگاه تا سال ۱۳۹۰ به عنوان گرداننده برنامه های اجتماعی و سیاسی، مدیربرنامه های رادیوومدیرتولید تلویزیون ادامه داشت و براساس علاقه مندی که همیشه به ادامه تحصیل در رشته حقوق داشتم، همزمان درسم را دردانشگاه کاتب به عنوان دانشجوی حقوق ادامه دادم و توانستم با درجه عالی فارغ التحصیل شوم، درحال حاضر نیز دانشجوی ماستری در رشته حقوق جزا و جرم شناسی دانشگاه کاتب هستم.
درآخرین سالهای تحصیل با همفکری گروهی ازدوستانم برای کار درحوزه تخصصی که درس میخواندم ، وارد فعالیتهای جامعه مدنی شدم و موسسه ای به نام موسسه انکشاف و حمایت اززنان وکودکان افغان را ایجاد کردیم که فعالیتش تا کنون ادامه دارد، ورود به فعالیتهای جامعه مدنی در نقش یک فعال حقوق زن زمینه ای شد تا ازتجربیاتی که طی سالها کار دررسانه مخصوصا در برخورد با موضوعات زنان با آن روبرو شده بودم ، استفاده احسن نمایم و بتوانم برنامه های مدنی و اجتماعی زیادی را به حمایت همکارانم و مردم در۳۴ ولایت افغانستان به اجرا بگذارم که از آن جمله اولین کمپاین جمع آوری یک میلیون امضا برای تطبیق قانون منع خشونت علیه زنان و مجازت عاملین آن درسطح کشور بود که موفقانه به پایان رسید.
درطول هفت سالی که از فعالیت من در عرصه کار با جامعه مدنی میگذرد، برنامه های اجتماعی و آموزشی زیادی را از طریق نهاد دربخش های مختلف برای مردم به اجرا گذاشته ایم که مخصوصا بیشترین مخاطبین و گروه هدف ما مردم عادی و شهروندان درولسوالی ها و قریه جات کشور بوده اند.
همزمان با دادخواهی مداوم برای حقوق شهروندی در موضوعات مختلف و اشتراک در دهها حرکتهای مدنی و مردمی، به عنوان فعال حقوق زنان و همچنین وکیل مدافع افتخار میکنم که بیش ازصدها قضیه حقوقی مرتبط به زنان وشهروندان کشور را به صورت رایگان و بدون هیچ چشم داشتی پیگیری کرده ام، مشوره داده ام و ازحقوقشان در نهادهای عدلی وقضایی افغانستان حمایت کرده ام.
طی این سالها درمورد موضوعات مرتبط به زنان و شهروندان با بیش از دهها رسانه ملی و بین المللی مصاحبه کرده ام و بیش از یک هزار لینک گزارشات و مصاحبه های مرتبط به فعالیتهایم در اینترنت موجود است ، همچنین گهگاهی برای روزنامه های مختلف مقالاتی راجع به موضوعات مرتبط به زنان و شهروندان نوشته ام و به عنوان ترینربخش خبرنگاری چند رسانه ای با نهادهای خبرنگاری مثل موسسه فرهنگی، اجتماعی تساوی همکاری داشته ام.
سفرهای زیادی به ولایات افغانستان چون لوگر، پکتیا، پروان ،پنجشیر، کاپیسا، هرات، بلخ ، بامیان، سمنگان و بادغیس داشته ام و ازنزدیک با مردم، مسئولین و مخصوصا زنان دیدار و گفتگو داشته ام، به چندین سفربین المللی کاری به کشورهایی چون هندوستان، انگلستان، هالند و بلژیک رفته ام که ازآن جمله اشتراک در کنفرانس بین المللی لندن درسال ۲۰۱۴ است که دربین کاندیداهای زن از جامعه مدنی توانستم بالاترین رای را کسب نمایم و همچنین در کنفرانسی که دربروکسل به خاطر حمایت از توانمندی اقتصادی زنان گرفته شده بود شرکت داشتم.
برای دومین دوره توانستم عضویت سکرتریت گروه کاری مشترک جامعه مدنی افغانستان را که ۳۱ عضو دارد و بزرگترین شبکه نهادهای مدنی درافغانستان است و بیش از صدها نهاد و شبکه ها عضویت آنرا دارند، کسب نمایم.
درمجموع طی این سالها توانستم که براساس فعالیتهایم ارتباطات خوب مردمی درسطح محلی و ملی و ارتباطات بین المللی با نهادهای حامی حقوق زنان و حقوق بشر درافغانستان ایجاد نمایم.
جدا از فعالیتهای رسمی ام به حمایت از هرانسانی باوردارم و دهها خانواده را در حد توان مورد حمایت قرارداده ام اما هرگز نخواسته ام به آن ببالم، فخرکنم یا برایش هیاهو راه بیندازم، برای من همیشه دعای خیر همین اشخاص و خانواده ها بزرگترین قوت قلبم بوده و است و به این ضرب المثل معروف ایمان دارم که می گوید:” تو نیکی می کن و دردجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز!”
جدا از دنیای فعالیتهای رسمی ام به موسیقی، فیلم دیدن،تماشای برنامه های سیاسی، مستندهای تلویزیونی ، دید وبازدید و گفتگو با اقارب و دوستان نزدیکم ، ورزش و رفتن به جاهای تفریحی علاقه دارم، هرچند فرصتم برای رسیدگی به این کارها بسیار کم است و همه آنچه تا کنون نوشتم تصویری ساده و روشن از من و زندگی من است که عاشقانه و با مسئولیت تمام دوستش دارم و برای بهبود و حفظش مبارزه و تلاش میکنم.
و اینک چرا تصمیم گرفتم که به عنوان کاندیدای مردم درانتخابات پارلمانی حاضر شوم ؟
سالهاست که کارکرد وکلای مردم درپارلمان افغانستان را همیشه زیرنظر داشته ام و پیگیر عملکردهایشان بوده ام مخصوصا درمورد وکلای زن حاضر درپارلمان، ازحضور آماری زنان درپارلمان خوشحالم اما ازاینکه این حضور بیشترنمادین و سمبولیک بوده و گاهی زنان فقط نقش رای دهنده های بدون اختیار برای بلند کردن کارت سرخ وسبزرا داشته اند رنجیده ام، فکر میکنم پارلمان به عنوان خانه ملت جایی برای حضور نمایندگانی است که با مردم و از مردم هستند، مشکلات و چالش های موجود زندگی شهروندان را می دانند، درک و تخصص کافی از نقش خانه ملت و قانونگذاری در مجلس نمایندگان دارند، به ملت و مردمی که ازآنها رای میگیرند پاسخگو هستند و از شناخت و جایگاه اجتماعی خوبی درسطح ملی و بین المللی برخوردارند و میتوانند برای حمایت ازحقوق مردم صدایشان را بلند کنند و ازنشستن پشت مایک رسانه ها و پاسخگو بودن و دادخواهی کردن هراسی ندارند.
انتخابات زمینه ای برای گسترش باورهای مردم به اصول دموکراسی است و فرهنگ انتخاب کردن و انتخاب شدن را گسترش میدهد ، لذا به عنوان یک شهروند با باور به ارزش های دموکراسی و حقوق ذکرشده ام درقانون اساسی و با حمایت مردمی مخصوصا جوانان تصمیم گرفتم تا وارد عرصه رقابتهای انتخاباتی پارلمان شوم تا بتوانم به عنوان یک شهروند مسئول ، وظیفه ایمانی و وجدانی ام را درمقابل مردم و کشورم را ادا نمایم.
برای من پیروزی در انتخابات شرط و هدف نهایی نیست ، برای من مهم ترین اصل همگام شدن با مردم در به ثمر رسیدن درخت دموکراسی و مبارزه علیه مافیای قدرت که پارلمان را جایی برای زدو بند و معامله با حقوق شهروندان ساخته اند ، می باشد.
جز به حمایت و پشتوانه واقعی مردم به هیچ چیز دیگری متوسل نمی شوم ، من به مردمم و شعورشان احترام،ایمان و باورکامل دارم وشعارم نیز درانتخابات همین است :” شعور بهتر ازشعاراست ، باور به مردم ، باور به تغییر و پیشرفت!”
به امید افغانستانی امن و آرام و پراز عدالت و برابری برای همه ما!

In this article

Join the Conversation