هزاره ها، ترک تبار اند و زبان مادری شان در قد یم، ترکی بوده نه فارسی

عباس دلجو

بخش اول | بخش دوم | بخش سوم

اما هزاره ها، از حدودا بیست و دو درصد واژه های ترکی – مغولی دیگری غیر از وام واژه های عام ترکی که در بالا ذکرش رفت، استفاده می کنند . این واژه های خالص ترکی، فقط و فقط در زبان هزارگی مورد استعمال داشته و دریافت معانی این واژه ها مختص به هزاره ها و ترک زبانان میباشند و ما، در گویش هیچ یک از فارسی زبانان بجز هزاره ها، سراغی از آن واژه ها نداریم .

اصلا سایر فارسی زبانان به استثنای هزاره ها، معنی آن واژه ها را نمیدانند . بخاطری که آن واژه ها همه منشاء ترکی – مغولی دارند که فقط و فقط هزاره ها و ترک تباران معنی آن واژه ها را میدانند و بس . شما بطور نمونه این دوبیتی های پائین را بخوانید، تصدیق خواهید کرد که تعداد زیادی از واژه های ترکی – مغولی در ساختار آن سهیم بوده و به همین دلیل، هیچ فارسی زبانی در دنیا معنی این دوبیتی ها را نخواهند فهمید :

بِیِه تو کَندوچَه چِیجِین تو پَسکِی = جُورا سنگ اُوغُور، کوما اَمَسکِی
قِیتِه تو گُودَی اِی سَید اَدَلِی = اُونگِه تو پِیک، پِیچای تو مار زنگِی
********
بُوگِی شِیری نیشانی از محل خو = بیسه سَم کو دَ گوش دیل غزل خو
سونی قَیشَخ شودی جاغِه مه توغ کو = بیدی ماخ از لبای پور اَسَل خو
********
خَیمِه سَفِید دَزو اَیلاق می زیبَه = دَ کومِه تَرقِیدَه قَیماق می زیبَه
دَ کومِه تَرقِیدَه قَیماقِ گوسپُو = آشُوق بازی دَ هَمقُراغ می زیبَه
********
خود شِی رافتَه بَدَر، دَ پایِ اَیلاق = مَرَه پورتَه کَدَه دَ کُنجِ قِشلاق
دو سِه سیر جَو دَدَه نِیم شِی سیاقاق = نَه پِیلَه یَه نَه چَمچَه یَه نَه سَرماق
********
اَمو بیِه تیاغَه ما بَلَیخور = اَمُو وُنگِه چِیراغَه ما بَلَیخور
کِی آشُوق دَردِ چَشمانَش نَبینَه = پَغَچِی دَماغَه ما بَلَیخور
********
بِیلِه خانَه کُومتَی کومتَی مِیگَردِی = بُوترُونغُو ریش دَ دِیلمَه کَی مِیگَردِی
بُوترُونغُو ریش قَدَک تو دال وَرِی یَه = اُوقرای تو گُرگ قَدِ مال وَرِی یَه
********
شِیرین مو گودَرَه پوجِی موکُونَه = مونَه دِیدَه اِسنَه سونجِی موکُونَه
مونَه دِیدَه اِسنَه سونجِی رَه قُربان = دَ آشوقِی بَواردَلجِی موکُونَه
********
دِیلیِم تَنگَه دِیلِیم تَنگَه بِلدِه تو = بَلدِه کَشکِیو و پِیرکِی و دَلدِه تو
بِلدِه نان بُوتَه و قُورُوتِی و اُوگرَه = بِلدِه شیر روغو و شیر مَلیدِه تو
********
باچِه تو بُومُورَه مُلٌایِ قُوقُور = سَرِ دِیدِه مونَه کَل کَدَه شُوبتُور
مو، سَه کَنِی اِی سَر موندَلِی رَه = شَو تا صَبا اَیگَندُوم بِیلِی رَه

********
به چند نمونه از ضرب المثل های خالص هزارگی نیز توجه کنید که نه تنها مملو از واژه های ترکی-مغولی میباشند که حتی معادل این ضرب المثل ها را در زبان فارسی، اصلا نداریم . ضرب المثل های هزارگی :

“بزغَلِه اِرکَه تو بِیلِه جاگِه خوندِه خو گِیمِیز نَه”.
********
“چاپُوش اَگَه تَشکِی تاکَه رافت، اِیلغُو مِیزیَه”.
********
“خاتونِ اَغبَد غَدَر طوی مورَه، گَوِ بَد لَبِ جوی”.
********
“گرگ کَلُو خورد، هفت نَوَه اَلغُوج کَد”.
********
“بورگُوج که سُلچِی کَنَه، قوقری رَه نه موخرَه”.
********
“پِشقِیل رَه دَ کَورِه اُشتُر جورگَر شِی لِیلِی نَه”.
********
“جَگِه یِرغَه، اود اود رَه پُورمُشت کَد”.
********
” گاو مُوگَه اَگَه پِیشنه دَندُو مِیدَشتُوم، تالَه رَه از مُوسُو سُرچِی موکَدُم”.
********
“پَیچِه سگ، سَقٌه پَراگ نَمُوشَه”.
********
و…

شما توجه داشته باشید که این تعداد واژه های ترکی مغولی، استعمال شده درین دوبیتی ها و ضرب المثل های هزارگی مانند :

بِیِه، کَندوچَه، چِیجِین، جُور، اُوغُور، کومه، قِیتِه، گُودَی، اَدَلِی، اُونگِه، پِیک، پِیچَه، بیسه، سَم، قَیشَخ، جاغِه، توغ، ماخ، اَیلاق، تَرقِیدَه، قَیماق، قُراغ، قِشلاق، قاق، چَمچَه، سَرماق، تیاغ، پَغَچِ، کُومتَی کومتَی، بُوترُونغُو ریش، وَرِی، اُوقره، قد، گودَرَه، پوجِی، اِسنَه سونجِی، دَلجِی، بِلده، کَشکِیو، پِیرکِی، قُوقُور، شُوبتُور، سَه، موندَلِی، اَیگَندُو، بِیلِی، اِرکَه تو، خوندِه، چاپُوش، تَشکِی، تاکَه، اِیلغُو، خاتون، اَغبَد، غَدَر، کَلُو، نَو، اَلغُوج، بورگُوج، سُلچِی، پِشقِیل، کَورِه، لِیلِی، یِرغَه، اود اود، پُورمُشت، تالَه، مُوسُو، سُرچِی، سَقٌه، پَراگ و…

واضح میسازند که زبان مادری هزاره ها در قدیم ترکی بوده و بعدا فارسی جاگزین آن گردیده است . چون این واژه ها در گویش هیچ یک از فارسی زبانان دنیا مروج نبوده و سایر فارسی زبانان اصلا معانی آن واژه ها را نمیدانند و این میرساند که این واژه ها را هزاره ها از زبان مادری شان گرفته و بر زبان جدید شان (فارسی) تحمیل کرده اند . موجودیت اینهمه واژه های ترکی- مغولی در مکالمات روزمره هزاره ها، ثابت میکنند که زبان مادری آنان در قدیم ترکی بوده نه دری . به همین لحاظ در محاورات روزمره و فولکلور جامعه هزاره، هزاران واژه ی که منشاء ترکی، مغولی و حتی واژه های مخصوصی که تاهنوز ریشه آن معلوم نگردیده است مورد استعمال دارند . نگارنده، بیشتر از هزار و هشتصد واژه هزارگی را که منشاء ترکی، مغولی دارند، از منابع مختلف گردآورده ام که صرف طور نمونه به ترتیب الفبا تعداد قلیلی از آن واژه های ترکی – مغولی را که فقط و فقط در بین هزاره ها مورد استعمال دارند، بطور نمونه درینجا می آورم :

آبه/ { abā }: واژه ترکی آپَا به معنی مادر
آتهَ/ {atā } : واژه ترکی آتا به معنی پدر
آجَه/ {ajā } : واژه ترکی آچَه به معنی زن مسن . مادر کلان
آغیل{ağil } :واژه ترکی آغُل به معنی ۱ – محل زندگی ده یا قریه . ۲- جایگاهِ گله و بویژه گلهِ گوسفندان
اَبَغَه {ābağā }: واژه ترکی آباغا به معنی عمو ، برادر پدر
اُقرَه { oqrā }واژه ترکی آق قرَه به معنی چشم(سیاه و سفید)
آلغَه { alğā } واژه ترکی آلغا به معنی چکش
اَلَه {ālā }: واژه ترکی آلا به معنی ابلق یا سیاه و سفید
اَلَو {ālāw }: واژه ترکی آلاو به معنی شعله و نایرۀ آتش
اَیکَه{ āykā }: واژه مغولی اَکَه به معنی مادر
اَربُو {ārbo } واژه ترکی آرمان به معنی حسرت . آرزو
اِرکَه {erkā }: واژه ترکی ارناک به معنی انگشت شصت
اِرگاج { ergaj }: واژه ترکی اِیرگاج به معنی بز نری که پیشاپیش گله میرود
اُوچَت {ouçāt }: واژه ترکی اُوچتی به معنی ناگهان و بطور عمودی برخاستن
اُوچِی {oçi } واژه ترکی ایچماک به معنی نوشیدن، شُرب
اُلجَه { oljā } : واژه ترکی و مغولی اُولجا به معنی غنیمت جنگی
اُوگَی{ ogi } : واژه ترکی آوگای به معنی ناتنی، ناپدری
اُوبَه { obā }: واژه ترکی قزاقی اوبا به معنی توده های سنگ انباشته شده، تپه های کوچک
اُوج {üj }: واژه ترکی اُوج به معنی اشیای نوک تیز و عمودی
اور { or } : واژه ترکی اورو/اوروغ به معنی طایفه – اولاده یک پدر
اُورکهَ {orkā } : واژه ترکی اولکه به معنی سرزمین و جای ییلاق
اُوگرَه { ogrā }: واژه ترکی اوگرا به معنی اش رشته، کشکاب، آش
اُولار{oularr } : واژه ترکی اولار به معنی کبک نر – کبک زرین
اُولُوم { olum } : واژه ترکی یولوم به معنی گذرگاه اب
باتُور{ batur } : واژه ترکی، مغولی باتور/باتیر به معنی جسور و بی باک و دلیر
بای { bai }: واژه ترکی بای به معنی ثروتمند، لقب آدم ثروتمند
بَبَرداغ { bābārdağ }: واژه ترکی بوغورداق به معنی برآمدگی استخوان زیرگلو
بُوترا {butra } : واژه ترکی بوتراماق به معنی پراگنده شدن . پاشان شدن
بوته { butā }: واژه ترکی بوتا به معنی درختچه های کوتاه قامت
بُرداقی{bordaği }:واژه ترکی بُورداق/غ به معنی گاو چاق برای ذبح.فربه و پَروار شدن نیز باشد
بُغُوند { boğond }: واژه ترکی بُوغُون به معنی کلوله و کروی،برجستگی در اعضای بدن
بَلدَرغُو { bāldārğo }: واژه ترکی بالدیرغان به معنی گلپر، نوع گیاه سبز ساقه دار
بور { bur }: واژه ترکی بور به معنی رنگ خاکی
بُوربی{burbi~borbi } : واژه ترکی بوربای به معنی پاشنهءپا
بُورگُوچ { burguj }: واژه ترکی، ایغوری، قزاقی بورگود/بورگوت به معنی عقاب
بُوغَه { boğā }: واژه ترکی بوغا به معنی گاو نر
بُوغُوس { boğüs }: واژه ترکی بوخساماق/غ گریه درگلو بند شدن، عقده مند، خشمگین
بُولغُو { bolğo }: واژه ترکی بولغا به معنی آب کش کردن، بهم خوردن مایعات
بُولُوگ {bulüg }: واژه ترکی بوللوق به معنی زیاد، کثیر، فراوان،
بولَه { bolā }: واژه ترکی بولَه به معنی خاله زاده
بیرِی { beri }: واژه مغولی بیرِی به معنی عروس
بیکَه { bikā }: واژه ترکی مغولی بیکِی به معنی خانم محترم، زن برادر، زن کاکا
بِیگ { beg } : واژه ترکی بیگ به معنی بزرگ و خان و ثروتمند
بیگُم {begom } : واژه ترکی بیکِیم به معنی خاتون بزرگ، نامی رایج در بینِ زنان هزاره
بِیلَو { bilāw }: واژه ترکی بِیلاو به معنی سنگ مخصوص برای تیز کردن چاقو و کارد
بِیَه { beyā }: واژه ترکی بوی به معنی قد و قامت
پَک { pāg }: واژه ترکی پَک به معنی جمیع، همه، تمام
پُوپُوک{ pupug }: واژه ترکی پُوپُوک به معنی مرغان تاج دار، هدهد
پُوچُوق { puçüğ }: واژه ترکی بُوچُوق/غ به معنی بینی مجروح، پهن و کوتاه
تابُوغ { tabüğ }: واژه ترکی تابُوغ/ق به معنی سجده، پرستش، بوسیدن اشیای مقدس و متبرک
تالَه { talā }: واژه ترکی تالا به معنی سبزه، چمن
تِبشِی { tebşi } : واژه ترکی تِبسِی به معنی تغار چوبی که در آن خمیر کنند – سینی کوچک
تراغ { tārağ }: واژه ترکی تاراغ به معنی فرق سر
تسمه {tāsmā } : واژه مغولی تسمه به‌معنای بند، ریسمان، یا نوار باریک چرمی
تَغَه/تَغایی{ tāğayi~tāğā }: واژه ترکی، ایغوری تاغا/ی به معنی ماما، برادر مادر
تَکَه { tākā }: واژه ترکی تَکَه به معنی بز نر
تَگاو { tāgaw }: واژه ترکی تَکاو به معنی جلگه پرآب
تور {tor } : واژه ترکی تور به معنی ضد رام، رم دادن حیوانات.
تُولُوم { tülum }: واژه ترکی تُولُوم به معنی خشمگین و عصبانی
تَولَی { tāwlāi }:واژه ترکی تَولَی به معنی خرگوش
تُوی {toy }: واژه ترکی تُوی به معنی جشن و سرور و عروسی
تَیاق { tāyağ }: واژه ترکی تایاق به معنی عصا، چوبدست
جِرگَه {gergā }: واژه مغولی جِرگَه به معنی مجلس بزرگان، مجلسی دائره‌ای که بزرگان به مشورت بنشینند. به‌معنای دست‌جمعی، گروهی، باهم، همسان
جَلد { jāld }: واژه ترکی چالت به معنی تند و سریع و چابک
جُول {jul } : واژه ترکی جُول به معنی پوشش اسپ، پارچهِ و روانداز بزرگ، قطور و ژنده و ایضاً لحافِ کهنه و مُندرس
جُونگَی { jungāi } :واژه ترکی جُونگ/جونگای به معنی شتر بارکش، بچهِء شتر
جیجیغ {jijiğ ]}: واژه ترکی جیجیغ گداخته دنبه گوسفند

ادامه دارد

شبکه ی سرتاسری مردم هزاره

In this article

Join the Conversation

2 comments

  1. حسین مظفری پاسخ

    چرا نظریات ما را پخش نمی کنید محترم

  2. Ishaq Mohammadi پاسخ

    Qauma Salam.
    Sorry that I have no acces to Dari font therefore, wrting some sentances in English. I am partially agree with views of respected writter that Hazara is a Turko-Mogolian nation. But at the same time it is yet to be proved that Koshanees, Yaftalees etc are parts of Hazara. Although Turk tribes like Khalaji, Qarlooq are now parts of the majority of Hazara nation are Mongolianand those Turk tribes that were merged by the world,s ever Greatest qonquarer Gengez Khan on spring 1207 Grand Assembly (Qurultai). The Hazaragi langauge as a mixture of Turko-Mongolian langauge is a result of that merger. Today as we know with reference of “Baburnama” that some of Hazara tribes were speaking in Mongolee up to the second decade of 16th century. And this proofs that the major componant of Hazara nation consist of Mongols. The DNA scintific research oriented has proofed that this theory(SeeTravis, J. (2003). Genghis Khan‟s legacy? Science News, 163(6) 91). Dear Qauma ! as this is purely a scientific subject let us to give a chance for our young educated generation to go through purely scientific research not through old methodology i.e archaic references. At the same time I request and invite the young Hazara researchers to come forward in this field and present their Findings for the world.