افغانستان، قبرستان رویاها

عباس دلجو

“سنگ بنای دولت معاصر افغانستان بر اساس نژاد پرستی قبیلوی، خشونت طلبی، وحشت گرایی، لشکر کشی، تاراج، غارت، نسل کشی، کوچاندن اجباری، فرهنگ ستیزی، تمدن ستیزی، ناموس ستیزی و لوطیگری بدست جنگسالار کبیر احمد شاه درانی- ملتانی در دو صد و شصت سال قبل گذاشته شد… بدین تر تیب تاریخ معاصر افغانستان سیاه ترین صفحات تاریخ پنج هزار ساله مانرا تشکیل میدهد که در ٢۶٠ سال گذشته مردم ما در جهنم احمد شاه درانی و اولاده وی سوختند و هنوز می سوزند”{۱}.

تاریخ سیاسی افغانستان بعد از حاکمیت احمد خان ابدالی، تاریخ تشنه به خون است . تاریخ تبهکاری و سیاهکاری است . تاریخ خونین چشم از حدقه درآوردن ها، برادر کشی ها، برافراشتن دار ها، کاشتن نیزه زارها، اعمار سیه چالها، تیل داغ کردنها، واسکت بریدنها و ساختن کله منار ها است که شاهان و امیران افغانستان، گور کنان این قبرستان رویاهای نسل های متوالی بوده که انسان های این مرزو بوم را با تمام آرزوهای قشنگ و انسانی شان مدفون به زیر خاک سیاه نامرادی ها کرده اند .

تاریخ افغانستان، تاریخ سراسر ستم و اجحاف و استبداد و جنایت و تبعیض چند خاندان بر مردم افغانستان و نهادینه ساختن فرهنگ قبایلی و استبداد ستم شاهی بر مناسبات سیاسی، اجتماعی کشور است .

تاریخ افغانستان، تاریخ رواج ستم ملی و تبعیض نژادی بر اقوام و اقلیت های مذهبی از طرف حاکمان مستبد در راستای هژمونی و برتری طلبی قومی (اتنیکی)، آنهم با اعمال زور و خشونت و قتل عام و نسل کشی و زندان و شکنجه و تبعید، است .

تاریخ افغانستان، تاریخ ستم ملی و فرقه ی و محرومیت های سیاسی، اجتماعی انسان ها بخاطر وابستگی اعتقادی، نژادی و سیاسی آنان، توسط حکام دیکتاتور و مستبد افغانستان است که با سیاست برتری طلبی و اندیشه های نژادپرستانه، تاثیر منفی بر روحیه همبستگی و اعتماد ملی گذاشته و در نتیجه بحران ملی را دامن زده است. درواقع تاریخ افغانستان، تاریخ بی اعتمادی ملی، نابودی وحدت ملی و بحران هویت ملی است .

“تاریخ افغانستان، تاریخ “آرزو های بر آورده نشده و درد های عمیق تاریخی، زخم های دیرینه و کینه های انبوه شده، عقب ماندگی های رسوب یافته، جغرافیای پارچه پارچه شده، جامعه از هم گسیخته و حقایق کتمان شده و واقعیت های تحریف گردیده “{۲}. است .

تاریخ افغانستان، تاریخ حاکمیت های های ضد ملی و ضد مردمی است که شاهان و امیران و تاجداران تاریخ سیاه کشور با پیروی از سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن، با استخوان شکنی ملی، تخم تفرقه و عداوت را بین اقوام کاشته و ازین طریق پایه های تاج و تخت خون آلود شان را استحکام بخشیده اند . که نگاهی گذرا بر تاریخ گذشته ۲۶۰ ساله کشور، نسل کشی و جنایات سازمان یافته و ضد بشری آنان را در پوشش دفاع از قوم و قبیله و تبار شان برعلیه سایر اقوام و ملیت های محروم کشور به وضوح و آشکار می بینیم .

تاریخ افغانستان، تاریخی مملو از صفحات خونینی از سبعیت و ددمنشی و ستمگری و جنایت حکام و سر گذشت غم انگیز نسل کشی ها و بدار آویختن ها و شکنجه شدن های ملیت های محروم کشور است که با ددمنشانه ترین و غیر انسانی ترین روش ها، سرکوب و قتل عام شده اند .

تاریخ سیاسی افغانستان، تاریخ حاکمیت حکمرانان فاشیست و مزدوری است که همه در راستای تعمیل اراده سیاسی بیگانگان، خون هموطنان ریختند تا آسیاب خواست باداران شان را آز آن به حرکت درآورند . اصلا در افغانستان متاسفانه سنت انحصار قدرت به قیمت نابودی مردم و مزدوری به بیگانه به یک روش پذیرفته شده و لایتغیر زمامداران افغانستان تبدیل گردیده که هر یک بعد از دیگری که آمده اند صرف نظر از وابستگی ایدیالوژیکی شان، در ماهیت استبدادی، انحصاری و خوش خدمتی به قدرت های خارجی مثل هم بوده اند . شما با یک نگاه گذرا در تاریخ دوصد و شصت ساله کشور، شاهان و امیران گوناگون را می بینید که ظلم به مردم و مزدوری به بیگانه مخرج مشترک همه بود . زیاد دور نروید به همین دوره سی ساله گذشته نگاه کنید از چپی چپ تا راستی راست و حتی به اصطلاح دموکرات صرف نظر از دگرگونی تعلقات سیاسی ایدیالوژیکی شان، همه در خیانت به مردم و خدمت به بیگانگان گوی سبقت از هم ربوده اند.

“تاریخ افغانستان، نه تاریخ وزین است و نه درخشان، تاریخ گناه و جنایت است، تاریخ کشتارهمگانی، کله‏منارها، رقص‏شاهی، برده‏گیری، نسل‏کشی، کوچ‏ اجباری و جنگ‏ های خونبار قومی . بنابراین برای امحاء فرهنگ مرگ، نه ستایش از گذشته که اصلا وجود نداشته، بلکه به «بخشایش و رستگاری» نیاز داریم. ما به توبه نیاز داریم، به «اعتراف به گناه» در برابر قربانیان؛ اما تنها توبه کافی نیست، باید کفاره جنایت ها و گناهان‌مان را نیز بپردازیم. کفاره این جنایت‏ها تقدیر و زنده نگه‌داشتن خاطره‌‌ی آن‌هایی است که به جرم بی‌گناهی‌شان قربانی گشته‌اند، نیایش به پیشگاه کله‌منارشدگان و قربانیان، طلب بخشایش از آن‌ها “{۳}.

اکنون باید تاریخ را از نو، نوشت و با دید جدیدی به تاریخ نگریست . زیرا دید تاریخ نگری مردم افغانستان، تغیر کرده است . در گذشته تاریخ، نوکر حلقه بگوش شاهان و امیران بود و صفحات تاریخ مملو از ستایش و مدح و قهرمان سازی پادشاهان و قلدران و زورمداران و سرداران و خانان بود . اما در جریان ۱۴ سال جهاد و مقاومت برعلیه روسیه اشغالگر و مزدوران بومی آن، ورق برگشت و تاریخ در افغانستان تغیر مسیر داد به عوض مداحی شاهان و امیران تاجدار، حماسه های دلیری و مقاومت توده های محروم و زجرکشیده و گمنام کشور ما را به سرایش گرفت.

حالا قاب چین های دور دسترخوان شاهان و امیران و شیونیست های قبیله گرا باید به این واقعیت غیر قابل انکار اذعان کنند و از نگاه روانی آمادگی پذیرش این تغیر رویه تاریخ را پیدا کرده و بپذیرند که دیگر تاریخ در کشور ما نوکر حلقه بگوش شاهان و امیران جنایتکار نخواهد بود . تا با بیشرمی تمام توجیه گر اعمال ضد انسانی آنان گردیده و میزان کشتار و جنایت و آمار حرمسرا ها و زن بارگی های آنان را افتخار قلمداد کرده درج تاریخ نمایند . نه، ازین به بعد تاریخ را در قله های غرور آفرین بابا، پامیر، هندوکش، سلیمان، فیروزکوه و در دشت های خون فام سراسر کشور از شرق تا غرب از شمال تا جنوب در کنار گورهای خونین ازاده مردان گمنام و شجاعی که آرزوهای شانرا از خود پیش به گور فرستاده و صادقانه و شجاعانه تا آخرین رمق حیات از وجب وجب خاک آبایی شان دفاع کرده اند، خواهیم یافت .

صداقت تاریخ نویسان کشور و تعهد تاریخ نگری مردم ما در آن خواهد بود که ازین به بعد حوادث و رویداد ها را از متن مردم و توده ها به خوانش گیرند . تاریخ را به بیغوله ها به سراغ محرومان و ستمدیدگانی که هیچگونه وابستگی به دستگاه قدرت و پیوستگی به شرافت خونی !! شاهان و سرداران ندارند، بفرستند.

اکنون زمان آن فرا رسیده است که تاریخ نگاران متعهد کشور بنویسند که از گذشته تا کنون، علیرغم آن که افغانستان از جمله کشور های است که سیمای متنوع اتنیکی اقوام ساکن در ان بوضوح از کثیرالملیه بودن آن نمایندگی می کند . اما متاسفانه این تنوع نژادی و فرهنگی، توسط حکام سیاسی به نمایندگی از یک قوم خاص و یا ایدیولوژی خاص، انکار گردیده است که در نتیجه باعث تشدید ستم ملی و به حاشیه رانده شدن اقوام دیگر از حلقه حاکمیت سیاسی گردیده و بحران پیچیده و حل نشده ی اعتماد ملی را بوجود آورده است .

پی نوشت ها :
۱- دوصدو شصت سال در جهنم اولادۀ احمد شاه نوشته پروفیسور سید هاشمیان منبع: http://www.khawaran.com/HashemiyanSaeid_AhmadShahDuraniMultani.htm
۲- دموکراسی نوپا و تهدید استبداد تاریخی ! نوشته عبدالشکور اخلاقی http://www.bandamir.com/article164.html-
۳- مقاله خاطره‏، تاریخ، فراموشی – نوشته اسد بودا – http://afghanistanhistory.net/home/index.php?option=com_content&task=view&id=106&Itemid=3

In this article

Join the Conversation