داکتر یعقوب یسنا
جغرافیای مرکزی افغانستان، منابع تاریخی، فرهنگی و اساطیری، برای پژوهش دارد. اما کمتر به پژوهش ومعرفی این منابع پرداخته شده است.
در این جغرافیا، مردمی زندگی میکند که از نظر تباری با مردم دیگر افغانستان تفاوت دارد. این مردم که به نام هزاره مشهور اند؛ تبار آسیایی دارند تا هند و ایرانی. بنابراین می توان گفت که مردم هزاره، یکی از اقوام بومی در افغانستان و منطقه است. به طور عموم در جغرافیای مرکزی افغانستان زندگی میکنند و مرکز این جغرافیا، ولایت بامیان میباشد.
بامیان با داشتن دو بودا (که در زمان طالبان تخریب شد)، نماد تمدن جهان باستان در منطقه میباشد. بامیان نه تنها یک ولایت تاریخی، بلکه با پیشینه اساطیری است که در قدیم به عنوان جغرافیای مقدس و یتوپیایی تصور میشده و یک شهر آرمانی بوده است.
به باور میرچا الیاده، شهرهای بزرگ از دو نماد اساطیری برخوردار است: یک، نماد مینوی (۱ ، ص ۲۰ ) و دو، نماد مرکز (۱ ، ص ۲۵ ). شهر بامیان برای انسان باستان، برخوردار از نماد مینوی و نماد مرکز میباشد. تصور از بامیان همیشه، بام جهان و مرکز جهان بوده است. البته این تصور، یک تصور اساطیری است. انسان از جغرافیای که در آن زنددگی میکند، معمولا این تصور را از جغرافیای زندگی اش دارد. اما در برخی از شهرها این تصور نهادینه می شود: اورشیلیم، روم، ایران ویج و… . بامیان هم از جمله چنین شهرها می تواند باشد.
جغرافیای اساطیری جهان در اوستا دارای هفت کشور است. در بندهشن آمده است: «هنگامی که خورشید برآید بر کشور ارزه، فرددفش، ویددفش و نیمی از خونیرس تابد و هنگامی که اینجا روز است، آنجا شب است…» (۲ ، ص ۱۴۱ ) یعنی در کشورهای سوه، ورجرشن، وروبرشن و نیمی از خونیرس، شب است. خونیرس کشوری است در مرکز جهان و ارزه کشوری در شرق جهان است که آفتاب هنگام طلوع، نخستین بار بر کشور ارزه میتابد.
بامیان در اوستا «بومیه» آمده که معنای آن، روشن و تابان است. در سه مورد به کار رفته است: یک، نام ایزد است که پیش از خورشید در آسمان ظاهر میشود و گردونهای که خورشید را میکشد، آن را هدایت میکند (۵ ، ص ۹۴۳ ). دو، برای صفت خونیرس به کار رفته است: «… سه بار در هر روز و هر شب بدین کشور «خونیرس» بامی (درخشان) درآید» (۴ ، ص ۲۲۷ ). سه، نام کوهی در اوستا است: « نخستین کوهی که از زمین برکشیده شد، «البرز» …، هفتمین «بومیه»، …» (۴ ، ص ۴۸۵ ).
بنا به برداشت اوستا در آغاز، جهان هموار بوده، بعدها کوهها از زمین برآمده اند و در مدت زمانی، بلند شده اند. در میان این کوهها، هفتمین کوه، «بومیه» بوده است که از زمین برآمده است.
اوستا، کتابی است؛ از آنچه که یاد میکند، در باره آن توضیح نمیدهد. فقط با یادآوری کوتاه، از آن میگذرد. زیرا انسان روزگار اوستا، آنچه را که اوستا از آن یاد میکرده، آن را می شناخته است. بنابراین، در اوستا نیاز دیده نمیشده تا در مورد هرچه، توضیح بدهد.
اشارههای اوستا به «بومیه» میرساند که بامیان در اوستا هم به عنوان یک امر قدسی (نام ایزد) و صفت خونیرس (کشور مرکزی جهان)، و هم به عنوان یک مکان (کوه بومیه)، امر شناخته شدهای بوده است.
«بومیه» در اوستا ریشه واژه بامیان است و به عنوان مکان، میتواند به همین بامیان موجود دلالتکند. اگرچه جغرافیای واقعی را نمیتوان به طور کامل با جغرافیای واقعی، تطبیق کرد. زیرا جغرافیای اساطیری، نمادین است. این را هم نمیتوان نادیده گرفت که نام کشورها و شهرها، منشای اساطیری دارد. یعنی جغرافیای نمادین اساطیری، صورت واقعی و زمینی یافته است.
مورد دیگری که بامیان را به واژه «بومیه» در اوستا میرساند: ریشه شناسی واژه بامیان است. در زبان پارسی دری غیر از واژه بامیان که نام ولایت بامیان است؛ هیچ واژهای را نمیتوان یافت مشابهت آوایی و معنایی با واژه «بومیه» داشته باشد.
در این نوشته لازم است تا در باره نام یکی از کشورهای اوستایی، تامل کرد: «ارزه» نام یکی از کشورهای هفتگانه جغرافیای اساطیری جهان اوستایی، مشابهت آوایی و معنایی با نام قوم هزاره و سرزمین هزاره دارد. مردم هزاره، واژه «هزاره» را به صورت «ازره» تلفظ میکند. و از «ازره» هم نام جغرافیا و هم نام مردمی که در این جغرافیا به سر میبرد، اراده میشود.
در اوستا «ارزه» نام یک کشور است اما از مردم و نام مردم این کشور، خبری نیست. فقط همین قدر معلوم است؛ این کشور در شرقی ترین بخش جغرافیای اساطیری اوستا قرار دارد.
از نظر زبانشناسی، تغییر آوایی «ارزه» به «ازره» یک تغییر شناخته شده و علمی است، که در اکثر از واژههای زبانها، از این نوع تغییرات رخ میدهد. آوای /r/ بعد از آوای /a/، یک ثقلت تلفظی ایجاد کرده است. این ثقلت، سبب شرایط آواییای شده است که درنتیجه، در موقعیت آوایی /r / و /z / تغییر رونما شده و جابجایی واجی صورت گرفته است. از این نمونه میتوانیم در زبان پارسی دری امروزی، مثال بیاوریم: واژه «قفل» عربی، تحت همین شرایط آوایی، در زبان پارسی دری، «قلف» شده است.
در پژوهشهای باستان شناسی، تاریخی و اساطیری روشن شده که پیش از آریاییها در سرزمینهای افغانستان و ایران، مردمان بومی آسیایی با تمدن کشاورزی زندگی میکرده است. مهرداد بهار در ارتباط دیدگاه واقعگرایانه دارد: «در این میان می توان گمان داشت، ولی به علت قلت مدارک قطعی، نمیتوان بیش از حد یک فرضیه بدان باور داشت، که در هند و ایران، آریاییان که در سطح پایین تری از تمدن نسبت به بومیان دره سند از یک سو و اقوام کشاورز نجد ایران و به ویژه اقوام بینالنهرینی از سوی دیگر قرار داشتند، آریاییها در پی تصرف سرزمینهای سند و ایران، و درآمیختن با بومیان زیر تاثیر تمدن پیشرفته تر آنان بومیان قرار گرفتند» (۲ ، ص ۴۸۸ ). این دریافت، نشان میدهد که بومیان نسبت به مهاجمانی که امروز به آریایی شهرت یافته، از مدنیت بالایی برخوردار بوده است.
در شاهنامه فردوسی هم به چنین مدنیتی، اشاره شده است: بنابه روایت شاهنامه، تهمورس، دیوان را گرفتار میکند و میخواهد همه دیوان را بکشد، اما در بدل وعده کردن دیوان به تهمورس که به او هنر خط را یاد میدهد؛ تهمورس از کشتن دیوان میگذرد. دیوان به تهمورس نوشتن را یاد میدهد (۶ ، ص ۷ ). برخی از پژوهشگران، دیو را مردم بومی و غیر آریایی را دانسته اند.
سخن آخر، این که: بامیان یکی از شهرهای جهان باستان با پیشینه اساطیری است و هزاره ها با این شهر پیوند تاریخی و حتا پیشا تاریخی دارد. بودای بامیان میتواند نمونه بارز این ادعا باشد: بودای بامیان چهره اساطیری و خداگونه انسان هزاره را به نمایش میگذاشت. طوری که گزنوفان میگفت: اگر اسپها هم تصور از خدا میداشتند؛ خدای شان را مانند خودشان میساختند.
انسان هزاره با به صورت کل با آسیای مرکزی، و به طور خاص با ایران، شبه قاره هند (۳ ، ص ۱۶۳ ) و افغانستان رابطه تاریخی و پیشا تاریخی دارد. به این معنا که هزارهها، بومی ترین انسان آسیا و منطقه است.
کتابنامه
۱- بهار، مهرداد. پژوهشی در اساطیر ایران: پاره نخست و دوم. چاپ هفتم تهران: آگاه ۱۳۸۷ .
۲- خاوری، محمد تقی. هزاره و خراسان بزرگ. چاپ اول تهران: عرفان ۱۳۸۵ .
۳- دوستخواه، جلیل. اوستا، جلد اول. چاپ سیزدهم تهران: مروارید ۱۳۸۷ .
۴- ————— اوستا، جلد دوم ——————————- .
۵ – الیاده، میرچا. اسطوره بازگشت جاودانه. ترجمه: بهمن سرکاراتی. چاپ دوم تهران: طهوری ۱۳۸۴ .
۶ فردوسی، ابوالقاسم. چاپ اول تهران: انتشارات جاویدان .
شبکه ی سرتاسری مردم هزاره