خاطره خروج

نویسنده: علی امیری استاد دانشگاه ابن سینا

در پانزدهم فبروری ۱۹۸۹ آخرین واحد های ارتش سرخ، پس ازنه سال خاک افغانستان را ترک کرد. قبلا در خلال چندین نشست فشرده، که در ژنو با اشتراک امریکا، شوروی، سازمان ملل و دولت وقت افغانستان بر گزار شده بود، فورمولی برای خروج نسبتا آبرومندانه روس ها از افغانستان تدارک شده بود. اما مشکل افغانستان که همزمان ابعاد بین المللی پیچیده یافته بود هیچ گاه حل نشد و بار دیگردخالت بین المللی برای حل پیچیدگی های افغانستان ضرورت پیدا کرد.

اینک دقیقا دو دهه بعد از آن تاریخ، بازهم با مسئله بنام «خروج نیرو» از افغانستان مواجه هستیم. قرار است که در پایان سال ۲۰۱۴ نیروی های بین المللی افغانستان را ترک کنند و زمام امور امنیتی را به نیروهای امنیتی افغانی بسپارند. نمی توان همسانی های زیادی بین این خروج و خروج واحد های ارتش سرخ از افغانستان قایل شد، اما می توان یک بار دیگر خاطره این خروج را مرور کرد. افغانستان و همکاران بین المللی شان چه درس های می توانند از خروج قوای شوروی بگیرند؟ خروج ارتش سرخ از افغانستان هیچ گاه منجر به ثبات و امنیت در این کشور نشد. نهاد های هم که طی بیش از یک دهه کمابیش شکل گرفته بود، نیز، در جدال های قدرت نا بود شدند.

افغانستان هیچ گاه نتوانست که بر مشکلات خود غلبه کند و بیش از یک دهه جنگ قدرت ثبات و امنیت را تا حدی تنزل داد که در شروع قرن بیست و یکم افغانستان به مأمنی برای دهشت و ترور تبدیل شده بود. این مسئله هرچند به لحاظ پیامد باید مورد تأمل جدی جامعه افغانی قرار گیرد، اما برای جامعه بین المللی نیز درس های عبرت بسیار دارد. بازخوانی خاطره خروج نیروهای شوروی برای ناتو می تواند بسیار قابل توجه باشد، اما نه از این بعد که سرنوشت ناتو همان سرنوشت نیروهای شوروی است، بل از این حیث که پیامد خروج تا حدودی ممکن است برای هردو یک سان باشد. نظام لنینیی شوروی حفره های بی شمار یافته بود. اما، تنها با خروج نیروهای شوروی از افغانستان بود که پوسیدگی های درونی این نظام به میزان زیادی افشا شد.

بنا براین برای شوروی، پیامد خروج به مراتب سنگین تر از هزینه حضور در افغانستان بود. ناتوناگزیراست که به پیامد های خروج بیشتر از هزینه های حضور توجه کند و نمی تواند که توجه نکند. می دانیم که ناتو بعد ازنیم قرن از زمان تأسیس خود اکنون به درستی موقعیت بازوی دفاعی تمدن مدرن را پیدا کرده است. مداخلات ناتو در بیشتر موارد از جمله در اروپای شرقی، افریقا، در بنیاد خود ماهیت اخلاقی و حقوق بشری داشته است. به طور مشخص ناتو هم بعد دفاعی و امنیتی دارد که به موجب آن برای تأمین امنیت نظام بین الملل و صلح جهانی در گستره به وسعت جهان به ایفای نقش می پردازد و هم بعد اخلاقی و حقوق بشری دارد که به موجب آن نقض گسترده حقوق بشر، استبداد و ستم، اگر نه در ذات خود، حد اقل به لحاظ پیامد در صورتی که صلح و امنیت جهانی را به خطر اندازد، در قلمرو صلاحیت و وظایف ناتو قرار می گیرد. افغانستان دقیقا دارای هردوی این ابعاد است. دراین کشورهم بعد حقوق بشری و ساختن یک نظام سیاسی مسئول که به الزامات بین المللی و روابط انسانی و حقوق اساسی شهروندان توجه داشته باشد مهم است، به خصوص که چنین پدیده با امنیت در منطقه وجهان پیوند خورده است، وهم امنیت با توجه به پیوندی که با پدیده امنیت در منطقه و جهان یافته است، فاکتور جدی و اثر گزاری است. در بعد امنیتی و دفاعی قضیه افغانستان اهمیت منحصر به فرد یافته است. زیرا اکنون به درستی می توان گفت که افغانستان خط مقدم سنگر دفاعی ناتو را تشکیل می دهد.

پرسشی که در این پس زمینه خود را پیش می کشد این است که آیا خروج ناتو تا سال ۲۰۱۴ با تمهیدات لازم همراه شده است یانه؟ برای ناتو بسیار مهم است که خروج ناتو به معنای اجرای مسئولیت این سازمان در افغانستان تلقی گردد و نه شکست آن. این امر مستلزم آن است که ضمانت های لازم برای ادامه روند امور و حرکت به سوی صلح و دموکراسی و ثبات و امنیت در افغانستان ایجاد گردد. در غیر آن صورت خروج ناتو از دید بنیادگرایان، یک شکست ایدئولوژیک محسوب گشته و باعث تشدید انگیزه ستیزه جویان و خشونت طلبان خواهد شد. به حق یا ناحق بسیاری ها خروج نیروهای شوروی از افغانستان را به زوال هژمونی ایدئولوژیک نظام شوروی پیوند دادند و بدین ترتیب باغ بنیاد گرایی مذهبی یک چندی به برگ و بار نشست. مخالفان نقش آفرینی ناتو در عرصه جهانی، از سازمان های ستیزه جویی چون القاعده وطالبان گرفته تا برخی دولت های که گسترش ناتو را یک تهدید امنیتی برای خود می داند، همگی منتظرفرصت برای یک چنین نتیجه گیری هستند.

به هر ترتیب درس عبرتی که ناتو می تواند از خروخ قوای شوری در ۱۹۸۹ بگیرد این است که پیامد های خروج بسی سنگین تر از هزینه ها حضور است و اگر ضمانت و اطمنان کافی از روند درست اوضاع وامور در افغانستان ایجادنشود، این خروج نوعی شکست ایدئولوژیک و ضربه حیثتی برای ناتو به شمار خواهد بود. اما برای مخالفان ناتو، به خصوص دولت و مردم افغانستان، خروج قوای شوروی، در آستانه بگومگوها بر سر خروج ناتو، تأمل بر انگیزتر است. ازمفاهیم منسوخی چون «استقلال» و «بیگانه ستیزی» که کلیشه های نخ نما شده است، در گذریم، پرسشی که خود را مطرح می کند این است که واقعا منطق مخالفان حضور نیروهای بین المللی در افغانستان چیست؟ آنچه «افغانیزه کردن امور» و سپردن امور افغان ها به خودشان خوانده می شود، مبهم تر از آن است که بتواند دلیلی برای این مخالفت باشد. به طور که خیلی ها واضح و آشکار حتی سرسخت ترین مخالفان می داند که افغان ها ظرفیت تصدی امورشان را ندارند. واقع این است که هیچ منطق استواری در عقب مخالفت با حضور نیروهای ناتو جز انگیزه های ایدئولوژیک وجود ندارد.

آنانیکه امروزه در پس استقلال و جهاد سنگر گرفته اند، شاید نتوانند یا نخواهند از خروج قوای شوری درسی بگیرند، اما مردم و دولت افغانستان خوب است که توجه کنند که مشکل اصلی در افغانستان حضور یا عدم حضور نیروهای بین المللی نیست، بلکه ظرفیت ضعیف نیروهای سیاسی داخلی است که از یافتن یک راه حل داخلی برای بحران قدرت در این کشور ناتوان می باشند. بیست سال قبل که نیروهای شوروی خاک افغانستان را ترک کرد، هیچ کس گمان نمی کرد که منازعه در اشکال به مراتب بد ترش ادامه یابد. دهشت هایی که به دنبال خروج ارتش سرخ از افغانستان روی داد، اغلب ناشی از برآورد غلطی است که از ظرفیت نیروهای داخلی سیاسی داریم. عین همین ماجرا همین اکنون در حال تکرارشدن است. نسبت به بیست سال گذشته اگر افغانستان از بسیاری جهات به عقب نرفته باشد، هیچ پیشرفتی نکرده است.

ناپختگی و عدم ظرفیت سیاسی کافی، هنوز نقطه ضعف افغانستان است و این بی تردید نگرانی هایی را در مورد ادامه روند موجود بعد از خروج نیروهای ناتو و قوای ایتلاف بین المللی، برای ناظران امور، به وجود می آورد. هم در بخش امنیت و هم در بخش دولت سازی افغانستان در مرحله نا مطلوب و ناامید کننده به سر می برد. شانسی اندکی که وجود داردفرصت سه ساله پیش رو است. اگربتوان در این فرصت اندک، به یک تجدید ساختار سیاسی در کشور دست زد ونظام سیاسی را انعطاف پذیر تر و عیوب ساختاری آن را اصلاح کرد و نیر با تجدید نظر اساسی در شیوه مبارزه با تروریسم و تشدید فشار های سیاسی و نظامی دستگاه ترور را از کار انداخت، می توان امید وار بود که خروج ناتو به سرنوشت خروج نیروهای شوروی دچار نشود. اما اگر این خروج نا موفق باشد مهار فاجعه بعدی به قدرت بیش از قدرت ناتو نیازخواهد پیداکرد.

شبکه ی سرتا سری مردم هزاره

In this article

Join the Conversation