استاد عبدالعلی مزاری شهید و فرهنگ دموکراسی

سخنرانی درسمیناررهبرشهید ومطالبات سیاسی ملیت های تحت ستم ومحروم افغانستان درکشورهالند

ظاهر دقیق

شرکت کنندگان محترم سمینار،مهمانان،خواهران وبرادران!

نخست ازهمه شهادت مزاری بزرگرابرای شما،برای همه رهروان راه آزادی وعدالت،یاران وپیروان ایشان،برای همهءمردم افغانستان وبخصوص ملیت با غیوروسرشاروزحمتکش هزاره تسلیت عرض میدارم وشهادت ایشانرایک ضائیعهءجبران ناپذیردانسته وعمل وحشیانه وفجیع گروه ترورستی طالبانرامحکوم مینمایم.

حضارمحترم!

درتاریخ کشورماافغانستان مخصوصاً درمیان مردم هزاره این سرزمین با همه قتل عامها، تخریبها، نسل کشیها و ستمگرىهاى رژیمهاى ضد مردمى، بازهم درهردوره وزمانى رجالى ظهورکرده اند که هریک درمقطع خود، براى مردم الگو،عامل تحرک و تپش جامعه بوده اند.درعصرحاضر پس ازسپرى شدن یک قرن کامل ازسقوط هزاره جات اززمان عبدالرحمن خان،مرد سترگى قدم درصحنه مىگذاردکه واقعاً به حیث یک رهبردلسوز،انقلابى، مقاوم، نشکن، با داریت و خردمند، براى مردم خود شخصیت مِیدهد، دردلهاى آنان شعله هاى امید برمیافروزد، به آنان درس عزّت و سربلندى وعلّوهمت وراه ورسم مبارزه برای آزادی را میآموزد.
بتاریخ۱۲حوت سال ۱۳۷۳استادعبدالعلی مزاری به دست گروهک نوظهور و مشکوک موسوم به«گروه طالبان» به طرزفجیع به شهادت رسید، قاطعیت، نستوهى،متانت، تدیّن،عشق به مردم،سعه صدر،مقاومت و پایمردى وایمان واراده مستحکم وخلل ناپذیر،مجموعه اوصافى است که ازوجود او یک شخصیت مقتدرانقلابى و یک پشتوانه وتکیه گاه استوار ومطمئن براى مردم ساخته بود وازهمین جهت مردم افغانستان و مخصوصاً هزارهها ودرمجموع ملیتهای محروم به ایشان به عنوان یک قهرمان ملّى مینگرند.

مجموعه اوصاف فکرى واخلاقى و سیاسى ودرمجموع مکتب استاد مزارى وکارنامه درخشان مبارزاتى ایشان، سنگین، متنوع و گسترده است که نمى توان در این فرصت کوتاه ابعاد گوناگون آن را مطرح کرد.دربحث امروزی تنها گوشه هایى ازایدهها ،افکار وپیکار این عالم ومبارز شهیدسخنان را ایراد وازکارنامه های برحق او به نیکو یاد آوری نماییم.

تساوی حقوق برابرشهروندی تمام اتباع افغانستان وبخصوص این خواست اوکه “هزاره بودن دیگر جرم نباشد”،برسمیت شناختن مذهب شیعه در چوکات قانون اساسی کشور، ودادن حق خود مختاری یعنی فدرالیزم درمناطق عقب مانده ای هزارجات درچوکات جفرافیائی افغانستان ازجملهء ایدهها ی برحق استاد مزاری بود.

استاد شهید دریکی ازبیانات خود درموردحق شهروندی چنین فرموده است :ما مردم افغانستان هیچ نژادی را نمی خواهیم نفی کنیم. ترکمن است،هزاره است، تاجیک ‏است، افغان است، ایماق است و دیگر اقوام هستند. همه آنها بیایند در این مملکت برادروار زندگی ‏کنند و هر کس به حقوق شان برسند و هر کس در باره ی سرنوشت خودش تصمیم بگیرد. این ‏حرف ما است. اگر کسی بیاید و نژاد خود را حاکم بسازد، دیگران را نفی بکند این فاشیستی است.

ولی برای انکه برداشت کلی ازآرمان اینرهبرشهید داشته باشیم،سر صحبترا درمورد فرهنگ دموکراسی بازمی نمایم ودرسیمینارامروزی درمورد دموکراسی،چالشهای آن درافغانستان وراههای بیرونرفت از پرابلمها وتحکیم دموکراسی بطورخلاصه بحث میگردد.

دموکراسی برای اولین باردریکی ازدولتهای یونان باستان بوجود آمد.واین اندیشه درسده چهارم پیش ازمیلاد درآتن شکل کلاسیک یافت .هرفرد آتنی درمجلس دارای حق برابرجهت شرکت مستقیم درمباحثات ورایگیریها در باره ای قوانین وسیاستهای جامعه واجرای آن داشت.این نخستین دموکراسی بود که بعدها الهامی برای هواداران دموکراسی شد.

درنیمه دوم قرن بیست گرایش کشورها به جانب دیموکراسی نقطه ای عطف مهیمی بشمارمیرود.به عوض حکومتها ونظامهای دکتاتوری ،انتخاب دموکراسی به عنوان یک روش حکومتداری عمومیت حاصل نمودکه دارای اصول وازرشهای واحدوبنیادی است که همهء بشریت به حکم انسانیت ازنظرکرامت ومنزلت آزادیهای جمعی وفردی برابر اندوبردیگری برتری ندارند، همهءانواع تبعیض نژادی،قومی،جنسی ،مذهبی،عقیدتی وسیاسی محکوم ومردوداند،آزادی فردی دردموکراسی حق مسلم افراد مطابق به قانون است،درنظام دموکراسی قدرت از آن مردم است،،حکومت توسط رای مردم انتخاب ویا عزل میشود، پارلمان ،ارگانهای قضائی ،مطبوعات،رسانه ها ،شوراهای شهری ومحلی از دخالت دولت مصئون اند.

دیموکراسی درافغانستان.

ایده های “عدالت “و”آزادی خواهی “درافغانستان تاریخ دیرینه دارد.تاریخ افغانستان دهه ۱۳۴۰وسال ۱۳۴۳ را اوج موفقیت تلاشهای دموکراسی خواهی معرفی می کند.درین دوره ،پادشاه مطلقه به مشروطه تبدیل شد،قانون اساسی نسبتآ دموکراتیکی تدوین گردید وبرخی از آزادیهای نا موفق سیاسی واجتماعی نیز تجربه شد.اما این تلاشها قدمهای ابتدائی محسوب میشد.

درکشور مافراترازمعمول، دموکراسی ازبالا آمده است،ویا ریفورمهائی به نام دموکراسی در جامعه پیاده کرده اند.

نماد مشهود مردم سالاری خواهی در مبارزات اپوزسیونی احزاب خلق وپرچم وسایرحرکتها درسالهای دهه ۴۰ و ۵۰ مشاهده شد.اما درتغیر حالات اپوزسیونی به قدرت حاکمه ، دکتاتوری فردی برحزب و دکتاتوری حزبی برجامعه حاکم بود که ایدئولوژی مارکسستی در افغانستانبوجود آمد و کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ توسط قیام کنندگان براه انداخته و حاکمیت را دردست گرفتند وخواستند حاکمیت دموکراتیک را در کشورمستقرکنند.

آنانیکه ازحکومت دموکراتیک خلق دفاع می کردند وهم انانیکه برضد اینحکومت میجنگیدند اکثریت قریب به اتفاق آنان ازین معجون هیچ چیزی نمیدانستند.ودرنهایت چه خونهای که ریخته نشد وچه ویرانیها که بوجود نیامد.بعدا نوبت به اسلام رسید با وجودیکه اکثریت مطلق مردم ، مسلمان اند اما متاسفانه درفردای پیروزی جهاد،با شعارالله واکبربه جان هم افتادند و تا توانستند کشتندوچپاول کردند.اقوام واحزاب جهادی بسوی ناسیونالیزم قومی-دینی پیش رفتند،دردام تنگ نظریها،انحصار طلبیها،دگم اندیشیهاودنیا پرستیها گیرفتارآمدند.حادثه نسل کشی افشارکه ازمصداق بارزجنایت برعلیه بشریت بودکه درحاکمیت اسلامی جهاد گران بوقوع پیوست.چونکه مردم با فرهنگ اصیل اسلامی بیگانه بودند و فرهنگ توحش قبیلوی را با پوشش اسلامی و بنام اسلام ، بخورد مردم نا آگاه جامعه ما داده بودند،جامعه ایکه ۹۰فیصد آنرامردم بیسوادتشکل میداد،ودراین بسترفرهنگ توحش قبیلوی است که ملاعمررشد می کند وامیرالمومنین لقب میگیرد وبا شمشیری که بر روی ان ایه جهاد نوشته است،مسلمانان را سرمیبرند. برای اینکه مردم ازاسلام و ارزشهای الهی آن اگاهی نداشت.

موانع وچالشها

یکی ازاین چالشها نهاد قضا درافغانستان است.بدون یک نظام دادگستری وعدالت گسترمستقل ازدموکراسی نمیتوان صحبت کرد.
درجامعه ایکه نهادها فعال نباشند افرادعمل کننده جای نهادهارا میگیرند.

موجودیت زورمندان وناقضین قانون وحقوق بشرراازجمله موانع مهم پیشرفت وتحقق دموکراسی درافغانستان است.سیاست دولت دربرخورد با جنگ سالاران و گروه طالبان،اثرمنفی برپروسۀ سیاسی ووضع اجتماعی واقتصادی وامنیتی کشورگذاشته است.طالبان از یک طرف دولت و نیروهای بین المللی را به چالش امنیتی میطلبند و با تشدید حملات نظامی وتروریستی مانورموجودیت میدهند وموجودیت خود را به حیث یک نیروی مطرح سیاسی درذهن مردم افغانستان وجامعۀ بین الملل تداعی نموده است.از طرف دیگر سیاست های نهایت محافظه کارانۀ دولت در برخورد با محافل تفوق طلب و انحصار گروحلقات مافیایی ونماد های کاذب قدرت،همچنان به حیث چالش جدی دربرابر مردم وجامعۀ افغانستان ودموکراسی نو بنیاد این کشورقراردارد.

گروهها،مجموعههای نظامی وسیاسی وجنگسالاران که درطول دوران بحران سهمی درقدرت سیاسی داشتندوبه تصرف خودسرانه وبدون ضابطه دارایی های عامه عادت گرفته است.این گروهها بخاطربقای خویش برگشت به گذشته را یگانه گزینۀ پیش روی خود می دانند.
افغانستان فقدان امنیت است.امنیتی که از پیش شرط های دموکراسی به حساب می آید، امنیت به مفهوم گستردۀ آن مورد نظر است؛ یعنی برخوداری از امنیت ومصئونیت برای اظهار اندیشه و بیان، برخوداری از حق مساوی مشارکت سیاسی و اجتماعی چون: تجمعات، مظاهرات، اعتصابات، تشکیل احزاب سیاسی و سازمانهای مدنی، فعالیت آزاد و مصئون مطبوعات و رسانه ها و سایر ابزار اعمال اراده جمعی و فردی می باشد.

اسلام ودموکراسی

بحث دیگری که درجامعۀ امروزماازداخل وخارج دامن زده می شود، مسأله چگونگی تعامل پذیری اسلام ودموکراسی میباشد.درنظروعمل دموکراسی یگانه نظام متداول و متعارف جهان است که نه تنها با اسلام، بلکه با تمام ادییان آسمانی سازگاری دارد وتعامل پذیراست؛ چنانچه که عملاً در بسیاری از جوامع وممالک جهان که پیروان ادییان مختلف از جمله مسلمانان زندگی میکنند،دموکراسی یگانه نظام اجتماعی وسیاسی ییست که عدالت اجتماعی،امنیت همگانی وزیست باهمی را میان پیروان تمام ادیان و به مفهوم کامل تر آن میان شهروندان یک جامعه تأمین و تضمین میکند.دموکراسی نظامیست که هرملتی میتواندباارزشهای بنیادی وهویت تاریخی و فرهنگی خود آن را پیاده سازد؛چنانچه هم اکنون صد ها میلیون مسلمان درگوشه وکنارجهان از کشورهای غنی تا فقیراسلامی وغیراسلامی درنظام های دموکراسی آزاد تربا انگیزه تردراجرای احکام واعمال دینی خود می پردازند و با هیچ مشکلی هم روبرو نیستند.

معاملات قومی

درشرایط افغانستان،درحالیکه نیروهای اصلی بازیگردرصحنهءقدرت سیاسیدرافغانستانرارهبران ونمایندگان قومی تشکیل میدهند.اینرهبران به ساده گی قادراند با حاد کردن گفتمان قومی قدرت، به بسیج نیروی قومی شان ادامه دهند و ازین راه، هم مشروعیت سیاسی خویش را حفظ کنند و هم مانع ورود نیروهای جدید دربرابرشان گردند.

تنظیم روابط قدرت دولتی بر مدار قدرت قومی، نه تنها به مراجع قومی مشروعیت رسمی می بخشدکه در نتیجه،مانع حضور قدرتمند نمایندگان جامعهء مدنی و نیروهای ملیگرا دردولت میگردد.

نبود نیروی ملی- دموکرات و دولت ملی : نبود نیروی ملی و دموکرات در افغانستان، و یا ضعیف بودن چنین نیروی در برابر نیروهای قومی، شرایط دموکراسی درافغانستان رادشوارترکرده است.دولت ملی ، دولتی خوانده می شود که از پایهء وسیع ملی ، یعنی خصوصیت دولت فراگیر، برخوردار باشد. این دولت، هویت ملی داشته باشد نه هویت قومی. بر محورمنافع ملی دور بزند نه که دورمنافع قومی بچرخد.

نتیجه گیری

دموکراسی یک پروسه (روند) اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است که تا زمانیکه به واقعیت زندگی روزمره انسانها و افراد بازتاب پیدا می کند یک راه طولانی پیش روست.

البته تاریخ شهادت برآن میدهد که که دموکراسی به ندرت بدون مبارزه قربانی مردم وبسیج تودههای وسیع ازمردم برقرارشده باشد.مردم عادی باید به لزوم دموکراسی پی ببرد وبرای آرمانهای سیاسی خویش معتقد باشندوهم به گروهی ضرورت داریم که به دموکراسی ایمان داشته باشدوبارفتاردموکراتیک،انرابردولتوسیاستوروابطانسانیدرکشورتحمیل کند.به زبان دگر،مابه یک قشرحافظ دموکراسی ضرورت داریم.قشریکه دغدغه اش دموکراسی باشد.

منالاه تفیق

هالند

مورخ مارچ ۲۰۱۱

In this article

Join the Conversation