یادِ یادِ یادها

نویسنده: اسد بودا

همه چیز، از چشمانِ خیره و غبارآلودِ “فیض محمد کاتب” آغاز می گردد. کاتب شکافی/ زخمی در دلِ تاریخِ ستم است، اگر او نمی بود و نمی نوشت، اکنون تصاویرِ گذشته به تمام ناپدید شده بود. پس از هشتاد سال، چشمانِ او قطبِ نشانِ گذشته، اکنون و آینده ی ماست و تنها با نگاهِ اوست که می توانیم “گذشته ی فاجعه بار” را به صورتِ تمام رخ به تماشا بنشنیم. کاتب، نفیِ تمام، در دلِ تاریخ است. شکافی که او در دلِ تاریخ گشود، یگانه فضایی است که می توان در آن نفس کشید.

کاتب، فقط زخمی در دلِ تاریخ و شکافی در پیوستارِ منطقِ این همانی ستم نیست، شکاف و زخمی در قلب و فکر و ذهن و زبانِ ستمدیده نیز هست؛ مزاری یگانه کسی بود که او را دریافت، شاید به این دلیل که او خود زخم و شکافی در دلِ این فرهنگ بود، اکنون، اما، نه روشنفکران برخاسته از ستمدیدگان از او یادی می کنند، و نه آکادمی ها و اساتیدی که در پناهِ نام و بزرگیِ او، به “نان” و “نام” دست یافتند.

اما حتی اگر تاریخ نگاریِ ناسیونالیست کوشش کند آثارِ او را نابود کند و یا روشنفکران و سیاست مدارانِ که فکر و چوکیِ شان را مدیونِ مقاومتِ او در دنیای متن هستند، او را از یاد برند، باز هم او “یاد تمامِ است: یادِ یادِ یادها و بنابراین هرگز فراموش نخواهد شد. اگر کاتب نمی بود، به یقین ما اکنون کورتر از آن که هستیم، می بودیم.”

هشتادمینِ سالیادِ فیض محمد کاتب، یادِ یادِ یادها را گرامی می داریم.

یادِ یادِ یادها همه چیز از چشمانِ خیره و غبارآلودِ “فیض محمد کاتب” آغاز می گردد. کاتب شکافی/ زخمی در دلِ تاریخِ ستم است، اگر او نمی بود و نمی نوشت، اکنون تصاویرِ گذشته به تمام ناپدید شده بود. پس از هشتاد سال، چشمانِ او قطبِ نشانِ گذشته، اکنون و آینده ی ماست و تنها با نگاهِ اوست که می توانیم “گذشته ی فاجعه بار” را به صورتِ تمام رخ به تماشا بنشنیم. کاتب، نفیِ تمام، در دلِ تاریخ است. شکافی که او در دلِ تاریخ گشود، یگانه فضایی است که می توان در آن نفس کشید.

کاتب، فقط زخمی در دلِ تاریخ و شکافی در پیوستارِ منطقِ این همانی ستم نیست، شکاف و زخمی در قلب و فکر و ذهن و زبانِ ستمدیده نیز هست؛ مزاری یگانه کسی بود که او را دریافت، شاید به این دلیل که او خود زخم و شکافی در دلِ این فرهنگ بود، اکنون، اما، نه روشنفکران برخاسته از ستمدیدگان از او یادی می کنند، و نه آکادمی ها و اساتیدی که در پناهِ نام و بزرگیِ او، به “نان” و “نام” دست یافتند.

اما حتی اگر تاریخ نگاریِ ناسیونالیست کوشش کند آثارِ او را نابود کند و یا روشنفکران و سیاست مدارانِ که فکر و چوکیِ شان را مدیونِ مقاومتِ او در دنیای متن هستند، او را از یاد برند، باز هم او “یاد تمامِ است: یادِ یادِ یادها و بنابراین هرگز فراموش نخواهد شد. اگر کاتب نمی بود، به یقین ما اکنون کورتر از آن که هستیم، می بودیم.” هشتادمینِ سالیادِ فیض محمد کاتب، یادِ یادِ یادها را گرامی می داریم.

شبکه سرتاسری مردم هزاره

In this article

Join the Conversation

4 comments

  1. ایرج پاسخ

    از انکه آثار نوشته های کاتب در خطر است سوالها در ذهن انسان پیدا میشود.

    آیا افغانستانی که داد از دموکراسی ، ازادی بیان، و مطبوعات میزه نند، تحمل خواندن نوشته های کاتب هزاره را ندارند؟ آیا افغانستان که پول سرازیر این کشور شد و همیشه وزارت خانه های ما زیر فشار این است که چرا پول مصرف نمی کنید در این حالت مصرف چاپ را ندارد؟ آیا افغانستان از صد سال قبل کرده هم وضعیت آزادی بدی دارد که نمی تواند سخن کاتب را بشنود و بخواند؟
    آیا هیچ کسی در جمع آوری آثار تلاش کرده؟ مردم کی خودرا مدیون کاتب میشمارند چی کرده؟ هزاره های که در خارج هستند و جمع و جماعت های دارند چی اقدامی کرده؟
    این ها همه سوالاتی است که با خواندن این مطلب ذهنم را فرا گرفت. امید بی توانم جواباتش را با کنجکاوی ها دریابم.

  2. اسد الله عرفانی پاسخ

    بودا جان قلمت گلباران باد. بی شک سحرقلم و بیان و منطق آهنین داری. بنویس بیشتر بنویس.

  3. جواد پاسخ

    با سلام
    اسد بودا را از زمانی که در ایران بودم و از زمانی که با قلم شیوا و رسایش در مورد اردوگاه عسکر آباد نوشته بود می شناسم کاش از ایشان خواسته میشد که در رابطه با پناهندگان افغانستانی و مشکلات آنها در کشورهای مثل ترکیه و یونان مقاله را بنویسه شاید آنهای که دم از حقوق بشر و دموکراسی می زنند صدای ما را بشنود

  4. طالبان صلح و امنیت پاسخ

    اسد عزیز خیلی خوب مینویسی بنویس و ما را مستفیض کن

    http://ghazni.parsiblog.com