مصاحبه اختصاصی با مونا حیدری فلم ساز جوان هزاره

تهیه کننده: شبکه سراسری مردم هزاره

بد نیست این دیار را سرزمین تضادها نامید. درگوشه ای از این سرزمین گوش و بینی انسان را به جرم زن بودن میبرند، همزمان درسوی دیگر آن، زن ازمرزخانه،  بیرون رفته و آوازمیخواند و به میلیون ها انسان شادی و نشاط میبخشد.

در یک سمت این سرزمین دختران را به جرم مکتب رفتن مسموم میکنند، درسوی دیگراین خاک زنان درسیاست سهم میگیرند و برای حقوق شان مبارزه میکنند.

مونا حیدری یکی از دخترانی ست که در این سرزمین وحشت ودهشت ودر مقابل انبوه ازمشکلات که در مقابل زنان وجود دارد، زندگی می کند ولی زنده گی اش خیلی متفاوت تر از دیگر دختران افغانستان است. این جا خواستم حرف های با ایشان داشته باشیم وآنرا با شما ازطریق وبسایت مردم هزاره شریک سازیم.

مونا حیدری

سلام مونا جان، در قدم اول لطفا خودت را به خوانندگان شبکه  سراسری مردم هزاره معرفی کن.

مونا حیدری هستم متولد سال ۱۳۶۹،فارغ صنف دوزادهم از لیسه عایشه درانی کابل.

س: تا کنون چند فیلم ساخته ای و درچه زمینه ها؟

من مدت زمان زیادی نمی شود که به طور جدی وارد عرصه سینما شدم.حدود دو سال، بیشتر وقتم طی این مدت صرف آموختن سینما شد. اما در این مدت ۲ فلم در قالب مستند ساخته ام. اولین فلمم به نام” ترانه ی شیرین سیاست” ودومی که در اواخر سال ۲۰۱۰ ساختم، “تحمل سختی” بود. هردو فلم در قالب مستند کوتاه گزارشی تهیه شدند.وهردو فلم نیز حکایت تلاش دو زن می باشد که چطور سختی ها و دشواری های زنده گی افغانی را تحمل و باآن مبارزه می کنند.

س: این فیلمت درکدام جشنواره ها شرکت کرده، کمی دراین باره توضیح بده.

فیلم اولم (ترانه ی شیرین سیاست) ،جز فیلم های انتخابی برای جشنواره فیلم “صدای زن مسلمان” شد ودر سایت انترنتی این جشنواره نیز به نمایش درآمد. این جشنواره مدتی ست در ایالات متحده امریکا برای فلم سازان مسلمان برگزار می شود.اما طبیعی ست که هنوز بسیار زود است فیلم هایم روانه ی جشنواره های بیشتر شوند. من هنوز راه زیادی برای آموختن پیش رو دارم اما سخت امیدوارم که روزی همه ی فیلم های که می سازم روانه جشنواره ها شوند.

س: ژانرمستند را انتخاب کرده ای یا به صورت اتفاقی به مستند سازی روی آورده ای؟

این ژانر راانتخاب کردم. دیدن فلم های مستند در “آتلیه واران”،جای که من هنر و فن سینما را یاد گرفتم بسیار برمن تاثیر گذاشت.شگفت زده شده بودم که سینما چقدر می تواند برای بیان واقعیت ها و پیام رسانی، خوب و دقیق و جذاب عمل کند.خصوصن سینمای مستند که به نظر من شکارحوادث و لحظه هاست و توان بالقوه ای  برای نزدیک شدن مخاطب به واقعیت، بدون دخل و تصرف های هنرمندانه دارد.

جذابیت عمده ی مستند برای من روح استنادی و نه فانتزی آن بود. در سینمای غیر مستند کارگردان می تواند واقعیت را آن گونه که دوست دارد پی ریزی کند و حاصل کار را آن گونه که دوست دارد بسازد. این گاهی به دور شدن از واقعیت و حتا انکار واقعیت منجر می شود. همه ی این ها باعث شد تا قالب مستند را جذاب تر بیابم. هرچند وسوسه های هم مرا به سمت سینمای هنری می کشاند و ایده های زیادی برای ساختن فلم های هنری دارم.

س: درباره دوره های مستند سازی اتیلیه وران چه گفتنی داری، از تجربه ات درآن باره تعریف کن.

آتلیه “واران” برای من هم مثل اکثر کسانی که در سال ۲۰۰۹ وارد آن شدند،ابتدایک ورکشاپ سه ماهه  ی ملال آور به نظر می رسید.اما خیلی زود ،در همان اوایل کار با ”   بلانشه     ” تفاوت عمده ی این دوره آموزشی مشخص گردید و اشتیاق برای آموختن صد برابر شد. دوره ی آتلیه به من یادداد که چگونه از دید عادی نسبت به اطرافم فراتر بروم و بتوانم دیدی خلاقانه و جستجوگر نسبت به محیطم داشته باشم. چطور سوژه هایم را انتخاب کنم و چطور کل پروسه ساختن فلم را مدیریت کنم. یکی از بخش های اصلی کارما در آتلیه،دیدن فلم و نقد آن بود که یکی از بهترین شیوه های آموزشی ست. دیدن فلم های فلمسازان بزرگ فرانسوی خصوصن “موج نو” فرانسه اشیاق آور بود و چیز های زیادی به من یاد داد.

س: ازآنچه که تا کنون آموخته ای سینما وریته “سینمای حقیقت” را چگونه تعریف میکنی؟

“سینما وریته” یا همان سینما حقیقت ، مهم ترین موج سینمایی بود که در واران با آن آشنا شدم. شاید کمی عجیب به نظر برسد. معمولن گمان می شود فیلم مستند بیشتر با “واقعیت” سروکار دارد. یعنی سازو کار و مواد خام اصلی آن “واقعیت” بدون دخل و تصرف است. اما در سینما وریته این پرسش مطرح می شود که آیا با پرداختن واقعی و نزدیک به واقعیت برهنه به جهان و زنده گی، هیچ حقیقتی خلق یا برملا نمی شود؟ این دید خیلی “هگلی” ست. “حقیقت ، خود همان واقعیت است”، ما به میزان نزدیک شدن به واقعیت ها، بخش های از حقیقت را نیز مکشوف می کنیم. حقیقتی  که در پس پشت واقعیت ها و ریزه کاری های موجود در سطح ،قرار دارد و کم تر رخ می نماید.

س: درپیشبرد کارهای مستند سازی فکر میکنی بخاطرزن بودن، دچارموانع بیشترازمردان هستی؟

بله. بخشی ازین موانع مربوط به جامعه و فرهنگ است. فرهنگ افغانی طی سال های جنگ بیشترین آسیب هارا دیده است. کمتر کسی وجود دارد که بپذیرد یک زن را در حال در دست داشتن کمره و کار درشرایط دشوار برای نمایش واقعیت و کشف حقیقت بیرون و حقیقت خودش ببیند.

نگاه غالب برجامعه نگاهی کاملن مذکر( در بدترین شکل ممکن آن) است. نگاهی آمیخته با دیدی شهوانی وسو استفاده گر.نگاهی که زن را جزیی از مایملک بلا منازع خود می بیند و گمان می کند هر بلای که برسرش بیاورد ،حق شرعی و عرفی و اخلاقی اش است. طبیعی ست در چنین جامعه ای، قد علم کردن زن واشتراک او در تعامل جمعی، نوعی گستاخی به نظر می رسد.

گستاخی ی نا بخشودنی که آن بخش فشرده شده ی این فرهنگ و شرمگاه هاش را آزار می دهد و تابوهایش را به رخش می کشد.در عین حال بخشی از این مشکلات نیز به فقدان امکانات مربوط می شود. مردان به راحتی و با مهارت های خاصی که دارند و زمینه های آماده ی که برایشان وجود دارد، به راحتی می توانند همه ی امکانات را برای کار به دست بیاورند. اما این کار برا ی زنان بسیار دشوار و گاه نا ممکن است.

س: برای خودت تصویریا تعریفی که درذهنت داری، سینما یعنی چی؟

برای من برخلاف بعضی ها که معتقدند سینما زنده گی ست؛ این گونه نیست. سینما در دقیق ترین و آرمانی ترین وضعیت اش، برداشت و تمثیلی از زنده گی ست. سینما آیینه ی مقابل زنده گی می گذارد. آیینه ی که به میزان امکانات آن برای نمایش واقعیت،می تواند مورد قضاوت قرار گیرد.همواره آیینه ی مطمینی نیست. بر روی آیینه ی عقب نمای بغل بعضی از موتر ها یک جمله به انگلیسی نوشته شده است: ” اشیا و تصاویری که در آیینه دیده می شوند، نزدیک تر به نظر می رسند” این برای من استعاره ی از سینماست. سینما همانقدر که امکانات برای نمایش واقعیت دارد، امکانات بالقوه ای نیز برای تحریف ووارونه سازی واقعیت دارد. به این دلیل باید محتاط بود.

س: به نظرخودت با ساختن فیلم چه هدفی را میخواهی دنبال کنی؟

من شدیدا به واقع گرایی فکر می کنم. واقعیت های هستند که باید گفته شود.قبل از این که مستنداتش از میان برود. راههای بیشماری برای ثبت واقعیت( آنچه که واقع می شود) وجود دارد. اما تصویر و سینما به گمان من جذاب ترین و دقیق ترین راه برای نمایش واقعیت است. ارتباط تصویری یکی از انواع ابتدایی و ساده ی برقراری ارتباط میان آدم هاست. اینجا نسبت به هر چیز دیگری تصویر ارجحیت دارد.در کشورهای مثل ما به آسانی واقعیت تحریف می شود و اینجاست که نقش مستند ساز پررنگ تر می شود. چقدر واقعیت های تلخ تاریخی پشت سر ما وجود دارند که مرور زمان آن را تحریف و گاهی حذف کرده است.

س: درباره سینمای افغانستان چه معلومات داری و چقدرنسبت به آینده آن خوشبین هستی؟

من در افغانستان متولد نشده ام و بیشتر عمرم را در ایران بسر بردم در درون یک جامعه ی دیگر و فرهنگ دیگر. طبیعی ست که ارتباطم با داخل قطع بوده است. همه  ی آنچه که در مورد سینمای افغانستان می دانم مربوط به وقایع این چند سال است. متاسفانه در مورد گذشته ی سینما در افغانستان منابعی وجود ندارد تا معلوماتم را در این زمینه تکمیل کنم. اما گمان می کنم از سال های قبل پیشرفت داشته است دارد فرهنگ سازی می شود.هرچند خیلی آرام و بطی، اما من خوشبینم. اما می بینید که مجموعه تلاش های این چند سال تا اکنون نتوانسته است به سینمای ما هویت ببخشد یا هویتی متفاوت خلق کند. در اکثر کشور ها، خصوصن کشورهای منطقه سینمای ملی وجود دارد. سینمای که در تمام ابعادش رنگ و بوی بومی وجود دارد. اما ما تا کنون نتوانسته ایم این سینمارا خلق کنیم.

س: از مستند سازان کشورکارکدام فیلمساز را میپسندی؟

واقعیتش من کمتر روی این مسله حساب می کنم. هرچند گاهی فلم های از مستند سازان را می بینم اما هنوز نتوانسته ام خودم را قانع کنم که به مرحله انتخاب و یا ترجیح دادن برسم. وضعیت سینمای مستند در افغانستان خیلی آشفته و ابتدایی ست. گاهی آدم می بیند که در مورد مستند سو تفاهم وجود دارد.

س: آیا فکر میکنی “سینما حقیقت” بهترین سبک برای بیان به تصویرکشیدن مردم ات باشد؟

بله. چون جامعه افغانی، جامعه ی حقیقت های گمشده وبی نهایت واقعیت های نمایان است. شما در کوچه فقر و سرمایه و بی خیالی و سو استفاده وبی شرفی ومذهب و جنگ و سنت و دمکراسی و…همه و همه را یکجا دیده می توانید. هر گز در هیچ مقطعی در این کشور نمی شد این همه “چیز ” را یک جا با هم دید. اینها واقعیت ها هستند. یعنی مواد خام برای من فلمساز. حالا اگر در نمایش و کنار هم چیدن این “چیز” ها من به حقیقت فراموش شده ی پشت آن توجه نکنم، در حقیقت گزارشگری صادق نخواهم بود. “سینما حقیقت” این امکان را به من می دهد تا در هنگام ضبط و نمایش واقعیت ها،از حقیقت پشت این واقعیت ها غافل نشوم.

س: بهترین مستندی را که تا کنون دیده ای کدام فیلم است؟

دشوار است تا تفکیک کنم و بهترین را انتخاب کنم. من مستند های خوب زیاد دیدم. شاید بتوانم چندتا را نام ببرم. “عکاس جنگ”  و “شترگریان”  و “نگهبان برادر”  ازجمله ی مستند های خوبی بودند که تا حال دیدم. اما مستند های فرانسوی طعم دیگری دارند.

س:  درباره هویت قومی ات “هزاره بودن” چه احساسی داری؟

من نمی دانم چرا این سوال رامطرح کردید. در جغرافیای که هر تفکیک قومی و ار جحیت شماردن قومی بر قومی دیگر جویبار خون به راه افتاده است، آدم چه احساسی در مورد تعلق یا عدم تعلق اش به یک قوم می تواند داشته باشد. من به دید فراخ انسانی بیشتر اعتقاد دارم.قوم، تنگنای سخت وکشنده ای ست. نمی خواهم شعار دمکراتیک بدهم. اما تجربه ام و دانسته هایم و تجربه ی تاریخی این کشور به من می گوید”اتنیک” برای من جستجو گر هنر و زیبایی وواقعیت، قالب تنگ و دست و پا گیر و محدودی ست.

من به آموزه های شبه سیاسی بزرگان و نسل گذشته ام کاری ندارم. فراموش نکنید که همان آموزه ها بود که در همین کابل جویبار خون راه انداخت. شاید حالا عده ای خودرا معاف بدانند و استحاله یا تطهیر شده باشند به خیال خود. عده ای که با دامن زدن این مسایل شماری از مردم بی گناه وبدور از سیاست بازی های شان را به خاک و خون کشیدند. اما من نسل دیگری هستم. میخواهم آنگونه که شرایط تاریخی ام ایجاب می کند زنده گی و کار کنم. در جهان من، اتنیک و قومیت،افسانه ی دوران باستان است که کمتر برای شنیدنش وقت دارم.من کتابی به نام( مستند انیمیشن ) را خواندم که در مقدمه اش نوشته شوده بود: کم کم تفکیک بین ژانرهای مستند محو می شود.به این معنی که دیگر مرز بین مستند، انیمیشن،داستانی کمرنگ میشود.

کاش این مرزها بین ما هم کمرنگ شود!

.

س: آیا درنظرداری مستندهایی درباره زندگی اجتماعی مردم هزاره بسازی؟

حتمن! جذاب ترین بخش های هرقومی، فرهنگ آن است. من به رویکردی صلح آمیز فکر می کنم. طی سی سال گذشته آنچه باعث جداسازی و رو در رویی اقوام در افغانستان شد، نا آگاهی از جنبه های انسانی فرهنگ ها و نقاط متصل کننده است. رهبران سیاسی با خط کشی های غیر واقعی شان همه ی مارا به سیاه و سفید تقسیم کردند. به خوب مطلق و بد مطلق در حالی که چنین نیست. همیشه پشت سیاه مطلق شمار زیادی خاکستری و سبز و آبی و زرد وجود دارند که این سیاه مطلق مانع دیدن شان می شود. هزاره ها هم مثل همه ی اقوام افغانستان در زنده گی اجتماعی شان زیبایی ها، دشواری ها، بن بست ها وبحران های دارند که برای من فلمساز جذاب و تامل برانگیز است.

س: جایگاه زن را درافغانستان چگونه تشریح میکنی.

زن در جامعه ی افغانی به نظر من تحفه ی خداوند  است برای اشرف مخلوقات که در این جامعه آن را مرد می پندارند. تحفه ای که این اشرف مخلوقات هرگونه که بخواهد با آن می تواند رفتار کند. جزیی از مایملک مرد. تریبون های قومی و مذهبی بیشتر به این گمان دامن می زنند. شماهرچه به قهقراهای قومی فروتر می روید. هرچه به قهقراهای سنت فروتر می روید این گمان باطل را بیشتر می بینید.

س: از سیورن بلانشه یکی ازاستادان دوره های اتیلیه وران که درکابل کشته شد بگو، چه خاطراتی داری.

من در “آتلیه واران” کوچک ترین و شوخ ترین عضو گروه بودم. بسیار به مشکل می توانستم بر یک موضوع برای مدتی طولانی تمرکز کنم. وسیورن بلانشه با بزرگواری به من کمک می کرد تا سینما یاد بگیرم. یادم میاید او به من “خرگوش کوچک” می گفت و از آن زمان اکثر همدوره های من مرا به همین نام صدا می زنند. مرگ او یک شوک شدید برای من بود. تا حالا هم باور ندارم. انسانی بود شیفته کارش وشیفته آموختاندن. تمام مدت کار بااو جز بهترین خاطره های من هستند.

س: آیا درنظرداری فیلم های داستانی هم بسازی؟

بله ۳ تا فلم نامه داستانی دارم و یک عالم ایده های دیگر برای فلم های داستانی. اما گمان می کنم قبلش باید دانسته هایم را در مورد سینما افزایش دهم و مقدار زیادی نیز تجربه اندوزی کنم تا برای جمه ی عمل پوشاندن به این ایده ها آماده گی لازم را پیدا کنم. اما گمان می کنم حالا حالا اگر فرصت و امکانات میسر شود، فلم مستند بسازم.

س:  آیا درنظرداری تا آخر یک فیلمساز”فیمینیست” باشی؟

واقعیت اش این کلمه” فمینیست” در افغانستان بار معنایی چندگانه دارد که گاهی تا سرحد تمسخر هم می رسد. من به درون خودم و خواست های انسانی خودم وفادارم. اگر این خواست ها واین درون از من فلمسازی فمینیست ساخت، از آن ابایی ندارم. اما گمان می کنم هنوز بسیار زود است تا به “ایسم” ها فکر کنم.

س: آخرین سوال اینکه چه گفتنی ای برای خوانندگان سایت مردم هزاره داری؟

گفتنی  خاصی ندارم، ممنون از شما که این مصاحبه را ترتیب دادید.

فلم میلودی شیرین سیاست، ساخته ی مونا حیدری اینجا ببینید:

The Sweet Melody of Politics from Women's Voices Now on Vimeo.

In this article

Join the Conversation

9 comments

  1. کیمیاگر پاسخ

    مونا جان حیدری سلام وعلیکم ،
    اینگونه سخن پردازی در رابطه به هویت قومی خویش زیبنده و شایسته یک جوان هزاره با رسالت نیست. فراموش نکنید که مردم شما بیشتر به شما نیازمند هستند تا گروه های قومی دیگر. با گفتن حرف های زیبا و دهن پرکن نباید خود را فریب داد. از حرف های شما پیداست که متاسفانه با مشکلات جامعه هزاره آشنایی چندانی ندارید.
    به یاد داشته باشید که جوانان بهتر از شما برای آرامش امروز شما به خاک و خون غلطیده اند که افتخارات امروز خود را مدیون سعی، تلاش و از خود گذری آنها هستید. برای شما توصیه میکنم تا تاریخ هزاره ها و تاریخ افغانستان را مطالعه کنید.
    مونا های زیادی با هزاران آرزو در مغاره های بامیان زندگی میکنند که غذای برای خوردن و آتشی برای گرم کردن ندارند. آیا شما با آنها هیچ احساس تعلق خاطر و همدردی ندارید؟ چرا این احساس بشر دوستانه شما تنها و تنها در مورد فریده ها و امثالهم شگوفا میشود؟ چرا زندگی زنان و دختران مظلوم و ستمدیده هزاره را به تصویر نمیکشید؟ آیا از هزاره بودن خویش احساس شرمندگی میکنید؟ چرا اقوامی که در افغانستان بر سر اقتدار اند داد از برادری، برابری و مساوات نمیزنند؟ آیا هراس دارید که اگر سوژه فلم مستند شما مشکلات هزاره ها باشد، مورد استقبال و پاداش قرار نگیرد؟
    نمیدانم چرا کسانیکه نان و نمک ایران را خورده اند اکثراً اینگونه سرد و بی احساس بار آمده اند.
    خداوند ملتی را سروری داد که تقدیر اش به دست خویش بنوشت
    به آن ملت سر و کاری ندارد که دهقان اش برای دیگران کشت

    کیمیاگر

    1. man پاسخ

      salam dost badara zenda bashe ba hamin ehsasi ke dare va in matni zebaye ki baraye fahmanidan kasani ki az howeuyaat mazlom vale porr eftikhar khod agah nest in matn shoma ra khanda shayad agah shawad dar godali seyah nayoftada asta in tanhaa mona nesta ki intorri megoyad khelihaye ra man dedam shinidamva hamin harfe shoma raa ba o zadam bazam qabol nakarda monahaye behtare ba kamal tare ba name hazara bodan daa zere khak hast hala

  2. jawad پاسخ

    salam ba hama benindagani hazara peaple
    man ham ba kemiyagar muwafiq astam
    kar e shoma qabeli qadar ast mona jan wale na bayad faramosh kard agar shoma ya kase degar mesli shoma dar maw qe eyate ke qar daren nateja e az haman khon haye kabul ast.ke khod ra qurban kard ta melatsh sarfaraz bashad wa degar hazara bodan jorm na bashad
    omedwaram en ra khob darg konid…..tashakor

  3. Nasim پاسخ

    It dose’nt matter that she dont think about her background. She think that she is living in the most the democratic counrty but Mona you have remember that afghan GOVE is the most prejudice and accept other ethinc group in afg..

  4. hamid پاسخ

    مونا جان!!!!

    در کشوری زندگی میکنی که من و تو بجرم هزاره بودن رانده میشویم برای من و تو مرزهای زیادی قایل شده اند ومیشوند. شاید برای هر یک افغانستانی ای حرف شما خیلی با طعم ومزه باشه که مرزهای قومی وجود نداشته باشه ای یک حرف ایست که هر کس ارزو داره در عمل چیزی دیگر است. در کشوری که رئیس جمهور ان بخاطر امدن یک هزاره در پارلمان نگران است در رسانه ها مستقم اعلان میکند که یک هزاره نمیتواند از یک پشتون نماینده گی کند پس چی انتظار داری که مرزهای قومی نباشد.

    مثل تو هزاران استعدا به جبر رانده شده در پشت کوهای سر به فلک کشیده که هیچ کسی صدای انها را نمیشنود بخاطر همین مرزهای قومی است که سر مه وتو تحمیل میشه. فکر نکن که دوتا فلم مستند ساختی دیگه همه چیز شدی بهتر است اول بدرد خود بخوری بعد به دیگران خدمت کن. هزاره و هم تبار تو بیشتر از دیگران نیاز مند کمک تو است این فرصت که برای تو پیش امده در خدمت خود باش تا خدمت دیگران. به فکر کسی باش که به زور امروز هم از خانه هایشان رانده میشه بجرم اینکه بینی شان ریزه است وچشم هایشان تنگ…………….. خوش خدمتی به دیگران هیچ گاهی اسالت خود را ادا نخوای کرد.

  5. پنگوون پاسخ

    این مرض( قوم پرستی) قبل از این که اینگونه که دوستان در اینجا نوشته اند، احساسی انسانی و همنوع دوستانه حتا به مفهوم قومی و فرهنگی آن باشد، بیشتر طرح سیاسی است که فقط و فقط فصیل های باقی مانده از دوره جنگ و بربریت از آن سود می برند. این مرض حقیرانه تنها در هزاره ها نه، در تاجیک و پشتون و همه ی ساکنین این ملک وجود دارد. اما گاهی از خود پرسیده اید که چرا حتا قشر دانا نیز این خزعبلات نا انسانی را باور می کنند و ترویج می دهند؟ کلمه ی هزاره، تاجیک، پشتون و… به هیچ مشخصه ی انسانی برتری اشاره نمی کند. این ها نام نگاری های پوچ و مسخره اند.در پشتون ها ، نام گله داران مال مردم خور شده است هویت، هزار ه ها و تاجیک ها نیز کلمه ی بی مفهوم و پوچ را که هیچ ارتباطی به زمان و نیاز و امروز شان ندارد به عنوان هویت خود پذیرفته اند.به گمان من این آقایان یا خانم های که در اینجا این چنین مسخره به تفکیک پر داخته اند، بدون این که بتوانند و صلاحیت این تفکیک را داشته باشند، به مراتب بد ترسخیف تر از دولت افغانستان و همسایه های مداخله گر هستند.
    کل این ماجرا( مصاحبه با یک فلم ساز،گذاشتن اش در این صفحه،کامنت نویسی ها و..) در حقیقت اعتراف به حقارت و بی سوادی ست و مفادش به جیب خلیلی و محقق ودیگر کاسه لیسان شان می رود. همچنان که مفاد عکس العمل های مشابه قومی دیگر در صفحات انترنتی پشتون ها و تاجیک ها نیز به جیب چهره های خونخوار خودشان می رود.
    نکته ی عمده ی دیگر این است که مصاحبه شونده هیچ جا اذعان به تفاخر به خاطر قومیت نکرده است. حتا خودرا منتسب نمی کند. اما گرداننده گان سایت در عنوان او را جوان هزاره معرفی کرده اند. سخیف تر از این چی می تواند باشد؟
    من مصاحبه شونده را با وجود سن و سال کم،انسانی آگاه یافتم و بمراتب دانا تر از گرداننده گان صفحه وکسانی که نظر داده اند.

  6. آشنا پاسخ

    سلام
    افسوس که در این ملک، هر کس و ناکسی می تواند بعنوان شخصیت به خورد اذهان ملت داده شود! خانم مونا حیدری، فیلمساز جوان هزاره!!! عجب؟! دروغی به این بزرگی و کشکی به این قوام؟ این خانم از کی تا به حالا فیلمساز شده و ما خبر نداریم؟ خوب … فیلم هایی که بنام مونا حیدری اعلام شده اند کار آقای حسن موسوی هستند و سرکار خانم حیدری نقشی بیش از سرگرم کننده محفل نداشته اند!
    هر چند که ممکن است این پیام به نشر نرسد ولی به نویسندگان سایت پرمحتوا و پان هزاره Hazarapeople توصیه و پیشنهاد می کنم که بدنبال سوژه های ناب تر و بهتری بگردند و در صورت کمی مطالب از انبوه نویسندگان و جوانان پراستعداد واقعی بخواهند برایشان بنویسند.

    به امید افغانستانی آباد و هزاره هایی سربلند

  7. آشنا پاسخ

    در جواب جناب پنگوئن!
    با حرفهای شما در مورد قوم پرستی و ابراز سخنان تحریک آمیز نژادی موافق هستم و من نیز آرزو داشته ام که بنیاد چنین سخن پردازی هایی از افغانستان چیده شود ولی … ولی واحسرتا که چنین آرزویی تا نسل ها بعد در حد آرزو به دل ما و نوادگان مان خواهد ماند!
    با حرفهای شما در مورد خانم مونا حیدری موافق نیستم!؟ شما مگر ایشان را دیده اید که اینگونه قضاوت می کنید؟ چطور ممکن است کسی که در عالم رویاهای خیس جوانی سیر می کند فارغ البال و صاحب اندیشه باشد؟ انسان موجودی کاملاً هوسباز و مادی نگر است و این نکته در مونا حیدری صدق بیشتری دارد…

  8. پنگوون پاسخ

    پنگوون
    جناب آشنا
    سخن من در مورد این جوان( مونا حیدری) قضاوت نبود. با یک برخورد مقایسه ای ساده میان همه ی آنانی که اینجا کامنت نوشته اند و حرف های این خانم، هرآدم دانایی به ساده گی می تواند این برتری شعورش را بفهمد. سخنان تان افترا آمیز است جناب آشنا! شاید دلخوری یا سرخورده گی دارید از این فلمساز جوان. اما این جا جای خوبی برای تصفیه حساب نیست.