کرزی قاتل من است

نامه ای از آدرس شهید میرداد به برادرش خالق:

خالق جان سلام ! برادرم مرا ببخش که هیچ وقت نتوانستم برایت یک جوره کفش و لباس نو بخرم و به سیل و سیاحتت ببرم . دوست داشتی سال اینده مکتب بروی و اخرین بار برایم گفته بودی یک دستکول مکتبی, قلم و کتابچه برایت بخرم. ولی ببخشید که نتوانستم درخواستهای تنها برادرم را بر اورده بسازم. بهر حال امروز وقتیکه یک جوان زخمی همسایه را از دامنه های کوی قوروغ روی دوش داشتم و می خواستم به داکتر برسانم, قوای گنگس و تریاکی قومندان اعلی قوای مسلح جمهوری اسلامی افغانستان و افراد مسلح دیگر بنام کوچی مست و بی پروا سر راهم را گرفته و بجرم همنوایی با زخمی زجر دیده ناسزا یم گفته و انگاه با تمام نفرت و قهرشان با مرمی قلبم را نشانه گرفتند و اینک قلب و زبانم از کار مانده اما خونم تازه به جریان افتاده است دیده شود بکدام سو خواهد رفت و کدام قصر را ویران خواهد نمود؟ من دارم بسوی بابه میروم دلم برایش دق کرده بود و تو خالقم دست مادرجان را ببوس و برایش وعده می دهم که به زودی با هزاران میرداد و خادم حسین دیگر ولی توانمند تر از هر زمان دیگر به شهر بابه برگردیم. هنوز کار ما تمام نشده است, هنوز عدالت تنها وبی حامی ست. عدالت طلبان مورد تهدید وتنفر قدرت گرایان قرار دارد و از جانب دیگر, هنوز هم اندیشه شیطانی در شانه های شهر من سنگینی نموده و فضای تنفس ملت ما را مسموم می نماید. هنوز نا مردمیها, وجدان شهر مرا ازار داده و زیر پای دارد! هنوز خون میرداد دریا دریا به زمین می ریزد. هنوز صدای پای ستوران زر, زور و کاروانهای انتحار و تریاک ارامش خانه و خواب خواهرم را تهدید می نماید. برادرم به بچه های دشت برچی برسان که صدای بابه را تنها نگذارند. مادر جان و خواهرم را بگو که برایم گریه نکنند. برادرم گرچه تو هنوز خیلی کوچک و خرد سال استی اما زمانیکه بزرگ شدی و به مکتب رفتی نگذار خون برادرت زیر پا گردیده و به هدر رود. تو به عنوان یک داد خواه عدالت طلب بکوش تا قاتل مرا به دادگاه حق و عدالت بکشانی و با قاتل من باید همانند هر قاتل دیگر رفتار شود تا راه هزاره کشتن برای همیشه مسدود گردد. باید روشن شود که خون میرداد بدون حامی نبوده و هیچگاهی از خون دیگران کم رنگتر نیست و قومندان اعلی هیچ برتری و حق بیشتر از من ندارد! بر سر هر کوچه وبرزن صدا بزن میرداد را به چه جرمی کشتید؟ اگر دغل کاران ارگ ترا اسیر نمود و قاضی شاه محکومت ساخت, بعد وقت تو را بسوی دهمزنگ می برند سرت را بالا بگیر از هیچ کرچ و کلاه مسخره نترس از کرزی, کوچی, چراغ داران و راه پاکنهای انها نیز هراس در دل راه مده, اینبار طنابهای دار سست تر از ان خواهند بود که پیکر قهرمانان را تاب بیاورند. از همانجا باید ازاد شوی اینبار باید چوبه دار را تابوت تابوهای تاریخ بسازی! اری برادرم به هیچ کس چیزی نگویید واز هیچ کسی خونبها نخواهید. خونبهای میردادها باید ازادی باشد ازادی مردمش و عدالت, ازادی و عدالت فقط و فقط بامرگ همیشگی استبداد و مستبدین است. برادرم قاتل من کرزی است. کرزی فرصت سوز برای من هم فرصت نداد تا بیشتر می نوشتم اما می دانم جوانان ملتم در سراسر دشتهای وسیع و سو خته وطنم که فردا ازاد می شوند می نویسند: میرداد زنده است و باز می گردد. اری من باز می گردم.

لیلا قره باغی