در پناه بت های غول پیکر

1778 0

تهیه شده بوسیله ایرنه پرونی/ عکس ها از الکس مزی/ ترجمه بصیر آهنگ

چه کسی بت های غول پیکر بامیان، در افغانستان را به خاطر نمی آورد؟ طالبان آنها را نابود کرده و مردم هزاره را که حرمت زیادی برای آنها قائل بودند، بعد ازآزار و شکنجه فراوان، قتل عام نمودند. مردم هزاره، د ر آن زمان اکثرا توسط طالبان، اجبارا کوچ داده شدند، اما آنها پس از شکست طالبان به سرزمین خود بازگشتند درحالیکه هیچ چیز جز زندگی در غارها برایشان باقی نمانده بود.

به نقطه ای دور افتاده سفر کرده ایم. اینجا روزی از روزها، در دل این صخره ها بوداهای باشکوهی قد علم کرده بودند ولی حالا دیگر نیستند وتنها راویان آنها یعنی هزاره ها، دراین غارهای چند صد ساله زندگی می کنند.

سرزمین او، خانه او

درجه دمای هوا در اینجا حالا، به ۲۲ درجه سانتی گراد زیر صفر می رسد. زندگی در اینجا بسیار مشکل است، اما برای مردم اینجا، خاک آنها و گذشتگان آنان به حساب می آید. فاطمه دختر ۱۲ ساله هزاره، دستهای کوچک خود را با نفس خود گرم می کند و کبری و دختر۶ ساله اش حمیده، در دهانه غار مشغول آماده کردن چای هستند. در زیر، تصویر خانواده ای را می بینید که در خانه نشسته و فاطمه در حال خشک کردن کود حیوانات می باشد که بعدأ از آن برای روشن نگه داشتن آتش استفاده خواهند کرد.


کودکی دوان دوان و جست و خیززنان، در حالیکه تکه های سنگ یکی پس از دیگری از صخره ها کنده شده و از آن بالا، درگوشه وکناراو بر زمین پوشیده از برف می افتند، داۀمأ داخل خانه شده و خارج می گردد.

دخترک در حالیکه دایم به این طرف و آن طرف رفته و با دستهای کوچک، خشک و ترک خورده خود، تکه های چوب را برای مادرش که در حال روشن کردن بخاری است می برد، می گوید : « دیگر به این چیزها عادت کرده ام». به نظر می رسد که برخورد یکی از تکه سنگها به او، آخرین نگرانی او باشد( به خاطر مشغله فراوان). بیرون، دمای هوا، ۲۲ درجه زیر صفر است. بوجی زغالی که آنان چند وقت پیش از بازار خریده اند تقریبا خالی شده است و ذخیره شاخه های خشک نیز که در طول تابستان جمع آوری کرده اند رو به تمام شدن است.

فاطمه ۱۲ ساله، یکی از اعضای خانواده هشت فرزندی است که پنج تای آنان هنوز با پدر و مادرخود در غار زندگی می کنند. مادرش مریم، هنوز ترس و وحشتی را که کودکان هفت سال پیش، موقع ورود به غار داشتند به یاد دارد. او می گوید: « داخل غار بسیار تاریک بود، بنابراین ما دیوارها را سفید رنگ کردیم تاکمی به روشنایی آن بیفزاییم. فاطمه نیز، به سقف دیوار با رنگ آبی، گلها و درختان را نقاشی کرده است ». مریم فکر می کند که در حدود ۳۵ تا ۳۸ سال داشته باشد. بسیاری از نزدیکان نیز، از سن و سال دقیق او خبر ندارند، ولی صورت پر از چین و چروک او و دهان بی دندانش او را مانند یک پیرزن جلوه می دهد.

کود حیوانات را قالب ریزی کرده و در زیر نور آفتاب می خشکانند. سپس از آن برای اشپزی استفاده می کنند.

در فصل زمستان، به علت سرمای شدید و یخبندان و به خاطر اینکه صنف ها را چنانچه باید، نمی توان گرم کرد، مکتب تعطیل است و فاطمه و خواهرانش به شدت مصروف کمک به مادرو کارهای خانه می باشند: نان پخته می کنند، لباس می شویند، با سطل و به کمک مرکب شان از یک سرازیری بسیار لغزنده، آب می آورند و کود ها را قالب ریزی می کنند تا بعدا آنرا خشک کرده و برای آشپزی استفاده نمایند.

کسانی که در غارهای بامیان زندگی می کنند، فقیرترین افراد افغانستان هستند. (تعداد آنها بیش از ۲۰۰ خانواده تخمین شده است، هر چند که هیچ کس، حتی اداره محل آمار دقیق آنرا نمی داند). همین طالبان، که مجسمه های غول پیکر بامیان را نابود کردند، تلاش فراوان، در ازبین بردن بقایای این تمدن کهن غیر اسلامی نیز داشتند و به این ترتیب تنها منبع آنها برای زندگی را ویران نمودند.

ساکنان اینجا همه ازمردم هزاره هستند. گروه قومی که گفته می شود ۱۵% ازجمعیت افغانستان را تشکیل می دهند. “اما نظر به بعضی آمار های جدید جمعیت هزاره هارا بالای ۲۵ درصد می دانند.” با این وجود، بامیان، شهری که در مرکز جغرافیایی افغانستان به چشم می خورد؛ به عنوان پایتخت فرهنگی محسوب می گردد، منشأ اصلی هزاره ها مشخص و دقیق نیست، اما بسیاری بر این باورند که آنان فرزندان چنگیزخان، که نیروهایش این منطقه را در اوایل قرن ۱۳ اشغال کرده بودند، می باشد. آنان مشخصات نزدیک به مغولی دارند: بینی پهن( کوچک)، چشمان کشیده و بادامی و استخوان صورت عریض. برخلاف سایرافغانها که سنی مذهب می باشند، هزاره ها مربوط به جامعه مسلمان شیعه مذهب هستند.

هزاره ها سالیان متمادی، با انواع و اقسام تبعیض و تعصب روبرو شده اند. اما یکی از بدترین و خشونت آمیزترین نوع این آزار و شکنجه ها، دراین اواخر و در زمان ر‍‍‍‍‍ژیم طالبان واقع شد که به خاطر ارزش مذهبی، فرهنگی و سیاحتی، این شهر را اشغال کردند.

” طالبان می خواستند حتی تاریخ ما را نابود سازند”

دراین تصویر از هردو طرف چپ و راست دیوار سنگی، فضای عظیمی را که بت های ۳۸ و ۵۵ متری اشغال می کردند وخود نشانگر یک سیاحت آغازین به افغانستان بود، به خوبی نمایان است. طالبان هرگز نمی خواستند که دشمنان آنان، هزاره ها، ازاین ثروت و دارایی بهره مند شوند.

خرید در بامیان

بازار بامیان در یک صبح سرد خزانی. شهر بامیان، مرکز جغرافیایی افغانستان را به خود اختصاص داده است. در مقابل قشر عظیم پشتون ها در افغانستان، مردم هزاره در این منطقه ، اکثریت را تشکیل می دهند.

هزاره ها مبدل به نگهبانان حفره های غول پیکر و خاطرات آنها شده اند

در مقابل طالبان، هزاره ها مقاومت های سختی از خود نشان دادند و در برخی موارد نیز موفق به بیرون راندن اشغالگران گردیدند. با این وجود، هزاران تن ازآنانی که درمرکز و شمال افغانستان زندگی می کردند به طور ظالمانه و وحشیانه ای به قتل رسیده اند. کشتار و قتل عامی که توسط سازمان بین المللی حقوق بشر، عفو بین الملل و سایر مؤسسات ثبت شده اند، دراین میان، بسیاری دیگر از هزاره ها موفق به فرار شده و به سایر ولایات و یا کشورهای خارجی پناه برده اند.

هزاره ها، مردمی آرام، صلح پذیر و مهمان نواز هستند. حتی امروز نیز، در کشوری که ناامنی و خطر برای خارجی ها بیداد می کند؛ یک جهانگرد غربی می تواند با خاطری آسوده در بازار بامیان قدم گذاشته و با مردم آن بدون هیچ نگرانی امنیتی ارتباط برقرار نماید.

شهر بامیان ، تقریبا در ۲۵۰ کیلومتری شمال شرقی کابل و در فاصله ۱۰ ساعته با موتر قرار دارد. جاده ای پر گرد و خاک که تا ارتفاعات کوتل شیبر( ۳۳۰۰ متر ارتفاع) صعود کرده و در ادامه، به طرف دره بامیان که به موازات رشته کوههای عظیم هندوکش و کوه بابا قرار دارد، امتداد می یابد. صخره ها و مناظر با شکوه سنگی که بت های مشهور بامیان در دل آنها کنده کاری شده بودند، مملو از هزاران مغاره است که اکثر آنها ساخته دست و برخی نیز به طور حیرت انگیزی طراحی شده اند و در آنها، سالیان سال راهبان بودایی و مسافران راه ابریشم زندگی کرده اند. این دره در سال ۲۰۰۳ توسط یونسکو به نام میراث جهانی و یادآوری در برابرتبعیض یاد شد.

بسیاری بر این باورند که طالبان نه به خاطر اینکه مجسمه های بامیان مظهر غیر اسلامی باشند، بلکه به خاطر فقیر ساختن منطقه ای که در آن یک گروه قومی که به باور آنان از افغانستان نبودند، آنها را نابود کردند. طالبان مانع از آن شدند که هزاره ها به کمک یک مکان شناخته شده جهانی با قدرت عظیم سیاحتی رشد کنند.

حبیبه سرابی، والی بامیان و یگانه والی زن در افغانستان چنین توضیح می دهد: « هزاره ها برای طالبان خوش آیند نبودند و به همین خاطر می خواستند تاریخ ما ازبین ببرند. پشتون ها که بخش اعظم این کشور را تشکیل می دهند، می گویند که هزاره ها از افغانستان نیستند و بر این باورند که هزاره ها ریشه در شمال مغولستان و یا چین دارند.

نه سال پس از ویرانی مجسمه های غول پیکر، باشندگان غارها مطابق اظهار نظر یونسکو، بخشی از منظره فرهنگی بامیان به حساب می آیند، چراکه آنان به محافظان ساکت و بی سر و صدای این دو حفره غول پیکر مبدل شده اند. از آنجاییکه می دانند که مجسمه ها دیگر به جایشان باز نخواهند گشت اما خاطرات آنها همچنان در اذهان زنده خواهد ماند.

قرن های متمادی جنگ و غارت و چپاول نتوانست در مقابل احساس غروری – فرزندان یک تمدن کهن را که عمیقا در وجود آنان نهادینه شده بود، کاری از پیش ببرد. اما طالبان با تمام قوا کوشید این احساس را درهم کوبد و سلسال وشمامه را به خاک یکسان کند. خادم، مردی ۷۲ ساله که تمام عمر خود را در بامیان سپری کرده و تمام پس انداز خانواده خود را صرف آماده سازی مغاره قدیمی نموده تا آنرا به یک خانه اصلی با پنجره و دیوارهای سفید تبدیل نماید، می گوید: « پدرکلانم همیشه به من می گفت که در قدیم این بت ها به طور زیبا و شگفت انگیزی مزین شده بودند و مجسمه مرد( مجسمه بزرگتر) چشمان درشتی از سنگی آبی رنگ داشت. در شب، چشمان او می درخشیدند و تمام دره را نورانی می کرد. نمی دانم چه سنگی بودند، اما فکر می کنم که ارزشی به قیمت یک شانس و اقبال داشته باشند. اما متاسفانه روزی تعدادی دزد، آنها را دزدیدند».

اگر این داستان بر اساس رخدادهای واقعی استوار باشد، آن دزدها ازروی حرص این کار را کرده اند و با این وجود هدف طالبان، ازبین بردن یک تمدن از طریق پاک سازی قومی و تخریب میراث آنان بوده است.

در ماه مارچ ۲۰۰۱، بعد از اینکه طالبان مجسمه ها را روزهای پی درپی بمباران کردند، در آنها مواد منفجره کار گذاشته و آنها را منهدم کردند.

خادم می گوید: « من به جای دیگری برای زندگی کردن رفته بودم و زمانی که طالبان بت ها را نابود کردند حضور نداشتم. وقتی در مورد آنچه اتفاق افتاده بود مطلع شدم، بلافاصله این فکر از خاطرم گذشت که آنها باید بهای سنگینی را بابت آنچه انجام داده اند، خواهند پرداخت. اطمینان دارم که در مقابل کاری که با مجسمه ها کردند کنترل بامیان را از دست دادند».

در واقع، کمی پس از حادثه ۱۱ سپتامبر و با ورود و استقرار نیروهای ناتو در افغانستان در اواخر سال ۲۰۰۱ ، طالبان حاکمیت خود بر افغانستان را از دست دادند. کسانی که خود را مجبور به ترک خانه هایشان می دیدند، بار دیگربه بامیان بازگشتند اما خانه هایشان طعمه حریق شده بود. به عنوان یگانه راه باقیمانده عده ای از آنان تصمیم گرفتند تا در بعضی از غارهای سنگی سکنی گزینند.

در سال های اخیر، دولت محلی…

” همیشه فکر می کردم که بهای سنگینی بابت کاری که کردند خواهند پرداخت. و کنترل را ازدست دادند”

وعده داده است تا خانه های جدیدی بسازد و یاحد اقل مقداری زمین به ما واگذار کند و مواد لازم برای ساخت و ساز در اختیار ماقرار دهد.اما تا هنوز، کمیسیون مستقل حقوق بشر در افغانستان فقط یک مطالعه مقدماتی انجام داده و نیازمندیهای فقیر ترین خانواده ها را بررسی کرده است. حد اقل هشت سال از زمانی که باید به آخرین باشندگان غارها جا و مکانی دوباره می دادند و برخی سهولت ها ی زندگی را برای آنها فراهم می ساختند، گذشته است. بسیاری از آنان، دیگر اعتماد چندانی به وعده و وعیدهای مقامات محلی ندارند؛ به همین خاطر فکر می کنند که یونسکو با تفکرحفظ منطقه، سعی در انتقال آنها به جای دیگری را خواهد کرد. بریندن کسر، رییس برنامه های فرهنگی یونسکو در کابل، این ادعا را رد می کند. کسر، که سالهای زیادی را به عنوان مسوول این پروژه در مورد اعلام بامیان به عنوان یک میراث جهانی سپری کرده است می گوید:« در شرایط حاضر، خانواده هایی که در غارها زندگی می کنند با هیچ گونه مشکلی در رابطه با حفظ سرزمین خود مواجه نیستند. اگر یک مغاره ارزشی تاریخی و مهم داشته باشد، می توانیم به روشی دوستانه ازآنها بخواهیم تا در جای دیگری زندگی کنند. باید بین محافظت بامیان به عنوان یک میراث جهانی و نیاز اولیه مردم فقیرکه محتاج زندگی در جایی هستند، تعادل و موازنه ای ایجاد کرد».

کسر بر این باور است که روزی، بعضی از مغاره ها می توانند طوری تکامل یابند که بتوانند به عنوان اقامتگاه و یک مرکز ساحتی مورد استفاده قرار گیرند. وی همچنان می افزاید: « یونسکو فکر می کند که این نه تنها، جایی است که به خاطر ارزش والای آن، استحقاق محافظت دارد بلکه، بر علاوه می تواند منبع درآمدی برای مردم باشد وبدین تریب پیشرفت و ترقی چشمگیری را درپی خواهد داشت».

ارزش مجسمه ها

• در قرن ششم و دردل صخره ای سنگی در دره بامیان طراحی و تراشیده شده بود. مجسمه بزرگتر، که مردم شهر ازآن با نام سلسال یا ” بت مرد” یاد می کنند، ارتفاعی در حدود ۵۵ متر داشت. ارتفاع مجسمه کوچکتر، که به شهما مه یا “بت زن” مشهوراست، به ۳۸ متر می رسید.

• این مجسمه های غول پیکر، بزرگترین مجسمه های ایستاده دنیا بودند.

• بدنهای هر دو مجسمه، در سنگهای شنی کنده کاری شده بود، اما بعضی از قسمت های مشخص آن مانند لباسها، با مخلوطی از گل و کاه و بر روی آن با گچ مزین شده بود.

• بامیان در قلب جاده ابریشم قرار دارد، راه تجارتی قدیم که چین را به اروپا متصل می کرد و به یک مرکز تجارتی برای هزاران کاروان تبدیل شده بود.

• زائرچینایی چووان سونگ، که ازبامیان در حدود سال ۶۳۰ دیدن کرده بود، آنرا به عنوان مرکز شکوفایی و موفق بودایی با ” بیش از ۱۰ صومعه و ۱۰۰۰ راهب” وصف کرده است. همچنین او روایت کرد ه که هر دو مجسمه با ” طلا و سنگهای قیمتی آراسته شده بودند”.

• این مجسمه ها بیانگر واضح اصطلاح هنر گندره بودند، هنری که درآن تاثیر هنر یونانی کاملا قابل قدر است و در مجسمه های بودا و در نقاشی آنها به کارگرفته شده بود. این سبک، در قرن های اول تا هفتم در آسیای مرکزی به شکوفایی رسید.

• طالبان بت ها را در مارچ ۲۰۰۱ ازبین بردند. دره بامیان، در سال ۲۰۰۳ به عنوان میراث جهانی توسط یونسکو اعلام شد.

• در نوامبر سال ۲۰۰۸، باستان شناس افغانستان، زمریالی طرزی، مجسمه ای از یک ” بت خوابیده” را که ۱۹ متر طول داشت پیدا کرد که تا امروز ناشناخته باقی مانده است. در حال حاضر، د رحال جستجوی مجسمه افسانه ای دیگری به طور ۳۰۰ متر، “بت خوابیده”، می باشد که به نظر می رسد که زائر چینایی نیز ازآن در قصه های خود یاد کرده است.

• در سال ۲۰۰۸، یک گروه از محققین جاپانی، فرانسوی و امریکایی در برخی از غارهای احاطه شده توسط حفره ها، مجسمه های رنگ آمیزی شده ای را پیدا کردند که می توانند براساس آنچه آنها را به قدیمی ترین رنگهای روغنی جهان تبدیل می کنند، مربوط به قرن پنجم باشند که معرف درختان، حیوانات و بت هایی هستند که پای آنها به صورت صلیبی و ضربدری می باشد.

In this article

Join the Conversation