
نویسنده : مصطفی همتی
با آنکه بعد از کنفرانس بن و آغاز حاکمیت جدید در افغانستان در اذهان مردم افغانستان از جمله مردم فقیر، ستم دیده و مظلوم غرب کابل، یک سلسله از امید ها و ارزو های تازه ای شکل گرفت؛ اما این ارزو ها و امید ها پیش از بلوغ دوباره در ریشه خشکیده و یاس پایدار و دیرینه جای خود را دوباره در اذهان این مردم پیدا کرد؛ زیرا با گذشت مدت زمان نه چندان طولانی روشن شد که مسولین، اصل عدالت را که جز اساسی انکشاف و بازسازی بود، در روند بازسازی افغانستان کنار گذاشت و قوم گرایی، محله گرایی و خویش خوری را جایگزین آن ساخت.
منظور این نیست که آغاز حاکمیت کنونی تاکنون کاری برای مردم و کشور انجام نشده؛ بلکه حرف این است آنچه در جریان ۱۰ سال گذشته انجام شده، غیر عادلانه و غیر مساویانه بوده است. مردم افغانستان تاکنون به خوبی در یافته اند که میزان پروژه های انکشافی در حال اجرا و اجرا شده در مناطق مختلف افغانستان به هیچوجه یکسان نبوده است. دیده شده است که مناطق مرکزی و هزاره نشین افغانستان تاکنون کمتر از پروژه های انکشافی و بازسازی نسبت به مناطق دیگر برخوردار بوده و این در حالی است که این مناطق از بهترین شرایط امنیتی تاکنون برخوردار بوده است اما در مناطق جنوبی افغانستان که از امنیت خوبی نیز برخوردار نیست، پول های هنگفتی به مصرف رسیده است و پروژه های زیادی اجرا شده و یا در حال اجرا است. حتی این روند نامساویانه در خود شهر کابل نیز دیده می شود و در واقع کابل امروز، بزرگترین و بارز ترین نمونه و مصداق نابرابری ها و بی عدالتی ها را در امر انکشاف و بازسازی به ما بازگو می نماید ؛ نیمه تاریک، نیمه روشن و…
نگاه دوگانه به مردم و شهر کابل باعث شده است که بخش عظیمی از مردم این شهر (مردم برچی) همچنان در میان انبوهی از دشواری ها و مشکلات زیستی و شهری گیر کنند و ازحقوق شهروندی و نعمت های خدا دادی به دور بمانند. از کجایی این مشکلات باید آغاز کرد؟ و در این شهر ناشنوایان برای کی ها این دشواری ها را بازگو نمود؟
واقعیت این است که مردم این ناحیه در پایتخت آنهم باگذشت ۱۰ سال از داشتن یک حکومت به ظاهر مردمی از هزار و یک مشکل شهری و زیستی رنج می برد. گوشت، پوست و خون هر فرزند این منطقه از نارسایی ها و بیچارگی ها می نالد و از متصدیان امور شکایت دارد؛ بدون اینکه جز خدا، مخاطبی داشته باشد. در زیر به گوشه ای از گوشه های مشکلات مردم برچی برچی پرداخته می شود.
۱.نبود برق (نه کمبود برق): هم اکنون مردم در این منطقه در میان خرابه ها و خانه های گلی، شب های ترس آوری را می گذرانند. یعنی شب های تاریک و بدون برق، ترس و ناامیدی را بر صفت فقیری ساکنان این منقه علاوه داشته است. در این منطقه ی فقیر نشین و محکوم، خبری از برق شهری و زندگی در روشنی آن نیست؛ مردم سایر مناطق شهر کابل بویژه مناطق غیر هزاره نشین از کمبود برق شکایت دارند ولی مردم این ناحیه از نبود آن!
طی ده سال گذشته و از زمانی که برنامه های برق رسانی در پایتخت آغاز شده است، در این منطقه، برنامه برق رسانی مانند سایر مناطق این شهرعملی نشده است و اگر در برخی از نقاط این منطقه روشنی از برق دیده می شود، صرف به آن محلات خلاصه می شود و دیگر نقاط این منطقه همچنان به تاریکی به سر می برند. یعنی مسولین انرژی و آب افغانستان در جریان ده سال تنها توانسته است یا خواسته است صرف اطراف سرک برچی را به اندازه ای کمتر از ده کیلومتر که بیشتر در محضر دید همگان است، از نور برق، روشن نموده به آن اکتفا نمایند.
۲. در سراسر منطقه برچی حتی یک شفاخانه دولتی وجود ندارد. این در حالی است که دشت برچی از یک سو پر نفوس ترین نقطه نه تنها در شهر کابل بلکه در کل کشور است و از سوی دیگر تنها یک جاده اصلی دارد. تصور کنید! با توجه به نفوس دو میلیونی مردم این منطقه و در ضمن کمبود سرک چه مشکلاتی را برای مردم این ناحیه خلق می کند؟ هر چند در این اواخر ساختن تعمیر یک شفاخانه به همکاری دولت پاکستان روی دست گرفته شده است اما با توجه به نفوس جمعیت محال است که بتواند یک شفاخانه چنان گنجایشی را داشته باشد.
۳. همانطوریکه گفته شد در سمت دشت برچی تنها یک جاده اصلی آن هم نه چندان وجود دارد با توجه به میزان بالای تراکم جمعیت در این منطقه از شهر این سرک به هیچ وجه نمی تواند پاسخگو باشد. دیده می شود که در اکثر روز ها حین شلوغ شدن این جاده مسافرین برای بیشتر از دو ساعت در مسیر پل خشک، پل سوخته گیر می مانند.
۴. یکی دیگر از مشکلات اساسی ساکنین ناحیه سیزدهم شهر کابل همان کثافت شهری است که بر اثر بی توجهی مسولین شاوالی و دست کم شمردن این ناحیه از سوی این مسولین است. با گذر از جاده شهید مزاری اولین چیزی که توجه مسافرین را به خود جلب می کند، انبار های بزرگ کثافات در اطراف جاده می باشد. شاوالی کابل به دلیل کم شمردن و نادیده گرفتن ضروریات این ناحیه شماری از کارمندان پیر، ضعیف و ناتوان خود را که تعداد شان از ده نفر تجاوز نمی کند به این منطقه آن هم از طرف روز مسولیت داده اند. اگر خاک سر جاده را که بیشر از نصف جاده را پوشانیده، اندازازه کنیم، بیش از یک سانتی خواهد بود. درست است که کوچه ها گلی است و مانع پاک نگهداشتن جاده اصلی می شود اما این نباید بهانه ای در دست مسولین شاروالی باشد؛ زیرا گلی بودن کوچه ها نیز تقصیر اش بر این محترما است..
معلوم نیست که جرم این مردمی دور نگهداشته شده از چشم مسولبن چه بوده است. اگر مساله حمایت دولت مرکزی باشد دیده شده است که از آغاز حاکمیت مرکزی تا کنون که تقریبا ده سال از آن می گذرد، از حد اکثری حمایت مردمان این مناطق برخوردار بوده است و بر خلاف آنچه که در برخی از مناطق افغانستان در این سالها جریان داشته است، این مردم کوچکترین کارشکنی و ایجاد موانع و مشکلات را بر سر راه برقراری صلح و استمرار دولت مرکزی و تسریع روند جدید، انجام نداده و مرتکب هیچگونه اقدام علیه نظام و سیاست های که در هر لحظه از اشتباهات به دور نبوده است، نشده اند.
معلوم نیست که این شب های تاریک انتظاری مردم فقیر این منطقه تا چه وقت به درازا خواهد کشید و معلوم نیست که شاروالی کابل این ناحیه را به بخشی از جغرافیای کاری خود قرار دهد!
ما امیدواریم که مسئولین امور،پیش از آن که این مردم به اقداماتی ناگواری دست بزنند به این مسایل توجه جدی نموده و بی تفاوتی را که دیگر نه قابل توجیه است و نه قابل اغماض کنار بگذارند.
اعتماد متقابل، میان مسولین دستگاه های حکومتی و مردم که جز از طریق کمک به مردم و حل مشکلات آن ها میسر نیست، تنها زمینه همکاری مشترک می باشد که جانب دولت، قبل از همه باید به تقویت بنیادهای آن بکوشد تا حمایت و پشت گرمی مردم را در مبارزه با مشکلات، از آن خود سازد.
منبع: بازتاب روز
خادم حسین
خوب است که مردم کابل صدایش را بلند کند یعنی کارهای نمادین انجام دهد اگر چی ده گوش مسئولین این حرفها نمی رود ولی باز هم تظاهرات کند و جاده هایش را با الکین روشن نمایدتا شاید مسئولین کمی خجالت بکشد.