شکوهِ برباد رفته

نویسنده: علی امیری استاد دانشگاه ابن سینا

« برای هر چیز زمانی است و هر مطلبی را زیر آسمان وقتی است. وقتی برای ولادت، وقتی برای موت. وقتی برای غرس نمودن و وقتی برای کندن مغروس. وقتی برای قتل و وقتی برای شفا. وقتی برای منهدم ساختن و وقتی برای بنا نمودن» ( کتاب جامعه، باب سوم، آیات ۱-۵).

قرن ها است که آوای شوم این پیامبر بد اندیش، جامعه بن داود، در زیر گنبد گردون طنین افگن است، اما از بس که واقعیت های دهشتناکی را با ما در میان می گذارد، گوش های ما تاب شنیدن آن را ندارد و لذا می کوشیم که آن را به بد اندیشی و بد بینی تقلیل بدهیم. اما این ندای شوم که « باطل اباطیل، همه چیز باطل است»( باب اول، ایه۱) حقیقت دارد و گاهی در زندگی با مواردی از آن مواجه می شویم.

دیدن پیکره های ویران بودا در بامیان، در دهمین سالگرد ویرانی آن‌ها، یکی از موارد رویارویی با این حقیقت تلخ است. شکوه بودا را نیز زیر این آسمان وقتی است و اکنون، با کمال تأسف این وقت به سر آمده است. من بعد از ویرانی مجسمه ها با اینکه یکی دو بار بامیان رفته بودم، اما هر گز رغبت دیدار بوداهای شکسته را نکرده بودم. در سفری که از۱۳-۱۵حوت ۱۳۸۹به بامیان داشتم، بوداهای شکسته را دیدم. دیدار بوداهای پاره پاره، برایم فوق العاده نا امید کننده بود. در یک عصرگاهی که خورشید نور زردی بر صخره ها می پاشاند، به دیدار بودا ها رفتم.

همه چیز حسی از زوال وفروپاشی را به آدمی القاء می کرد: مغاره ها و دیواره های اطراف از شدت انفجار درز های خورد و کلان بسیار برداشته است و ریزش و فرسایش صخره و تأثیر باد و باران و سیلاب بیش از پیش کمر به نابودی این یاد گارهای کهن بسته است؛ غارها چونان گورهای دهن بازکرده به نظر می آمد که مردگانش از هول و هراس رستاخیز پا به فرار گذاشته باشند؛ حس مرموز، مبهم و غریبی آدمی را فرا می گیرد؛ مرده ریگی از بازتاب های امر قدسی در این مکان، هنوز به آدمی گونه خوف وخشیت مقدس القاء می کند. از راهرو های پرپیچ وخمی اطراف تندیس ها که با لا و پایین می رفتم، خاطره راهبان و قدیسانی از ذهنم گذشت که عمری را دراین سمچ ها به هوای اشراق و نیروانا و پالایش روح و پیرایش روان و پالودن جان به تهذیب و تزکیه و تأمل و مراقبه گذرانده بودند. برای لحظه گونه خوف مقدس برمن مستولی شد. به یادم آمد درخبرها خوانده بودم متخصصان فرانسوی گفته اند که امکان بازسازی مجسمه ها وجود دارد.

با خود اندیشیدم که چگونه چنین چیزی ممکن است؟ میان این بازسازی که ناشی از حس کنجکاوی انسان مدرن و آمیخته به هزاران آز و طمع و بنا بر این پرستش هوا و اصالت نفس است، با کار صنعتگران ماهر و استاد کاران صبوری که قرن ها پیش با یک شوق مقدس دل صخره ها می شکافتند تا به امر قدسی امکان تجلی وبازتاب ناسوتی و زمینی بدهند فاصله بسیار وجود دارد. اکنون شاید بتوان به مدد تکنولوژی تکه های مجسمه را به همدیگر وصل کرده و جای‌خالی بودا را که چونان چاله سیاهی در تاریخ افغانستان خودنمایی می کند، پرکرد.

اما از کجا می توان آن شوق مقدس را بازتولید کرد؟ از کجا می توان انفاس قدسی راهبان وریاضت کشانی را که به هوای اشراق و نیروانا سالهای سال در اتاق های پیچاپیچ و سمچ های اطراف بودا، مشغتول تصفیه درون و جهاد با نفس بوده و خاطرات خلسه های معنوی شان را با نفس های داغ شان در دیواره ها و مغاره ها دمیده اند، بازتولید کرد؟ باز تولید مجسمه ها بزرگترین تحریف تاریخ است که تنها می تواند حس کنجکاوی انسان مدرن و بی قراری جهانگردان پولدار وبی فرهنگ را اشباع کند؛ توریست هایی که چونان مکروب های موذی در هرجایی که می روند چیزی جز آلودگی فرهنگی به بار نمی آورند.

تندیس ها را با غارها و سموچ های اطرافش باید به صورت یک مجموعه دید. این مجموعه روزگاری کارکرد قدسی و معنوی داشته ویک مکان مقدس و جایگاه اشراق و نیایش بوده است. از روزی که راهبان و زاهدان وتارکان دنیا معابد و غارهای اطراف را ترک کرده اند و بودیزم جای خود را به آیین اسلام داد، این مجتمع دیگر کارکرد قدسی و معنوی نداشته است، اما ارزش فرهنگی و تاریخی داشته است. بدین سان تندیس ها به شاهد برای تاریخ بدل شدند و بنا بر این سر گذشت تندیس ها سرگذشت ما نیز هست.

رویداد های بسیاری در بامیان رخ داد، اما تندیس ها فقط نگاه می کردند. در برابر دید گان بودا چنگیزخان شهر غلغله را به تلافی مرگ نوه اش متوگی با خاک برابر کرد، اما گردی بر دامن بودا ننشست. اسلام در این سر زمین اگر هیچ تحمل نداشت، حد اقل تحمل تندیس ها را در دل کوه داشت. لذا تا زمانیکه اسلام مغلوب باورها و خرافات یک قبیله بدوی قرار نگرفته بود، بوداها بدون آنکه کارکرد قدسی و معنوی داشته باشند، بازتاب از یک شکوه باستانی بود وبه عنوان ناظر وشاهد تاریخ ایستاده بودند. با به قدرت رسیدن درانی ها و بعدا آهسته آهسته شکل گرفتن افغانستان معاصر، نخست همسر امیر عبدالرحمن ضرب توپ خود را که قبلا درتن هزاره ها آزموده بود، برتن بودا نیز آزمود ویک پای بودا را نابود کرد. پس از آن امیر حبیب الله خان به اصرار «علمای جید کشور وحافظان شرع نبی» چهره های هردوپیکر را تراشید. نزدیک به یک قرن بودا ها با چشمان از حدقه در آمده و با یک پای، ایستادند و دهشت های تاریخی را تاب آوردند.

در دوران ظاهر شاه بود که اهمیت توریستی مجسمه ها کشف شد و چهار دیواری و محوطه برای آن در نظر گرفته شد. اما بوداهای بد شانس، به جایی آنکه در قندهار یا پکتیا قامت افرازد، دره بامیان میان دو سلسله جبال هندوکش وبابا را انتخاب کرده بود و بدین روی همواره مغضوب و محسود قبیله حاکم قرار داشت. در دوران جهاد نیز، آنگاه که مجاهدین راه خدا، از غزای روس و کفار فراغت می یافتند، برای بدست آوردن ثواب بیشتر به اضافه کاری رو می آوردند و با انداخت راکت ها برتن سرد وبی احساس بودا، سعی در ویرانی تندیس ها و آبادانی خانه آخرت خویش می کردند. در سال ۱۳۷۵ مقاله از عزت الله عامد رییس وقت دانشگاه بلخ را خواندم که خاطرات سفر خود را به بامیان به مناسبت افتتاح دانشگاه بامیان نوشته بود. در آنجا از یکی از فرماندهان حرکت اسلامی به نام «بت شکن» یاد کرده است که به دلیلی انداخت راکت به پیکر مجسمه های بودا در بامیان به «بت شکن» نامبرداربوده است.

در دوران دهشت طالبانیسم، اهالی بامیان نیز چونان راهبان معابد وغارها بامیان را رها کرده بودند. اینک نوبت بوداها بود که فوران خشم وقهر وخشونت ناشی از توحش بدوی یک قبیله را که از بدن های آدم های هم نوعش سرریز کرده، تاریخ، تمدن و فرهنگ را نیز طعمه خشونت قرار داده است، به جان بیازماید. بدین سان بوداهاکه تاکنون ناظر وشاهد تاریخ بودند شهید تاریخ شدند. پیش از این شاهد خشونت بودند، اما، اکنون خود موضوع خشونت قرار گرفتند و نا بود شدند.

بودا ها نابود شد و از این رهگذر فصل دیگری در تاریخ ما رقم خورد. بودا ها با تاریخ افغانستان پیوند عمیق دارد. بودا ها از روزگاری که کار‌کرد مکان مقدس و بازتاب امر قدسی را داشته است، تا آنگاه که به عنوان اثر علمی وتمدنی مورد توجه شخصی مثل ابوریحان بیرونی قرار داشته است و تازمانی که پایش را به ضرب توپ همسر امیرعبدالرحمن از دست می دهد و چشمش را امیر حبیب الله از کاسه در می آورد و تا زمانی که با دهشت طالبانی نابود می شود، مراحل تاریخی مختلف این سر زمین را بازتاب می دهند.

همان منطقی که ضرب توپش را برتن مجسمه ها آزموده است، بارها و بارها و بیشتر برتن انسان این سرزمین نیزآزموده است؛ همان منطقی که چشم های تندیس های بودا را در دل کوه از حدقه در آورده است، چشم انسان ها را در ترازو وزن کرده است و ازمالیات فروش انسان های این سرزمین خزانه خود را سنگین کرده است؛ بودا ها را همان منطقی نابود کرده است که «پل یک پیسه ای» را از خود به یاد گار گذاشته است و در قرن بیست ویکم نیزانسان تک چشمی به تاریخ تحویل می دهد که با اندازه گرفتن ریش انسان ها با میله تفنگ، انسانیت آنها را ارزیابی می کند.
اکنون، بازسازی این تندیس ها به کمک تکنولوژی، اگر ممکن باشد، آشکارا گامی است در راستای تحریف تاریخ.

با بازسازی این تندیس ها تنها می توان زخم های شمشیر یک قبیله بدوی وحشی را پوشاند. اگر جایی خالی بودا را با بازسازی می توان پرکرد، با هزاران انسانی که با این توحش و خشونت نابود شده است، چه می توان کرد؟ صد ها سنگ قبری که توسط گل محمد خان مومند به جرم اینکه به زبان فارسی نوشته شده بود تراشیده شده بود را چه می توان کرد؟ زخم شمشیر قبیله حاکم را تنها در پیکره های بودا نمی توان دید. درهمه جا می توان دید. این همه داد و فریاد برای بوداهای تخریب شده، خواسته یا ناخواسته، به تقلیل دادن، جنایت علیه بشریت به تنها مورد تخریب مجسمه ها انجامیده است. در حالی‌‌که جای جای تاریخ، فرهنگ و انسان این سرزمین از زخم شمشیر توحش حاکم بر این سر زمین می نالد.

بودا ها فروریخته است. بودا ها نا بود شده است. بودا ها رانا بود کرده اند.اما این نابودی نشان سیطره جور و ستم بر این سرزمین و برتمامی ساکنانی این سر زمین است. و بازسازی بودا تلاشی است برای کتمان این ستم. بگذاریم آنچه که شده است به حال خودش باقی باشد. شکوه بودا برای همیشه از دست رفته است ودیگر به هیچ وجه باز گشتنی نیست، اما نباید دستانی که این جنایت را مرتکب شده است، تطهیر کرد و آثاری این جنایت را از چهره تاریخ زدود. بگذاریم خون بودا تا قیامت جاری باشد. این زخم مرهم ندارد؛ زخم ما مرهم ندارد.

شبکه ی سرتاسری مردم هزاره

In this article

Join the Conversation

1 comment

  1. Amiri پاسخ

    استاد محترم

    تشکر از نوشته های خوب شما در مورد تندیس های بامیان. سوالی در ذهنم خطور کرد و آن اینکه اگر تندیس های بامیان ترمیم و بازسازی نگردد آیا ضرر اقتصادی متوجه مردم بامیان نمیگردد؟ به نظر بنده اگر ترمیم گردد مردم بامیان یک عاید محدودی میتواند از طریق سیاحین به دست آورد. و سوال دیگرم این که اگر از دو تندیس تخریب شده یک آن ترمیم و دیگری آن در حالت فعلی باقی بماند. نظر شما در این مورد چیست؟

    به آرزوی موفقیت هرچه بیشتر شما