
صادقی بامیانی
در سفری که به ولسوالیهای سیغان، ورس، پنجاب و یکه و لنگ داشتم با کودکانی برخوردم که در اثر فقر و تنگ دستی خانواده های شان به کارهای چوپانی و جمع آوری علوفه و… مشغول بودند، عدهای از آنها هرگز به مکتب نرفته بودند و عدهای هم چند صنفی را خوانده و سپس خانوادههای آنها به خاطر فقر و تنگدستی آنان را وادار به کار و ترک مکتب نموده اند.
اما بسیاری از بچه ها در مکتب اسم نوشتهاند ولی شاید در هر ماه چند روزی هم به سر صنف حاضر نشوند وقتی از آنها می پرسیدم که چرا به مکتب نمیروید می گفتند تابستان وقت کار است، پدران ما نمیتوانند از عهده ی همه ی کارها برآیند؛ البته عدهای از بچهها به علت اینکه پدرانشان را در جنگ از دست داده و یا نان آور آنان به خارج (عمدتا در ایران) سفر کرده و کسی نداشتند؛ مجبور به ترک تحصیل و کار شدهاند.
وقتی از آنها پرسیدم معلمین و مسولین مکتب شما چگونه غیبت شما را میپذیرند؟ اکثرا سکوت می کردند و چیزی نمیگفتند اما وقتی این موضوع را دنبال نمودم فهمیدم عدهای از مکاتب سهمیههای بسکویت، روغن، دفتر و قلم و…. بچههای را که در مکتب حاضر نمیشوند قسمت می کنند و بخش زیادی از آنها را خود میگیرند.
در اینجا علت بی تفاوتی بعض از معلمها را فهمیدم و زمانی که این مسأله را با چند تن از آنها که در جریان این مسأله قرار داشتند در میان گذاشتم میگفتند:
خوب آنهای که در مکتب مرتب حاضر نمیشوند ما سهمیه شان را میگیریم و بخش از آن را به خود شان میدهیم وبا بخش دگر آن حقوق کم معلمین را جبران میکنیم و اگر این کار را نکنیم در بسیاری از مکاتب کسی حاضر به تدریس نمی شوند؟؟!! در حالیکه می دانستم این چنین نیست بسیاری از معلمین را می شناسم که کار معلمی را به عنوان یک وظیفه دینی و ملی پذیرفتهاند.
میخواستم از شما خوانندگان گرامی بپرسم مقصر اصلی در این مورد کیست ؛ خانوادهها، معلمها و مسئولین مکاتب، معارف منطقه، دولت محلی، دولت مرکزی، احزاب، فقر اقتصادی ، فقر فرهنگی و یا..
نان آوران کوچک
تفــاهـــم
safar
masol in becharagi dawlat mardani khain ast az jomala habeba sorabi ast wa khalili ast bagdishan ham famil shan ast besyar tashakor az shoma ke in khabar hara nashr mekoned mardom hazara kasani ke dar kishwarhai europa wa australia ast banam khoda ba hamon mardom khod komak konad ke naslhai shan be sawad namanad tashakor