تعمیق بحران و تکرار یک فاجعه

نویسنده: محمد رضا هویدا

معضل هجوم هر ساله کوچی ها به قریه ها و دهات مناطق مختلف کشور از جمله ولایات مرکزی کشور، با آنکه در ظاهر به یک صورت رخ می دهد، اما هر ساله شکل و شمایل خاصی به خود می گیرد. به ظاهر افراد کوچی در جستجوی چراگاه و مرتع برای سیر کردن مواشی شان، مناطق کشور را می پیمایند و سر از ولایات مرکزی در می آورند.

اما آیا واقعا مسئله به همین سادگی بوده و فراتر از آن چیزی نیست؟ هجوم افرادی مسلح، بر ده ها قریه در حالی که مجهز به انواع جنگ افزارهای سبک و سنگین هستند، سوار بر موترسایکل و موترها، و به آتش کشیدن خانه ها و انبارهای مواد خوراکی انسانی و حیوانی و کشتزارها، در کشوری که جنگ علیه تروریزم جریان دارد و دهها هزار سرباز داخلی و خارجی برای تامین امنیت شهروندان مبارزه می کنند و امنیت اولی ترین و حیاتی ترین مسئله می باشد، به چه میزانی توجیه پذیر خواهد بود.

اگر همه اینها را در قالب نزاع و نزاکتی که همیشه میان کوچی و ده نشین بوده خلاصه کنیم پس جنگ و ناامنی را چگونه ترسیم خواهیم کرد و چه تصوری از آن خواهیم داشت؟ چگونه می توان پذیرفت که افراد مسلحی که قریه ها را به آتش کشیده و در کوه ها سنگر گرفته و در مقابل نیروهای پولیس و امنیتی آتش می گشایند، صرفا کوچی هایی هستند که به دنبال سیر کردن شکم گوسفندان شان هستند؟

بر اساس گفته های مقامات محلی، شوراها و تشکیلاتی که با کوچی ها در ارتباط هستند و یا از آنها نمایندگی می کنند، ارتباط افراد مهاجم مسلح را با کوچی ها رد می کنند. پس این ها چه کسانی می توانند باشند؟

چه دست هایی می تواند در پشت پرده و صحنه گردانی این گونه قضایا هست که از ایجاد اختلاف و بی نظمی و هرج و مرج نفع می برد؟

طالبان و گروه های افراطی و تبعیض گرا یا حلقات دیگری در کشور که منافع خود را در ایجاد بی نظمی و هرج و مرج می بینند؟

آنچه مسلم به نظر می رسد این است که حرکت های خزنده ای در کشور در جریان است تا با استفاده از هر امکانی، ناامنی و بی ثباتی را گسترش دهند. تلاش های فزاینده ای در طول چند سال گذشته وجود داشته است تا خصوصا مناطقی از کشور را که از امنیت و ثبات بالا یا نسبی برخوردار بوده اند را به بی ثباتی و نا امنی بکشانند. این تلاش ها نتایجی نیز داشته است. ولایات شمالی که از جمله مناطق امن به شمار می رفت، نا امن شده اند. شماری از ولایات کشور حضور طالبان و ناامنی را اکنون در مقیاس وسیعی تجربه می کنند.

اما با وجود همه اینها، وظیفه دولت حفظ و حراست از امنیت و ثبات کشور، حفظ امنیت و جان و مال شهروندانش می باشد. اقداماتی که در سالهای گذشته صورت گرفته که بیشتر در قالب تشکیل کمیسیون های بررسی و ارزیابی و ارایه پیشنهادها بوده نتوانسته اند راه به جایی ببرند. ضمانت اجرایی فرمان ها و تصمیم گیری کمیسیون ها در حدی نبوده که باعث حل مشکلات شود.

هر ساله با بروز نزاعها، کمیسیون هایی از سوی حکومت برای حل آن تشکیل شده، که اولا در مورد نحوه تشکیل و خصوصیات آنها انتقادها و نگرانی هایی وجود داشته است و علاوه بر آن پس از اعلام نتایج کار و تصمیم گیری های آنها، به دلایلی مشکل به حال خود باقی مانده و کاری صورت نگرفته است که به تدریج این مشکلات جمع شده و تبدیل به بحران ملی گردیده است. حل چنین بحرانی نیاز به صداقت، جدیت و عزم راسخ دولت دارد. دولت برای بروز، ادامه و گسترش این بحران باید مسئولیت پذیر و پاسخگو باشد. تعلل و وارونه نمایی قضایا نه تنها به حل بحران ها کمکی نمی کند بلکه موجب تشدید، تعمیق و نهادینه شدن بحران ها و مشکلات در کشور می گردد.

منبع: روز نامه افغانستان

شبکه ی سرتاسری مردم هزاره

In this article

Join the Conversation