گسترش سیاست تخریبی پاکستان در شمال افغانستان

747 0

جغرافیای جنگ و نا‏امنی در افغانستان تغییر کرده است. از چندی به این‏سو نا‏امنی‏ها از جنوب به شمال کشور که از امن‏ ترین مناطق افغانستان به شمار می‏ رفت، انتقال یافته و رویداد‏ های مهم امنیتی در شمال اتفاق افتاده است. آخرین نمونه از این رویدادها، کشته شدن والی قندوز در ولایت تخار هنگام ادای نماز جمعه است که‌ جدی‏ ترین و تکان‏ دهنده‏ ترین موارد نا‏امنی در شمال قلمداد گردیده است. هرچند شمال افغانستان از قبل نیز آن‏ طوری که ادعا می‏شد، امن به نظر نمی‏ رسید و‌ افراد وابسته به حزب اسلامی شاخه حکمتیار در ولایات بغلان و قندوز فعالیت‏ های پراکنده‏ ای داشتند، اما این فعالیت‏ها در حدی نبود که امنیت شمال را تحت تاثیر قرار دهد.

مقام‏ های امنیتی قبلا دلایل نا‏امنی را در شمال کشور کمبود نیروهای امنیتی، موجودیت گروه‏های طالبان و افراد وابسته به حزب اسلامی مخالف دولت،‌ حضور گسترده قا چاقبران مواد مخدر و گروپ‏های مسلح غیر‏قانونی در صفحات شمال عنوان کرده بودند. رسانه‏ها نیز همواره از وجود افراد مسلح در شمال افغانستان، گزارش‏های به نشر رسانده‏ اند که گویا در برهم زدن اوضاع در شمال کشور نقش دارند. نفوذ طالبان ازبک‏ تبار،‌ زیر رهبری طاهر یولداش در ولایت قندوز و همین طور قوماندانان محلی، همه دلایل ناامنی‏های وقفه‏ ای در شمال افغانستان قلمداد می‏ شدند.

اما پس از نا‏امنی‏ های اخیر در شمال کشور که گمان می‏ رود به شکل کاملا برنامه‏ ریزی شده از جنوب به این ساحه منتقل شده، حرف‏های زیادی در محافل سیاسی و رسانه‏ ای به میان آمده که هر کدام دلایلی برای نا‏امنی‏ها در شمال افغانستان دارند. این سر و صداها و حملات در شمال،‌ حتی سخن‏گوی نیروهای آیساف جنرال جوزف بلاتس را نیز وادار کرد که در مورد ناامنی‏ها در شمال اظهار نظر نماید و دلایل آن‏را برشمارد.

آقای جوزف بلاتس برای اوضاع امنیتی در شمال، دلایلی را برشمرد که به نحوی ارتباط مستقیم با خرابی اوضاع در شمال کشور دارد. به باور او تلاش‏های نظامی قوای بین‏المللی و افغان در نقاط مختلف نا‏امن افغانستان به ویژه در جنوب، باعث فرار شورشیان به شمال کشور می‏گردد. به نظر او سه دلیل عمده در نا‏امن شدن شمال کشور نقش دارد؛ اول این‏که افراد وابسته به طالبان بعد از شکست خوردن در مناطق جنوب و شرق کشور به شمال می‏روند،‌ دوم عبور شورشیان جنبش اسلامی ازبکستان از مرز‏های شمال کشور به ولایت شمالی‌ و سوم هم عدم توجه درست به مسائل امنیتی در شمال کشور که از سوی دولت افغانستان و نیروهای نظامی ناتو صورت گرفته است.

هر سه نکته‏ ای که جنرال جوزف بلاتس به آن اشاره کرده است، نکات مهم و قابل تأمل می‏باشند، اما وقتی افراد شورشی در یک جای شکست می‏خورند،‌ به معنای مردن این گروه نیست،‌ این طبیعی است که آن‏ها جای دیگری را برای فعالیت‏های خود در نظر می‏گیرند و یا پیش‏ بینی می‏ کنند. در تمام کشور‏هایی که خشونت‏ها و نارضایتی‏ هایی ضد دولت وجود دارد،‌ این‏گونه تجربه‏ها کم نبوده، اما این‏که حالا نیرو‏های امنیتی خارجی و داخلی بعد از نه سال جنگ با گروه طالبان تازه متوجه این امر شده است، خنده ‏آور به نظر می ‏رسد.

در قدم دوم، افغانستان این تجربه را نیز دارد که همواره گروه‏های شورشی از خارج مرزهای افغانستان وارد این کشور شده و دست به ایجاد نا‏امنی‏ها می زنند. خنده‏آور‏تر این است که نیروهای امنیتی افغان و ناتو نه تنها که به شمال توجه نکردند، بلکه به این مسئله نیز توجه نکردند که احتمال نا‏امن شدن شمال به دلیل موجودیت گروه‏های وابسته به القاعده در ازبکستان که با افغانستان هم مرز است‌ نیز وجود دارد. یعنی افغانستان نه تنها از ناحیه سرحدات جنوب و شرق با مشکل مواجه است، بلکه در کل افغانستان فاقد یک سیستم منظم دفاع مرزی است، حالا جنوب باشد و یا شمال، فرقی نمی‏کند.

روی هم رفته به باور نویسنده، نا‏امنی‏ها در شمال سه مورد اساسی دارد که توانسته در واقع نتیجه خوبی برای گروه‏های شورشی و در ضمن تمویل‏کنندگان اصلی یا صاحبان اصلی این گروه‏ها داشته باشد:

۱ـ نقش پاکستان در نا‏امن ساختن شمال که از مدت‏ها روی این مساله به عنوان یک پروژه اصلی تمرکز داشتند. ۲ـ موجودیت زمینه‏ها و استعدادی‏های پذیرش تفکر طالبانی در شمال.

۳ـ فعال بودن حزب اسلامی به رهبری حکمتیار در شمال و موجودیت افراد این گروه در ساختار‏های حکومتی.

۱ـ نقش پاکستان

الف‏) پاکستان از گذشته‏ ها به فکر این بوده که همواره افغانستان و مردم این جغرافیا، برده‏های واقعی این کشور باشند. به همین دلیل از هر راه ممکن تلاش کرده است که این پروژه خود را در ولایات مختلف افغانستان از جمله نواحی جنوب و شرق عملی سازد. استراتژی پاکستان در امور افغانستان این بوده که همواره تلاش کرده نوجوانان و جوانان را از فرهنگ و علم به دور نگه دارد. برای عملی ساختن این استراتژی، پاکستان کوشیده است که مردم افغانستان از فرهنگ و تعلیم دور نگه داشته شوند. عملی شدن این استراتژی دو نتیجه عملی را به دنبال داشته است:

۱ـ مردم همان‏گونه سیاست‏گذاران پاکستان می‏خواست، در فقر و جهالت باقی می‏مانند،

۲ـ ترویج تفکر طالبانی و خرابکارانه به راحتی در بین مردم رونق داده می‏شود؛ پلانی که سیاست‏گذاران و طراحان اصلی طالبان مانند «‌کرنیل امام،‌ خواجه خالد و‌ جنرال حمید گل» در داخل (آی‏اس‏آی) سازمان استخبارات پاکستان، به حمایت سیاسی جنرال ضیاالحق، آن‏ را طرح‏ ریزی و عملی می‏کردند.

ب‏) از وقتی که اکمالات نیروهای ناتو در افغانستان، پس از به وجود آمدن کشیدگی‏ها بین نیروهای ناتو و حکومت پاکستان،‌ بیشتر از راه‏های شمال افغانستان تامین می‏ گردد،‌ پاکستان به فکر نا‏امن ساختن شمال افغانستان گردید. تأمین شدن اکمالات نیروهای ناتو از مسیر پاکستان سالانه نفع قابل ملاحظه ‏ای برای پاکستان به دنبال داشت. هرگاه حکومت پاکستان این فرصت را از دست می‏ دهد، چیزی معادل نصف درآمد سالانه خود را از دست می‏دهد و از آن‏جایی که قسمت زیادی از سیاست‏های تخریبی پاکستان در منطقه به دلیل منافع اقتصادی این کشور بنا نهاده شده است، بنا‏بر‏این به این راحتی نمی‏ خواهد این امتیاز را از دست بدهد. بنابراین همان طوری که پاکستان در جنوب و شرق افغانستان رول عمده را در نا‏امن ساختن اوضاع بازی می‏کرد، حالا در شمال نیز دست بالایی پیدا کرده است و می‏ خواهد اوضاع در شمال هم به نفع آن‏ها رقم بخورد.

2ـ زمینه‏های رشد تروریزم

همان‏ طوری که تفکر طالبان جنوب افغانستان و مناطق مرزی پاکستان را زیر چتر خود درآورد، مناطق شمال افغانستان نیز از این مصیبت،‌ دور نماند. زمانی‏که رهبر مذهبی وهابیت، مولوی شریقی بدخشی در بدخشان به قتل رسید، حساسیت‏هایی در بین مردم ایجاد گردید. مولوی فضل‏الرحمن در سرحدات پاکستان،‌ آخرین تیرهای خود را شلیک کرد و نتیجه آن ایجاد فرصت‏ها و زمینه‏هایی در ولایات قندوز،‌ بدخشان و بغلان توسط جوانان درس خوانده در مدارس دیوبند قبایلی پاکستان بود. بنا‏بر‏این بعضی مناطق شمال به دلیل موجودیت تفکر طالبانی،‌ تا هنوز هم می‏تواند بستر خوبی برای رشد شورش‏ گری و اعمال تروریستی باشد.

۳ـ فعالیت حزب اسلامی

حزب اسلامی مخالف حکومت به رهبری گلبدین حکمتیار،‌ در صفحات شمال هنوز به گستردگی فعالیت دارد. بعضی ولایات مانند قندوز و بغلان به دلیل این‏که یک تعدا افراد از قوم پشتون را در خود جای داده است، هنوز هم بعضی گرایش‏ های قومی را دارند، و از آن‏جایی که حزب اسلامی در ابتدا بیشترین نفوذ را در بین قوم پشتون داشت،‌ پشتون‏های این مناطق نیز از این قاعده بدور نماندند.

اکنون نیز فعالیت حزب اسلامی در این مناطق به شدت جریان دارد و خصوصا بعد از این‏که حکومت افغانستان در ظاهر نتوانست شرایط حزب اسلامی را برای پیوستن به پروسه صلح قبول نماید، حرکت‏های تخریبی این حزب در شمال افغانستان به دو برابر افزایش یافت و نتیجه آن جنجال‏ هایی است که در این اواخر در شمال افغانستان مشاهده می‏گردد.

نتیجه

آن‏ چه در بالا در خصوص مناطق شمال‌ یادآوری گردید، به این معنا است که شورش‏ها و حرکت‏های تروریستی در شمال ناخواسته نیست. به این معنا که نا‏امنی‏ها در شمال افغانستان کاملا سازمان‏ دهی شده و پلان‏ شده اتفاق افتاده است. اگر حکومت افغانستان می‏ خواهد جلوی نا‏امنی‏ها در شمال را بگیرد،‌ باید توجه داشته باشد که جنگ در شمال صرف به این معنا نیست که گروه‏های طالبان از مناطق جنوب فرار نموده و در مناطق شمال دست به شورش‏گری زده‏اند.

حرف جوزف بلاتس، سخنگوی آیساف در افغانستان بسیار جدی است،‌ حکومت افغانستان همواره مسائل امنیت در افغانستان را یک بازی کودکانه فکر نموده و تمام توجه خود را به جاهایی متمرکز ساخته که گویا طالبان در آن‏جا حضور دارند،‌ متاسفانه نیروهای ناتو نیز مرتکب این اشتباه بزرگ شده‏اند که خود در این مورد اعتراف دارند. بیم آن می‏رود که اگر قضیه به همین منوال ادامه پیدا کند، مناطق مرکزی افغانستان نیز که مدتی است در امن به سر می‏برند،‌ مانند مناطق جنوبی،‌ شرقی و شمالی کشور دست خوش نا‏امنی گردند،‌ و اگر قرار باشد مناطق مرکزی افغانستان نیز نا‏امن گردند،‌ دیگر دلیلی برای حمایت مردم از دولت و حضور نیرو‏های غربی باقی نخواهد ماند.

حکومت افغانستان در قدم نخست باید جلوی نا‏امنی‏ها در شمال افغانستان را بگیرد،‌ در قدم دوم، شمال افغانستان و تمام مناطق از جمله مناطق مرکزی که از لحاظ امنیتی در وضعیت بهتری نسبت به جنوب افغانستان قرار دارند‌ را زیر پوشش وسیع نیروهای امنیتی قرار داده تا از بروز هر‏گونه شورش و یا نفوذ تروریست‏ها از قبل جلو‏گیری شود. این تنها راه‏حل مسائل امنیت در افغانستان است که در قدم نخست مناطق شناسایی و در قدم دوم برای هر منطقه به اندازه تهدید‏های احتمالی، نیروهای نظامی و امنیتی جابه‏جا شوند تا باشد که مردم افغانستان به خواب دیرینه شان یعنی امنیت دست یابند و افغانستان نیز مسیر صلح و انکشاف را در پیش گیرد.

In this article

Join the Conversation