‘بیا تفنگ را فراموش کنیم’؛ شعر ضد جنگ افغانستان

داکتر حفیظ شریعتی (سحر) استاد دانشگاه

مجموعه شعر “بیا تفنگ را فراموش کنیم” به کوشش محمود جعفری گردآوری شده و از سوی انتشارات میم منتشر شده است.

این مجموعه شعر ۲۵۸ صفحه‌ای شامل ۱۲۰ شعر در قالب غزل، قصیده، مثنوی، نیمایی، سپید، رباعی و دوبیتی است که محتوای اصلی آن را نفرت از جنگ و خشونت تشکیل می‏دهد.

چیستی شعر ضد جنگ

شعر ضد جنگ به مفهوم متعارف خود ناسیونالیسم قومی و نگاه فاشیستی از منظر ادبیات نیست. بلکه نوعی “بیزاری” و “نفرت” از جنگ است. “شعر ضد جنگ” به ثبت لحظه‏‌های سیاه رویدادهای جنگی می‏‌پردازد و جنبه‏‌های منفی جنگ را پوشش می‌‏دهد. یعنی ادبیات ضد جنگ به صورت مستقیم سعی می‏‌کند نوع بیزاری از جنگ را ترویج کند تا جنگ به “بلاهت بشری” معنا نیابد.

جنگ و ادبیات در این نگاه پدیده ای ملموس و محسوس است که بخشی از زندگی، تجربه،‏ حس، خاطرات، ذهن و روان انسان افغانستانی را به‌ هم گره زده، با زندگی او درهم آمیخته و در زندگی جمعی و فردی او ریشه دوانده است.

در شعر ضد جنگ، سوژه‏ جنگ در کنار ابژه‏ جنگ قرار داده می‏‌شود؛ کسانی که جنگ را می‏‌آفرینند و کسانی که قربانیان جنگ‏‌اند. اگر پیش از این جنگ را به مفهوم گردانندگان جنگ می‏‌فهمیدیم و از منظر قربانیان به جنگ نگاه نمی‏‌کردیم، این بار از دید قربانیان به جنگ می‏‌نگریم.

تنها در این صورت است که جنگ دیگر نه به مثابه‏ یک وسیله و نه به مثابه‏ هدف، بلکه ویرانگر و نفرت انگیز تصویر می‏‌شود. زیرا جنگ پیش از ویرانی خانه‏‌ها و عمارت‏‌های انسان افغانستانی نفس و انسانیت او را تخریب کرده است.

بدینسان است که به گفته‏ کلاوزه‌ویتز در باب جنگ: “جنگ همان ادامه سیاست، اما به شیوه‏ دیگر است.” یعنی هماهنگی و یکسانی میان سیاست و جنگ وجود دارد. پس رابطه‏ ادبیات با جنگ با رابطه‏ ادبیات و سیاست معنا پیدا می‏‌کند.

به عبارت دیگر، جنگ اگر همان سیاست به شیوه‏ دیگر باشد، این جنگ می‏‌تواند به صور و اشکال گوناگونی پنهان و آشکار رخ بکشد. اما شعر و ادبیات ضد جنگ نوع دیگر از رابطه‏ ادبیات و جنگ را نشان می‏‌دهد که همان، نوع “تردید” در رابطه با جنگ است. این نوع رابطه نه ستایش بلکه نفرت از جنگ را نشان می‏‌دهد.

این تغییر از مفهوم جنگ یعنی کاهش دادن جنگ از منبع تقدس بخش و الوهیت بخش آن، تا نشود جنگ را به بهانه‏ مقدس انجام داد. از این‏‌رو، جنگ یک امر ماورایی و فراتر از زندگی انسانی باقی نمی‏‌ماند. به این ترتیب، تاحد زیادی از خشونت و جنگ کاسته می‏‌شود.

تفنگ بازیچه نیست

شعر امروز افغانستان خالی از شعر ضد جنگ نیست. جنگ، بسیاری را بی‏‌خانمان کرده است. انتحار هر روز جان تعدادی از انسان‏‌ها را می‏‌گیرد.

سیاستمداران صلح را از طریق آشتی، مذاکره، خاموشی صدای شلیک گلوله جست‏‌وجو می‏‌کنند، در حالی‏‌که صلح متکی بر آرامش درونی افراد و جامعه معنا می‏‌یابد؛ یعنی ریشه کن کردن اندیشه جنگ و خشونت در جامعه، تا بتوان به آرامی زیست.

بنابراین، شعر، ادبیات و در مجموع هنر ضدجنگ تنها ابزاری است که می‏‌توان از طریق آن به “صلح پایدار” دست یافت و آتش جنگ را از تندی انداخت.

بیا تفنگ را فراموش کنیم

مجموعه شعر “بیا تفنگ را فراموش کنیم” – که از آن به عنوان مجموعه شعر ضد جنگ افغانستان نام برده شده است – به منظور ثبت لحظه‏‎های سیاه جنگ، برجسته سازی نقش اجتماعی شعر (یا کاهش بحران مخاطب)، نهادینه کردن صلح از طریق ادبیات، بازتاب دادن صدای مردم، تلطیف روان جامعه، رشد ادبیات ضد جنگ، شناسایی شعر ضد جنگ به عنوان یک جریان ادبی و نهادینه سازی آن،گردآمده و تدوین شده است.

جمع‏‌آوری شعرهای این مجموعه در حقیقت تلاشی است برای نشان دادن موضِع شاعرانه در قبال جنگ چند دهه‏ اخیر. و از طرفی بستری است فراهم تا مورخان و منتقدان ادبی بتوانند از این مجموعه به دریافت‏‌های تازه نسبت به وضعیت موجود در افغانستان برسند.

In this article

Join the Conversation