
نویسنده: عباس دلجو
درین اواخر شیونیستهای قبیلوی پروژه و طرح شناسنامه الکترونیکی را که در آن هویت قومی اقوام گوناگون کشور را از قلم انداخته و فقط به واژه ملت، آنهم «افغان» بسنده کرده است، را زیر دست گرفته و در واقع با این کارشان با یک تیر دوفاخته را بهم دوخته اند . اول انکار هویت های متکثر قومی اقوام مختلف کشور و دوما ادغام همه ای هویت های قومی در هویت قوم پشتون (افغان) . تجربه گذشته نیز نشان داده است که شیونیست های قبیلوی از دوصد و شصت سال به این طرف، برای تثبیت هژمون و استیلای قومی شان، مولفه های بنیادی هویت ملی (اقوام گوناگون کشور را) نادیده گرفته و فقط به یکی از اجزای تشکیل دهنده آن (قوم پشتون) توجه مبذول داشته، در واقع هویت ملی را خدشه دار ساخته و این واقعیت غیر قابل انکار را که در کشور چند قومی مثل افغانستان، هویت ملی برآیند هویت های متکثر و رنگین کمان قومی است را کتمان کرده اند .
در حالیکه هویت ملی فقط و فقط از طریق رشد و بالندگی هویت های گوناگون قومی در یک گستره جغرافیائی واحد مبتنی بر منافع مشترک جمعی و گسترش مشارکت سیاسی و گردش نخبگان اقوام، محقق میگردد و لاغیر . چون هویت ملی واقعیتی جدا ازین رنگین کمان اقوام و مذاهب و زبان و فرهنگ های گوناگون کشور نبوده و تثبیت آن مستلزم انکار و یا کتمان هویت های متکثر اقوام نمی باشد . بلکه با قبول این هویت های متکثر قومی و حفظ همه انگاره های هویتی اقوام با همه ای گونه گونی هایش و استفاده از تمام فرصت ها، توانائی ها، استعدادها و مواهب آن، میتوان برای تثبیت هویت ملی، هزینه کرد .
چون در افغانستان اقوام گوناگونی شامل گروه های زبانی، مذهبی، نژادی و فرهنگی متفاوتی زندگی میکنند و هر یک از اقوام افغانستان با وجود تعلقات سیاسی، تاریخی و فرهنگی که به کشور شان دارند هرکدام مستقلا دارای هویت قومی، سابقه تاریخی، اصول فرهنگی، سنت های جمعی، زبان و مذاهب جداگانه ی نیز میباشند .
بناء در همچو کشوری پلی اتنیک، طرح مساله هویت های متکثر قومی از اهمیت ویژه و حساسی برخوردار بوده و با برخورد جدید با مساله هویت های متکثر قومی، می توان شالوده هویت ملی را که اصلا در طول تاریخ سیاه افغانستان اساس گذاشته نشده است، پی ریخت . زیرا غنامندی هویت ملی در گرو رشد هویت های متکثر گروههای مختلف قومی است که یکجا شدن این هویت های متکثر در یک هویت کل، لایه های هویت جمعی و یا همان هویت ملی را غنا و عظمت میبخشند که فربه بودن این هویت جمعی خود، چتر حمایتی میگردد تا خرده فرهنگ ها و هویت های متکثر را از نابودی حفظ نمایند . در واقع این هویت های متعدد قومی و هویت ملی در یک رابطه دوجانبه، در رشد و غنامندی هم تاثیر متقابل دارند . اصلا مصالح و مواد عمده ساختار هویت ملی در یک کشور پلی اتنیک را، همانا رنگین کمان هویت های قومی تشکیل میدهند . امکان ندارد بدون در نظر گرفتن هویت های رنگارنگ قومی بتوان ساختار هویت ملی را شکل بخشید .
از آنجائیکه هویت ملی یک پدیدهای جمعی بوده و بر بنیادهای فرهنگی، تاریخی و اعتقادی اقوام گوناگون کشوراستوار میباشد، بناء در کشوری پلی اتنیک و کثیرالاقوامی چون افغانستان، زمانی این پدیده تخقق می یابد که در برگیرنده تمام هویت های قومی، مذهبی و فرهنگی این سرزمین بوده و باور های فرهنگی و تاریخی همه اقوام که از عناصر اصلی هویت ملی به شمار میروند، باید در شکل دهی آن سهم درخوری داشته باشند . یا به عباره دیگر “هویت ملی” یک هویت فراقومی بوده که از مجموع هویت های متکثر اقوام و جوامع گوناگون در چارچوبه جغرافیای سیاسی خاص و در چوکات حاکمیت سیاسی واحد و بر مبنای تامین منافع مشترک، شکل گرفته، قوام یافته و با حفظ هویت های متکثر قومی، یک هویت واحد سیاسی، فرهنگی و تاریخی جدیدی را بخود اختصاص داده که در فرهنگ سیاسی آنرا “هویت ملی” نام گذاشته اند . اصلا درکشورهای پولی اتنیک و کثیرالاقوامی چون افغانستان امکان ندارد هویت ملی را جدا از هویت های متکثر قومی مطرح کرد .
بخاطریکه هویت ملی بر مبنای مشارکت نماد های مختلف قومی در بستر حاکمیت واحد سیاسی تعریف میگردد و هر قوم از آن بمثابه تبلور دهنده ای آرمانهای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی شان به دفاع بر میخیزند . که این سرنوشت مشترک و پیوند عاطفی با روح جمعی، تعلق جدیدی را پی میریزد که فراقومی بوده و این تعلق ملی، هویت جدیدی به اقوام میدهد که آن را میتوان “هویت ملی” نام گذاشت . با این تعریف مشخص میگردد که هویت ملی مجموعه خصوصیات تاریخی، فرهنگی و روانی یک ملت است که متشکل از هویت های مختلف قومی و فرهنگی بوده که در چارچوبه جغرافیای سیاسی واحد، زندگی کرده و مشترکا در ساختار حاکمیت سیاسی، فرهنگ و اراده جمعی را متبلور ساخته اند که فرهنگ و هویت ملی از آمیختگی این فرهنگ های متنوع و هویت های متکثر قومی نزج گرفته و نماد روح جمعی و یا هویت ملی را تشکیل داده اند.
متاسفانه در گذشته شیونیست های قبیلوی، طرح هویت های گوناگون قومی و تحقق خواسته های مشروع آنان را واگرایی، تجزیه طلبی و تفرقه اندازی قلمداد کرده و آن را به مثابه تهدیدی جدی علیه هویت ملی مطرح می کردند . اما جوابی به این پرسش عمده و چالش برانگیز نداشتند که چگونه در کشور کثیرالمله ای چون افغانستان با انکار هویت های متکثر گروه های مختلف مذهبی، قومی، زبانی و فرهنگی، به هویت ملی، اتحاد ملی، همبستگی ملی ثبات و پیشرفت و توسعه همه جانبه دست یافت؟. این واقعیت غیرقابل انکار را باید در نظرداشت که اصلا بدون به رسمیت شناختن هویت های قومی، نمیتوان در بین اقوام گوناگون کشور، حس تعهد و وفاداری و انسجام و هماهنگی بر محور اصول و ارزش های مشترک ملی، بوجود آورد .
یعنی هیچگاه نباید تصور کرد که با انکار هویت های گوناگون قومی می توان هویت ملی واحدی را ایجاد کرد . در حالیکه هویت ملی در یک کشور پلی اتنیک، زمانی تحقق می یابد که از مجموع هویت های گوناگون قومی، یک هویت مشترک جمعی در قلمرو سیاسی واحد، ایجاد کرده و ازین طریق در بین اقوام گوناگون با وابستگیهای مختلف فرهنگی، نژادی، مذهبی و زبانی، احساس وابستگی و تعلق شدید به هویت جمعی که از آن به هویت ملی تعبیر میشود، خلق کرد .
به همین دلیل، “هویت ملی از نظر جامعهشناسی به مثابه نوعی احساس تعهد و تعلق عاطفی نسبت به مجموعهای از مشترکات ملی جامعه است که موجب وحدت و انسجام میشود و دارای ابعاد مختلف خرده فرهنگ ملی، دینی جامعهای و انسانی است و ویژگی اصلی آن قابلیت انعطاف اجزاء آن و بومی بودن ابعاد تشکیل دهنده آن میباشد. “{۱}
واقعیت قومی در کشور ما، واقعیتی متنوع و متکثر است و طبعا ایجاد وحدت، همگرائی، انسجام و یکپارچگی در بین این واقعیت های متنوع، منوط به درک و هضم و قبول این واقعیت ها میباشد . باید بپذیریم که پیش زمینه های ایجاد یکپارچگی، همبستگی و اتحاد ملی فراهم سازی امکان و توان درک و هضم هویت های گوناگون قومی در کشور میباشد . همانطوری که هویت ملی در سطح کلان آن، وسیله تفکیک یک ملت از ملت دیگر میباشد، دقیقا هویت قومی نیز همان نقش را در راستای تفکیک یک گروه قومی از سایر گروهای قومی، ایفا میکند .
حالا تکلیف افغانستان که هم کشور پلی اتنیک و چند ملیتی است و هم سابقه تبعیض نژادی و ستم ملی حد اقل دو صد و شصت ساله داشته و حکام مستبد و شیونیستهای تمامیتخواه افغانستان،این هویت های متکثر قومی را در درون هویت قوم غالب به تحلیل برده و برخورد سلبی و انحصاری با این تکثر هویت ها و تشخص ها داشته اند، با جهانی که در راستای قبول این واقعیت های متکثر هویتی در کشور های گوناگون گامهای موثری برداشته اند، چه خواهد بود؟ و ازین به بعد دولت افغانستان نوعیت برخورد با این تنوع فرهنگی و قومی را چگونه تنظیم خواهد ساخت؟. “با توجه به اینکه در اغلب موارد، ملتسازی بنیاد قومی دارد، در جوامع چند قومی در صورتی که هویت ملی تنها بر عناصر فرهنگی یک قوم متکی بوده و در نتیجه موجب محرومیت یک یا تعدادی از اقوام از برخی حقوقشان شود و بنابراین مورد تبعیض و نابرابری قرار گیرند یا آن را احساس نمایند، به راحتی امکان برجسته شدن یا تقویت شدن هویت قومی در مقابل هویت ملی وجود دارد. این امر می تواند محرکی قوی برای دست یازیدن به اعمال سیاسی و مدعی شدن برای حق تعیین سرنوشت و در نتیجه بحرانهای قومی شود.”{۲}
اما حکام مستبد و عقبمانده قبیلوی و شیونیست های تمامیت خواه قوم پشتون، در طول بیشتر از دوصد و شصت سال حاکمیت استبدادی و انحصاری شان، تنوع زبانی، قومیتی و مذهبی اقوام را بمثابه تهدیدی علیه حاکمیت استبدادی و تک قومی خویش پنداشته و با انکار هویت اقوام و تکثر و تنوع زبانی، فرهنگی، مذهبی و تاریخی آنان، نه تنها اساس مشروعیت حاکمیت شان را زیر سوال بردند بلکه با ایجاد سد عدم اعتماد بین اقوام محروم و دستگاه سیاسی، کشور را روز به روز در منجلاب فساد و ناامنی و عقب افتادگی غرق کردند. این نگرشی مبتنی بر تعریف تکبعدی از «هویت ملی» و انکار واقعیت های قومی، زبانی، مذهبی، تاریخی و فرهنگی اقوام گوناگون در کشور، نه تنها تخریب و نابودی بنیان های هویتی اقوام محروم را باعث گردید بلکه نابودی همبستگی و اعتماد ملی را نیز در کشور استبدادزده ما، رقم زد . با این شرایط آیا می توان از یک هویت همه شمول ملی سخن گفت؟ مگر از لازمه داشتن هویت ملی، تعلق خاطر و پیوند اقوام با سرنوشت ملی و مشارکت نخبگان آنان در یک تناسب عادلانه در ساختار حاکمیت سیاسی و برخوردار از امنیت روانی و اجتماعی نمی باشد؟.
طبعا جواب آری است و تجربه کشور های آزاد و دموکراتیک و پلی اتنیک نیز این را نشان میدهد که قبول واقعیت های قومی، مشارکت همگانی در ساختار حاکمیت سیاسی و تأمین حقوق شهروندی آنان صرف نظر از هر عقیده و سلیقه، ضامن همزیستی همگرایانه آنان در جغرافیای واحد سیاسی گردیده و توسعه اقتصادی، علمی، فنی، صنعتی را بر ای کشور شان به ارمغان آورده اند . “با توجه به این امر، ارتباط بسیار نزدیک هویت ملی با حقوق شهروندی روشن میشود. شهروندی شأنی است که در آن بهطور ضمن برابری انسانهایی که عضویت یک ملت و دولت ملی را پذیرفتهاند تأکید شده است. این تساوی و برابری در حقوق شهروندی است. حقوقی که بهطور رسمی تمامی اعضای یک ملت سوای تمایزات نژادی، زبانی و قومی دارای آن هستند. اهم این حقوق عبارتند از: برابری و تساوی در فرصت دستیابی به مقامات سیاسی و اداری جامعه، فرصتهای اساسی مانند تحصیلات، شغل مناسب، امکانات رفاهی، حقوق و امتیازات قانونی و مشارکت سیاسی.”{۳}
پی نوشت ها :
۱ – رزازی فر، افسر (۱۳۷۹) الگوی جامعهشناختی هویت ملی در ایران، فصلنامه مطالعات ملی، شماره ۵، سال دوم، پائیز ۷۹.
2 – ایوبی، حجتالله (بهار ۱۳۷۷)، “ شکافهای قومی و خشونت درپیکارهای سیاسی”، فصلنامه مطالعات
3 – قیصری، نورا… (بهار۱۳۷۷)، “قومیت عرب و هویت ملی در ج.ا. ایران”،فصلنامه مطالعات راهبردی، پیش شماره ۱، صص ۸۳-۴۹.
منبع : سایت نمای نزدیک
شبکه ی سرتاسری مردم هزاره