تلاش روشنفکران برای ورود از حاشیه اندیشه به متن سیاست

حمزه واعظی، پژوهشگر وکارشناس مسایل سیاسی-اجتماعی افغانستان
روشنفکران و فعالان اجتماعی و سیاسی در هر جامعه و هر زمانی، نقش های مشخصی داشته اند. اما روشنفکران و فعالان اجتماعی و سیاسی افغانستان در چند سال اخیر در کدام عرصه ها فعال بوده و چه دست آوردهایی داشته اند؟

حمزه واعظی، پژوهشگر افغان که تازه از کابل برگشته است، در این نبشته به برخی پرسش ها در رابطه به بحث روشنفکری در افغانستان پاسخ می دهد.

شهر کابل برای افغانستان تنها پایتخت سیاسی نیست، بلکه کانون امید و نومیدی و گذرگاه تجربیات سیاسی و فکری روشنفکرانِ غالبا پریشان رفتار این کشور نیز می باشد. هر تازه واردی که داخل این کلان ـ شهر می شود، با سیاحت در فضای فکری و سیری در آفاق سیاسی آن، به روشنی در می یابد که پس از سال ۲۰۰۱ زیر پوست کبود و آفتاب سوخته این شهر چه امیدهایی صورت بسته اند و چه رخدادهایی تکوین یافته اند.

نخستین موضوعی که توجه و تامل هر تازه وارد کنجکاو و پرسشگر را برمی انگیزد، فضای فکری ـ فرهنگی پایتخت می باشد که بسیار متنوع و به شدت رنگ پذیر است. این فضا بدون تردید ذهن یک آدمِ آشنا به سیاست و مشتاقِ دانش واندیشه را به سوی نقش، جایگاه و خاستگاه های جامعه روشنفکری معطوف می سازد که شریکِ تحولات سیاسی و دخیل در بسیاری از موج های فرهنگی می باشند.

هرچند بسی مشکل است که تعریفی فراگیر و فصیح از مقوله روشنفکری در افغانستان ارایه نماییم، ولی اگر روشنفکری را به تعبیر ساده و پراگماتیک، گروهی مولد، مبشر، منتقد و مصلح بدانیم، درافغانستان با اغماض می توان این گروه را در چهره گروه هایی از دانش آموختگان، فعالان فرهنگی ـ فکری و نیروهای سیاسی بازنمایی کرد.

فضای کابل سرشار از صداهای مختلف و سیماهای گونه گون است. بخش مهمی از این صداها از برخورد آرای متکثر و تنوع حضور سیماهای متنوعِ روشنفکران ایجاد شده است که در تاریخ فرهنگی ـ سیاسی این شهر یک رخداد مهم است. اما گاه و بلکه اغلب، این صداها آزار دهنده می شوند و به شدت آلودگی صوتی ایجاد می کنند.

درک حال و مقال روشنفکری در افغانستان، به ویژه در کابل، می تواند مبنای یک تقسیم بندی گروهی را در بین روشنفکرانِ موجود و فعال در کشور فراهم آورد. بدین معنا که روشنفکران افغانستان را با معیار چهار عنصری، یعنی از نظر گروه سنی، تجربه عملی، میزان نقش اجتماعی ـ سیاسی و جایگاه مدیریتی، می توان به دو گروه عمده دسته بندی نمود.

گروه نخست: مدیران شریک در قدرت، سیاست مداران رهبری کننده احزاب سیاسی و گروه های اجتماعی و میان سالان و سالخوردگان فعال در حوزه اندیشه و فرهنگ.

گروه دوم: نو تحصیل یافتگان، فعالان مدنی، گروه های جوان و فعال در رسانه ها، مطبوعات، بخش هنری، دانشگاه و حوزه فرهنگی ـ ادبی.

شاید بتوان ویژگی ها، اختلاف ها و بلکه تفاوت های زیادی را میان هر دو گروه نشانی کرد، ولی نمی توان از تشابه جدی هر دو گروه در تاثیر گذاری بر روند فرهنگی و پاره ای از رخدادهای سیاسی انکار نمود.

روشنفکران شامل در گروه نخست طی سال های پسین بسیار کوشیده اند و می کوشند که با نزدیک شدن به قدرتمندان و شریک شدن در کاسه قدرت، هم جایگاهی برای تبارز هویت و خویشتن فردی خویش بیابند و هم با کشف و شهود در بازی های ناپایدار و بسا ناسزاوار سیاسی، مدعای مسوولیت سیاسی ـ اجتماعی خود را اشباع نمایند. در کابینه ده سال اخیر حکومت افغانستان و نیز در سطوح مختلف مدیریتی، چه بسیار روشنفکران و دانش آموختگانِ ازغرب و یا کشورهای همسایه برگشته در کابل بوده اند که در ابتدای کار، امیدهای بلیغ و شعارهای رفیع پرورانده اند اما پس از چند ماه ایفای نقش مدیریتی، تبدیل به مهره ها و اهرم های یک دستگاه ناکارآمد و فاسد شده اند و اسفبارتر از آن در بسیاری موارد، توجیه گر ناراستی ها و ناکامی های این دستگاه می گردند.

اما اعضای گروه دوم که بیشتر شان جوان و درآغاز راه سیاست و تجربه و تفکرند، می کوشند با بلندپروازی ها و آرمان های رفیع خود کاخی بر ویرانه ها و کوچه های خاکی پایتخت برای خویش بسازند. کاروان سیاست و پرچم برافراخته قدرت و ثروت، تابلوهای وسوسه برانگیزی هستند که فراروی این گروه جویای پیشرفت و خواهان تغییر قرار دارند و بسیاری از این نیروها را به هوس می اندازند تا به منزل قدرت و ارتفاع ثروت و شهرت برسند. در نگاه بیشتر این ها، مشارکت در قدرت، ساده ترین مسیر تجربه شده این وصال می باشد. از همین رو، فضای فرهنگی، رسانه ای، آموزشی و حوزه های دانشگاهی کابل جولانگاه نیروهای اغلب جوانی است که مجدانه می کوشند راه ترقی و پیشرفت موقعیت اجتماعی و کسب جایگاه سیاسی را از مسیر تحصیلات عالی، آموختن زبان انگلیسی، حرفه روزنامه نگاری و دانش های روز و نیز ایجاد ارتباط با مراکز و عناصر سیاسی و تعامل با نیروهای سیاستگر و صاحبان قدرت و مکنت، طی کنند.

روند رو به رشد نیروهای جوان، در نگاه نخست امید و نشاط را برای هر تازه واردی در کابل بر می انگیزد. اما وقتی به عمق چالش ها و کاستی های وضع موجود و روند کلی سیاست جاری به درستی آگاه شویم و نیز به پراکندگی سیاسی و پراکنده گویی جامعه ای موسوم به روشنفکری تأمل و تعمق نماییم، به نوعی بیم و نگرانی می رسیم که افق آینده را تار می نمایاند.

در نهایت این که سیر و ثمره روشنفکران در حوزه عمل و اندیشه با همه تاثیرگذاری ها و موفقیت های نسبی ای که در عرصه گفتمان فرهنگی ـ سیاسی پدیدار نموده است، اما به گونه ای است و درجهتی روان است که آفت های زیادی را مجال پرورش داده است. این آفت های تقریبا فراگیر، در دو نماد کلی وعمده برجسته شده است:

۱. انتقادگری بدون اندیشه اصلاحگری

در هر گوشه کابل، در هر محفل و نشست روشنفکرانه، در بسیاری از نوشته ها و تحلیل ها، در اغلب رسانه های دیداری و شنیداری “انتقاد گری” به مثابه یک سنت فکری در حوزه گفتمان سیاسی رواج یافته است. این رویکرد همگانی در نگاه نخست یک فضای باز سیاسی و ظهور یک روند دموکراتیک را به تصویر می کشد، ولی اگر عمیقا به ماهیت فرهنگی عمدتا عوامانه و ویژگی های اغلب سطحی این فرایند نگریسته شود، درخواهیم یافت که این جریان، پیش و بیش از آن که برتابنده یک مکتب فکری، ارزش های دموکراتیک و مبنای اندیشوی باشد، عمدتا از سرِعادت و رفتار روزمرگی می باشد.

این انتقادگری اساسا متوجه حکومت، ریس جمهور و مقام های دولتی و وضع جاری می باشد. با آن که جامعه افغانستان غرق در بحران ها و مشکلات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ذهنی و روانی است، اما ذهن کلی نگر و عادت ساده پذیر روشنفکران ما این موضاعت اساسی را کمتر می بیند و به درک عمقی، تحلیل اندیشوی و کنجکاوی فکری آن می پردازد.

فضای نسبتا آزاد سیاسی پدید آمده پس از سال ۲۰۰۱ یک فرصت مهم ایجاد کرده است تا روشنفکران ما به نقد و سنجش ارزش ها، تولید خرد نقاد، اصلاحگری سیاسی و الگوسازی های فرهنگی بپردازند اما این فرصت با تاسف با موج آفرینی های سطحی، عمدتا در حوزه سیاست و همسازگری با رخدادها و چالش های سیاسی مصرف گردیده است. روشنفکران ما نتوانسته اند در تولید اندیشه اصلاحگری و ترسیم بدیل ها و الگوهای فکری برای نوسازی و دگرسازی ساختارهای اساسی سیاست و فرهنگ جامعه، دستاوردهای شایانی ارایه کنند.

انتقادگری هنجار شده در فضای سیاسی و در میان جامعه روشنفکری از وضع سیاسی و نظام موجود، هرچند یک پدیده ذاتا مثبت و مفید است اما پیش از آن که منعکس کننده روند و رفتار دموکراتیک باشد، بیانگر نوعی فرافکنی هنجار شده در رویه سیاسی و عادت فرهنگی نیروهای روشنفکر می باشد که از نظر فکری به کاهلی مفرط دچار اند و از نظرعملی، کمترین ابتکار و قدرت تاثیرگذاری فکری، ساختار شکنی اجتماعی ـ فرهنگی و اصلاحگری سیاسی را از خود نشان داده اند.

۲. سیاست گری در متن

کابل، یک لابراتوار بزرگ برای سیاست کردن می باشد. در این آزمونگاه، رویکرد گله ای روشنفکران به سیاست، به یک آفت همگانی و فکری برای جامعه روشنفکری تبدیل شده است. تلاش آزمندانه در جهت مشارکت در حکومت و کسب کرسی و مقام، بی آن که تاثیر و تحول جدی در بهسازی و پایداری نظام سیاسی و ساختار قدرت ایجاد کند، مصارف کلان در جهت راه یافتن به پارلمان، بدون آن که حامل یک شعار اساسی و بانی یک خط فکری باشند، این گروه از روشنفکران را به عناصر فرصت طلب و اغلب منفعلی تبدیل کرده است؛ گروهی که تنها به منفعت مادی و امتیازات سیاسی دست یافته است و به ادامه حیات یک سیستم ناکارآمد کمک کرده است.

عادت به حزب سازی برخی از روشنفکران نیز، نتوانسته است روند سیاستگری را به فربه کردن روند دموکراتیک و قاعده مند نمودن رفتارهای سیاسی منتهی سازد. همنوایی با صاحبان قدرت و یا رنگ پذیری از الگوی رفتاری اربابان مکنت، جز آن که به فروکاست شان فرهنگی و نسخ منزلت فکری این گروه از روشنفکران منجر گردیده، اندک تاثیری نسبت به تغییر نظام رفتاری و اخلاق سیاسی قدرتمندان نگذاشته است.

ماندن در حصار تبار و عشیره، تعصب ورزی نسبت به گرایش ها و نگرش های تباری و سیاسی، رنگ پذیری از محیط اجتماعی و سنت های دیرپای قومی ـ عشیره ای و سطحی نگری نسبت به مفاهیم و مبانی فکری، اجتماعی و سیاسی، باعث گردیده که بسیاری از روشنفکران هنوز هم نتوانند از حاشیه انفعال فکری و ناتوانی سیاسی به متن نظام سازی پایدار و اندیشه گری خلاق و ساختارمند نقب بزنند.

حمزه واعظی، پژوهشگر و کارشناس مسایل سیاسی – اجتماعی افغانستان
دویچه وله

In this article

Join the Conversation

2 comments

  1. رضا پاسخ

    goftahay aqay waezi bisyar maqbul in roozhahay az tarkh afghanistan ast
    omidwarim ke kasani ke az gharb warred afghanistan mishwand sambol naw awarry wa rasti dar tarikh afghanistan showand ke tahalah kamtar in ra neshan dadah ast. bishtar roshan fekran dandan tez az gharb ba qast in merawand ke daraamad now payda konnan wa az ham noaaneshan pas namanaand az nazar eqtesadi wa qudrat. ke ba an dar gharb kamtar dast rasi darand. ya bakhatir nadanestan zaban mahal sokonatash wa ya tafawut hayi digar.

  2. nasiba پاسخ

    nakhost maharat dar naghde in masale besyar khob bod.
    sepas vorode roshanfekran dar arse siyasat matlobe jameaye basta va sonat garaye afghanistan game mosbati ast jahate dar hashiya randane aheste siyasat madarane
    kor fekre ki faghat ba andisheye taasobi va nejadi mipardazand mibashad har chand har taghiri niyaz be zamane ziyad darad .